مرور برچسب

پائولو كوئليو

داستان کوتاه سنگ‌تراش اثر پائولو کوئلیو

روزی، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر ثروتمند است! و آرزو کرد که مانند…
ادامه مطلب ...

داستان کوتاه پنجره بیمارستان نوشتۀ پائولو کوئلیو

دو بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش که کنار تنها پنجره اتاق بود بنشیند. ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد. آن ها ساعت ها با هم صحبت…
ادامه مطلب ...

من با خدا غذا خوردم؛ داستان کوتاهی از پائولو کوئلیو

پسرکی بود که می خواست خدا را ملاقات کند، او می دانست تا رسیدن به خدا باید راه دور و درازی بپیماید. به همین دلیل چمدانی برداشت و درون آن را پر از ساندویچ و نوشابه کرد و بی آنکه به کسی چیزی بگوید، سفر را شروع کرد. چند کوچه آنطرف‏ تر به یک…
ادامه مطلب ...

شادترین نویسندگان ادبیات اسپانیولی

نام «گابریل گارسیا مارکز‌»، «ماریو بارگاس یوسا» و «پائولو کوئلیو» در فهرست شادترین نویسندگان اسپانیولی‌زبان قرار گرفت. براساس نتایج گزارش یک موسسه تحقیقاتی، نویسندگان سرشناسی چون یوسا،‌ پائولو کوئلیو،‌ مارکز‌، سروانتس و مندوزا از شادترین…
ادامه مطلب ...