حسادت و ماهیت آن

هلن کلر را که حتما می شناسید؛ همان دخترک کر و کور و لال که موفق شد راه خودش را در زندگی پیدا کند. جمله جالبی از او در جایی خواندم که می گوید: «به جای مقایسه خود با کسانی که ثروت بیشتری دارند، خود را با کسانی مقایسه کنیم که از ما کمتر دارند…

به این ترتیب حس می کنیم که ثروتمندیم!» روان شناس معروفی هم می گوید: «سریع ترین راه برای مایوس شدن، مقایسه کردن خود با دیگران است؛ دیگرانی که به نظر موفق تر می آیند.» اما جدا از این جملات زیبا، در بعضی مواقع واقعا نمی توان حسادت نکرد. خودش به سراغ ما می آید اما حسادت با ما چه می کند؟ آیا لزوما حس مخربی است؟ در رابطه با حسادت، سوال های زیادی در ذهن هر یک از ماست. این بار سوال های خود را با خانم کتایون زاهدی، کارشناس ارشد روان شناسی در میان گذاشتیم.

در ابتدا از ماهیت حسادت شروع کنیم. حسادت چیست و آیا لزوما ماهیت منفی دارد؟
حسادت، احساسی است که همیشه در همه زمان ها همراه انسان بوده است. قابیل بر سر حسادت، برادرش هابیل را کشت یا یوسف به علت حسادت برادرانش در چاه افتاد. در همه قصه های کهن نیز، به موارد زیادی از حسادت برمی خوریم. پس حسادت جزو شرایط وجودی انسان است و به همین دلیل نمی تواند لزوما بد باشد. به عبارت دیگر می توان گفت ماهیت بدی ندارد اما گاهی به جایی می رسد که از کنترل انسان خارج می شود و نمی توان آن را مهار کرد. فرد گاهی تفاوتی را میان خودش و دیگران احساس می کند و همین حس حسادت او را بسیار آزار می دهد و به صورت خشم زیاد سوزان می کند. حسادت، حسی است که از دوران کودکی در انسان ها شکل می گیرد و ریشه آن را در زمان کودکی در میان خواهران و برادران پیدا کرده اند. البته این حسادت در سنین مختلف به شکل های متفاوتی بروز می کند. به عبارت دیگر، بیرون آمدن این حس از درون می تواند به اشکال مختلفی باشد.

در لغت، گاهی حسادت و غبطه را معادل هم به کار می برند. آیا از نظر روان شناختی این دو یکی هستند؟
نه، حسادت، رشک یا حسد درون خویش باری از خشم دارد یعنی فرد نمی تواند کسی دیگر را در جایگاهی ببیند اما غبطه یا حسرت، باری از غم در خود دارد و معمولا با احساس ای کاش و کاشکی همراه است و فرد دلش می خواهد خودش جای کس دیگری باشد. حسادت، گاهی حس مثبتی است و عوارض خوبی را در پی دارد. مثلا حس رقابت در مدرسه (البته رقابت سالم) همیشه وجود داشته و می توان با کمک آن دانش آموز را به جلو راند.

آیا حسادت می تواند مخرب باشد؟
حسادت لزوما مخرب نیست اما گاهی می تواند عملکرد مخربی داشته باشد مثلا من به شدت به کسی حسادت می کنم و همین باعث می شود در وجودم جوش و خروش برپا شود و به من صدمه یا خسارت بزند. مثلا من را دچار خشم شدید یا کینه و بغض می کند که همه این پیامدها می توانند برای من مخرب باشند.

چگونه می توان این حس را مهار کرد؟
حسادت، پدیده ای است که وجود دارد و نمی توان مانع آن شد اما لازم است که از وجود این حس درون خودمان آگاهی داشته باشیم. همین آگاهی، بزرگ ترین کمک خواهد بود. باید متوجه شویم که ۱ این حس در من وجود دارد. ۲ همه افراد این حس را ندارند. ۳ به این سوال برسیم که حالا می توانم چه کارش کنم؟ دانستن اینکه حسادت وجود دارد و حسی طبیعی است، به ما آرامش می بخشد. وقتی به این آگاهی رسیدم، حالا نوبت این است که بپرسم با آن چه بکنم تا به خودم یا دیگری خسارت نزند.

