داستان کوتاه دو مرده نوشته جلال آل احمد
شما هم اگر آن روز صبح از خیابان باریکی که باب همایون را به ناصرخسرو وصل میکند میگذشتید، حتماً لاشه ی او را میدیدید. کنار جوی آب، نزدیک هشتی گودی که سه در خانه در آن باز میشود، افتاده بود. یک دست و یک پایش هنوز توی جوی آب بود. و مردم دور…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...