زنِ روزهای چهارشنبه / داستان کوتاهی از الهام رحمتآبادی
زن جلوی آینه بخار گرفته حمام ایستاد و یک مشت آب روی آن ریخت. آینه دوباره و به سرعت پر از بخار شد و فقط یک تکهی کوچک از آن باقی ماند. که زن با بالا و پایین کردن سرش، بالاخره توانست خودش را در آینه تماشا کند. سرش را بالا گرفت و با نوک انگشت…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...