مرور برچسب

مظاهر مصفا

شعر دریغ از استاد مظاهر مصفا

به خود گفتم از عمر رفته چه ماند؟ دل خسته لرزید و گفتا دریغ به دل گفتم از عشق چیزیت هست؟ بگفتا که هست آری اما دریغ بلی از من و عمر ناپایدار نمانده ست بر جای الا دریغ شب و روزها و مه و سالها گذشتند و ماندند برجا دریغ رسیدند هر…
ادامه مطلب ...

بگذار تا بگریم؛ غزلی از مظاهر مصفا

بگذار تا بگریم بر دامن شب ای شب بگذار تا بسوزم در آتش تب ای شب افسرده و نزارم چندان جگر ندارم تا از جگر برآرم فریاد یارب ای شب بی تابم و نیابم از هیچ سو مفرّی می پویم و نجویم ملجا و مهرب ای شب افتاده ایم بی تاب با دیدگان بی خواب…
ادامه مطلب ...