خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم؟ :: میرزاده عشقی
در منتهاالیه خیابان، بود پدید
تهران برون شهر، خرابه یکی بنای
گسترده مه، ز روزنه شاخهای بید
فرشی که تا بد، ار بلرزد همی هوای
ساعت دوازده ست، هلا نیمه شب رسید
جز وای وای جغد نیاید دگر صدای
یک بیست ساله شاعری، آواره و فرید
با هیکل…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...