حالا واقعا چه کارش بکنیم؟
باید بپذیریم که ما و نقاط قوت و ضعف مان، در کنار هم، «ما» را تشکیل داده است. باید خودمان را همراه این نقاط قوت و ضعف بپذیریم. وقتی خودمان را پذیرفتیم، برایمان راحت تر است که انتظار فوق العاده ای از خودمان نداشته باشیم یا نخواهیم جای فرد دیگری باشیم. البته همه اینها بستگی به علت حسادت هم دارد مثلا اگر من به فردی که شاگرد اول کنکور شد، حسادت می کنم، باید واقع بین باشم و بپذیرم که من در طول سال، شاید خیلی هم زحمت نکشیدم و به همه میهمانی ها هم رفته ام. پس نباید از خودم انتظار داشته باشم که شاگرد اول شوم. البته شاید احساس حسرت (غبطه) در من ایجاد شود اما نباید حسودی کنم که چرا من در جایگاه او ننشسته ام. باید آگاهی پیدا کنم که اگر من هم بخواهم به موفقیت او دست پیدا کنم باید زحمت بیشتری بکشم. حسادت گاهی باعث ایجاد انگیزه و رقابت خواهد شد اما گاهی هم ممکن است من را به این نتیجه برساند که از پس چنین کاری برنمی آیم پس بهتر است زحمت و وقت خودم را جای دیگری هزینه کنم. برای این منظور باید خوب فکر کنیم و ببینیم چه کاری را می توانیم خوب تر انجام دهیم. این آگاهی برای تعامل با حس حسادت موثر است.

آیا حسادت می تواند منجر به افسردگی در فرد شود؟
بله! مثلا کودکی که در خانه مدام مورد مقایسه با کودک دیگر قرار می گیرد اما توانایی های آن کودک دیگر را ندارد، ممکن است احساس اضطراب پیدا کند. او دلش می خواهد رضایت والدین خود را به دست آورد اما چون قادر نیست ممکن است افسرده شود که چرا مثلا مانند دوستش نمره خوبی به دست نیاورده. این حس در بزرگسالی هم به شکل دیگری وجود دارد. مثلا ممکن است کارمندی در ارتباط با همکارش احساس حسادت کند و منجر به اضطراب و افسردگی وی شود.

آیا چنین فردی، لازم است به مشاور مراجعه کند؟
بله، صحبت کردن در مورد این حس به فرد کمک می کند تا ریشه های درونی حسادت خود را بیابد. شاید در ضمن این صحبت ها، او به این نتیجه برسد که حسادت و ناکامی، ناشی از کم کاری خودش است. ممکن است لازم باشد این موتور روشن حسادت را در خود خاموش کند تا به بزرگی طبیعی خود بازگردد اما در بعضی افراد، حسادت مانند یک موتور حرکتی است و به فرد انگیزش می دهد.

چنین فردی از حسادت، استفاده مثبتی می کند و باعث پیشرفت اش می شود. بعضی افراد شاید ترجیح بدهند به جای صحبت با مشاور، با دوست خود درددل کنند. البته این اتفاق معمولا کمتر رخ می دهد. چون در عرف جامعه، حسادت عمل بد و ناپسندی است که نباید درون انسان وجود داشته باشد.

بیشتر افراد وجود چنین حسی را در خود انکار می کنند. مثلا می گویند من به ثروت فلانی حسادت نمی کنم اما به شخصیت او حسودی می کنم. در حالی که موضوع حسادت مهم نیست. ممکن است حسادت ما به فرد دیگر در رابطه با شغل، دانش، محبت یا خانواده او باشد و هرگز جرات نکنیم با دوست دیگرمان درمورد آن حرفی بزنیم اما باید بدانیم که هر چه راحت تر بتوانیم قسمت های تاریک خودمان را ببینیم، بهتر می توانیم کاری برایش انجام دهیم. به عبارت دیگر، آگاهی نصف درمان است به طور کلی در موضوع های روان، دانستن ریشه مشکل، موثر است و همین قدر که ریشه مشکل را بیابیم (البته به شرطی که خیلی پیچیده نباشد) می توانیم درصدد رفع آن برآییم. صحبت کردن با دوست در این مورد، اشکالی ندارد اما او هم اطلاعات زیادی در این رابطه ندارد و شاید نتواند کمک چندانی برای ما باشد. گاهی برای مقابله با چنین حسی، نیاز به روند درمانی طولانی مدت هست.

حس حسادت در میان فرزندان یک خانواده چگونه بروز می کند؟
زمانی که فرزند دوم به دنیا می آید، امکان ندارد که فرزند اول به هیچ وجه حسادت نکند. حسادت وجود دارد اما شکل بیرون آمدن آن و نحوه برخورد با آن مهم است.

مثلا خانواده می تواند با فرزند اول خود طوری رفتار کند که او هم احساس ارزشمندی کند و به این ترتیب حس حسادت را در او کم کند. در مجموع باید گفت بچه های اول خانواده، معمولا حسادت بیشتری را تجربه می کنند. آنها تاکنون پدر و مادر را منحصر به خودشان می دانستند و حالا دوران پادشاهی شان سرآمده و طبیعی است که حسادت کنند اما بچه های دوم معمولا احساس کمتربودن (حقارت) را تجربه می کنند. والدین باید جایگاه امنی باشند و به بچه ها بفهمانند که اگر کاری برای یکی از آنها می کنند به این معنا نیست که دیگری جایگاه متزلزلی دارد. آنها باید عشق و علاقه را یکسان به آنها برسانند، در غیر این صورت عوارض و مشکلاتی در بزرگسالی آنها به جا می گذارد.

منبع: روزنامه سلامت

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.