مرور رده

غزلیات حافظ

غزل شماره ۲۷۱: دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس که چنان ز او شده‌ام بی سر و سامان که مپرس کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست زحمتی می‌کشم از مردم نادان که مپرس…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۲۷۰: درد عشقی کشیده‌ام که مپرس

درد عشقی کشیده‌ام که مپرس زهر هجری چشیده‌ام که مپرس گشته‌ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده‌ام که مپرس آن چنان در هوای خاک درش می‌رود آب دیده‌ام که مپرس من به گوش خود از دهانش دوش سخنانی شنیده‌ام که مپرس سوی من لب چه…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۲۶۹: دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس

دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس نسیم روضه شیراز پیک راهت بس دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل حریم درگه پیر مغان پناهت بس به صدر مصطبه بنشین و ساغر می‌نوش که این قدر…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۲۶۸: گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس

گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس من و همصحبتی اهل ریا دورم باد از گرانان جهان رطل گران ما را بس قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس بنشین بر لب جوی و گذر عمر…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۲۶۷: ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس

ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام پرصدای ساربانان بینی و بانگ جرس محمل جانان ببوس آن گه به زاری عرضه دار کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد رس من که قول…
ادامه مطلب ...

غزل شمارهٔ ۲۶۶: دلم رمیده لولی‌وشیست شورانگیز

دلم رمیده لولی‌وشیست شورانگیز دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز فدای پیرهن چاک ماه رویان باد هزار جامه تقوی و خرقه پرهیز خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد که تا ز خال تو خاکم شود عبیرآمیز فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۲۶۵: برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز

برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز روز اول رفت دینم در سر زلفین تو تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز ساقیا یک جرعه‌ای زان آب آتشگون که من در میان پختگان عشق او خامم هنوز از خطا گفتم شبی…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۲۶۴: خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز

خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز پیشتر زان که شود کاسه سر خاک انداز عاقبت منزل ما وادی خاموشان است حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است بر رخ او نظر از آینه پاک انداز به سر سبز تو ای سرو که گر…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۲۶۳: بیا و کشتی ما در شط شراب انداز

بیا و کشتی ما در شط شراب انداز خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی که گفته‌اند نکویی کن و در آب انداز ز کوی میکده برگشته‌ام ز راه خطا مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز بیار زان می گلرنگ مشک بو…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۲۶۲: حال خونین دلان که گوید باز

حال خونین دلان که گوید باز وز فلک خون خم که جوید باز شرمش از چشم می پرستان باد نرگس مست اگر بروید باز جز فلاطون خم نشین شراب سر حکمت به ما که گوید باز هر که چون لاله کاسه گردان شد زین جفا رخ به خون بشوید باز نگشاید…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۲۶۱: درآ که در دل خسته توان درآید باز

درآ که در دل خسته توان درآید باز بیا که در تن مرده روان درآید باز بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست که فتح باب وصالت مگر گشاید باز غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت ز خیل شادی روم رخت زداید باز به پیش آینه دل هر آن چه…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۲۶۰: ای سرو ناز حسن که خوش می‌روی به ناز

ای سرو ناز حسن که خوش می‌روی به ناز عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل ببریده‌اند بر قد سروت قبای ناز آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوست چون عود گو بر آتش سودا بسوز و ساز پروانه را ز شمع بود سوز…
ادامه مطلب ...