مرور برچسب

شهاب مقربین

گفتم که می روم؛ شعری از شهاب مقربین

گفتم که می روم می روم دور شدنم را می بینی می بینی از انتهای افق خواهم گذشت خواهم گذشت از سرزمین های غریب که نشانی از ردپای تو ندارند از اقیانوس ها که بوی تنت را نشنیده اند از جنگل که نمی توانند مثل تو مرا در خود گم کنند…
ادامه مطلب ...

اما باران که تا ابد بر تو می‌بارد؛ شعری از شهاب مقربین

گلی هرجایی، آبت را نوشیده خاکت را تسخیر کرده نامت را چون برگی نورسته از خود کرده است امروز بازی‌هایت را فراموش کرده‌ام فردا چشمانت را از یاد خواهم برد نامت را در پاییزی که هر چیزی را با خود خواهد برد اما باران که تا ابد بر تو می‌بارد…
ادامه مطلب ...

شعرهای بیهوده؛ شعری از شهاب مقربین

این شعرها که نوشتم برای تو همه بیهوده بود بیزارم از همه زبان زبون کلمات مات نارساتر از دست‌های معلق میوه‌های نارسی که فرو‌می‌افتند تا خاک را برایم دلپذیر کنند نقطه‌های تعلیق قطاری که جاده‌های مرا نمی‌رساند به ایستگاهی که تو…
ادامه مطلب ...