سه نمونه اصلی ادیان بدوی

مطالعات دانشمندان بر روی برخی جوامع بدوی در نقاط مختلف دنیا، از ساکنان جنگل­های آمازون و سرخپوستان آمریکای شمالی گرفته تا بومیان استرالیا و آفریقا، نشان­گر این امر بوده است که تمامی این جوامع، در زمینه ­های دینی و آداب و رسوم عبادات، دارای مشترکات و تشابهات بسیاری هستند که فرضیه منبأ و مبدأی مشترک برای این مذاهب را به اثبات می­رساند. دانشمندان بر این عقیده هستند که اصولا بشر در آغاز حیات خود دارای اینگونه مذاهب بوده است و به مرور زمان و با پیشرفت­های شکل گرفته، ادیان ابتدایی نیز رشد یافته و به صورت ادیان جدید درآمده­اند.

سه نمونه شاخص و اصلی این ادیان بدوی عبارت­ند از:

فتیشیسم (یا روح­پرستی):
فتیش خود به معنای شیء یا اشیائی است که متبرک و مورد پرستش بدویان بوده است. به مانند مهره­ ها، سنگ ریزه ­ها و… . فتیشیسم به معنای اعتقاد به تفدس برخی اشیاء طبیعی است.

انیمیسم:
«انیم» و «انیمه» به معنای تحریک کردن و به حرکت درآوردن و از ریشه همان کلمه روح است. قبایل ابتدایی به وجود ارواح نامرئی خاصی معتقد بودند. اولین خصوصیت این ارواح آن بود که دارای شخصیت انسانی بودند، یعنی موجوداتی دارای آگاهی و اراده، کینه و نفرت، عشق و محبت؛ این ارواح یا خدمت می­کردند و یا خیانت، خیر بودند و یا شر.

دومین خصوصیت این ارواح جاویدان بودنشان بود. بدوی اعتقاد داشت که پس از مرگ روح انسان از بین نمی­رود؛ یا به تاریکی پناه می­برد و یا به جنگل و کوه و دریا و برخی اوقات نیز این ارواح شکل یکی از همین پدیده­های طبیعی را به خود می­گیرند. با توجه به این امر می­توان گفت که اساس انیمیسم اصالت روح است.

بسیاری با توجه به این تعاریف از روح، ریشه اعتقاد انسان کنونی به روح را در همان مکتب ابتدایی انیمیسم می­دانند، اما با توجه به این امر که بدویان برای اشیاء نیز روح قایل بودند به این نتیجه می­رسیم که نوع روحی که انیمیست­ها به آن اعتقاد دارند، بسیار متفاوت از تعابیر رایج کنونی است. به نحوی که حتی در نبود این روح خاص، موجودات قادر به ادامه حیات خود بودند. در قبایل بدوی همواره عده ­ای که شاید بتوان آنان را طبقه روحانی نامید مسئول تسخیر روح دیگران (غالبا دشمنان قبیله) بودند. این نشان می­ دهد که انیمیست­ها به جزء سومی برای انسان معتقد بوده­ اند که آن را روح می ­نامیدند. امروزه نیز اسکیموها معتقدند که انسان از سه جزء «جسم»، «روح» و «اسم» تشکیل شده است.

در واقع انسان بدوی با تعریف این روح و نسبت دادن آن حتی به اشیاء، میان خود و اجزا طبیعت پیوندی برقرار می­ساخته است. در برداشتی دیگر، عده­ ای فکر اولیه اندیشه تناسخ را نیز به آیین انیمیسم منتسب می­دانند که روح قابلیت حلول در موجودات و حتی اشیاء دیگر را دارد.

گفتنی است برخی از دانشمندان به مانند «اسپنسر»، فتیشیسم را نوعی از مذهب انیمیسم می­دانند.

توتمیسم:
در برخی قبایل، تمامی اعضای قبیله شیء و یا حیوانی را محترم و مقدس شمرده و در مراسم مذهبی نیز خود را به شکل آن درمی­ آورند و سعی می­ کنند از حزکات و حالات آن تقلید کنند، به این شیء و یا حیوان مقدس در اصطلاح «توتم» گقته می­شود. این افراد معتقدند که اجدادشان در این توتم حلول کرده و یا از آن مشتق شده ­اند. در این موارد افراد قبیله موراد خاصی را در احترام به توتم خود رعایت می­ کنند. برای مثال خوردن گوشت حیوانی که توتم قبیله محسوب می­شود برای افراد قبیله ممنوع است. برای نمونه، حرمت «گاو» در میان هندوان را می­توان نشانه ­ای از ریشه توتمیستی آن دانست.

در کشور ما نیز همچنان می­توان در برخی از نقاط به بقایای آثار تفکرات توتمی پی برد. اقوام «لر» غالبا در این زمینه مورد مثال واقع می­شوند که در میان اسامی فامیل آن­ها، نام­هایی نظیر «سگ­وند» و «شغال­وند» به خوبی گویای اندیشه ­های توتمی اجدادشان است.

برخی معتقدند که اعتقاد به ازلی و ابدی بودن خدا از اندیشه توتم­پرستی نشئت گرفته است؛ چرا که همه افراد قبیله می ­آیند و می­روند اما توتم همچنان پابرجا و بدون تغییر بافی می­ماند.

در هر سه مذهب بدوی فوق، همه چیز به دو دسته «ساکره»، به معنای مقدس و متبرک، و «پروفان» به معنای غیر مقدس و در برخی موارد پلید است. برای نمونه نحسی روز ۱۳، از آثار پروفان انیمیسم است که هنوز هم پا بر جا مانده است.

منبع: وبلاگ خاک من

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.