داستان کوتاه شام نوشتۀ تادئوش باروفسکى
صبورانه منتظر ماندیم تا هوا تاریک شود. آفتاب مدتی میشد که پشت تپههای دوردست سرخورده بود. تیرگى در مه شبانهی شیرىرنگ، هر لحظه بیشتر مىشد و بر دامنهها و درههای تازه شخمخورده دامن میکشید که جاى جاى آن برف گلآلودی به چشم میخورد، ولى…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...