چابهار، زیبای آرمیده بر ساحل دریای مَکران

ما بلوچ‌ها اینجا [بلوچستان] را خیلی دوست داریم. هرجا برویم، برمی‌گردیم همین‌جا. ما خاک خود را دوست داریم. همین خاک‌های خشک و شور را. ما بلوچ‌ها از این مرزی که بین ایران و پاکستان کشیده‌اند، راضی نیستیم. حرف ما این است که مرز ما باید پیش‌تر می‌رفت به میان خاک پاکستان.

سخنان غلبیرک، راننده بلوچ
از سفرنامه «دیدار بلوچ» نوشته محمود دولت‌آبادی

چابهار شهری به دیرینگی تاریخ است که زیبا و استوار بر ساحل دریای مکران* در جنوب خاوری ایران‌، در استان سیستان و بلوچستان آرمیده است. بندری که جایگاه بلوچ‌های مهربان، مرزبانان تاریخی ایران‌زمین، است. آنگونه که فردوسی بزرگ در وصف رزم‌آوری‌شان در سپاه کیخسرو، پادشاه استوره‌ای ایران‌زمین، چنین یاد می‌کند:
سپاهی ز گردان کوچ و بلوچ
سگالیده جنگ، مانند قوچ
که کس در جهان پشت ایشان ندید
برهنه یک انگشت ایشان ندید
سپهدارشان بود رزم‌آزمای
کز او بود گاه و نکویی بجای
بسی آفرین کرد بر شهریار
بر آن شادمان گردش روزگار
نگه کرد کیخسرو از پشت پیل
رده آن سپه را زده بر دو میل
جز این نامداران لشکر دگر
برآورده هر یک به خورشید سر
پسند آمدش سخت کرد آفرین
بر آن بخت بیدار و فرخ زمین

بلوچستان از زمان کوروش بزرگ، جزو ایران‌زمین بوده است. بخش جنوبی بلوچستان کنونی در سنگ‌نبشته داریوش بزرگ در بیستون و پارسه (تخت جمشید) به نام «ماکا» یا «مَکَه» به عنوان یکی از استان‌های ایران آمده است. هرودوت، تاریخ‌نگار یونانی، نیز آن را «مَکیا» یا «میکیان» خوانده است.

زبان بلوچی
زبانی که مردم بلوچستان و از جمله چابهار به آن سخن می‌گویند، زبان بلوچی است که یکی از شاخه‌های زبان‌های هندوایرانی و هم‌ریشه با زبان پارسی است. این زبان واژگان بی‌شماری از زبان پارسی میانه (زبان پهلوی) را در خود جای داده است؛ به گونه‌ای که «امیرتوکل کامبوزیا» در کتاب «بلوچستان و علل خرابی آن» می‌نویسد: «اگر شما فرهنگ زبان پهلوی را در مقابل یک فرد بلوچ بگشایید و لغاتی از هر صفحه آن پیدا کرده و به او بگویید، او خواهد گفت آقا، زبان پهلوی یعنی زبان بلوچی.»

سرزمین همیشه بهار
چابهار، هر چهار فصلش بهار است و بدین روی «چهار بهار» یا چابهار می‌خوانندش؛ یعنی سرزمین همیشه بهار.

خنک‌ترین در تابستان و گرم‌ترین در زمستان
چابهار هم‌عرض جغرافیایی و هم آب‌وهوا با بندر میامی در شبه‌جزیره‌ فلوریدای آمریکا‌ست. وزش بادهای موسمی، موسوم به «مونسون» در چابهار سبب شده است تا این بندر در تابستان، خنک‌ترین و در زمستان، گرم‌ترین بندر جنوبی ایران و دمای آن تنها بین ۵/۱۰ تا ۳۴ درجه سانتی‌گراد در نوسان باشد. این دما باعث ایجاد یکی از متنوع‌ترین پوشش‌های گیاهی و گونه‌های جانوری در چابهار شده است.

تنها بندر اقیانوسی ایران
چابهار که یکسو رو به دریا و سوی دیگر رو به کوه و کویر دارد، تنها بندر اقیانوسی ایران و یکی از مهم‌ترین کریدورهای ترانزیت شمال-جنوب و شرق-غرب جهان است. گفتنی است در هنگام جنگ تحمیلی، به اهمیت استراتژیک چابهار به دلیل دور بودنش از فضای نظامی خلیج فارس و تنگه هرمز، افزوده شد. پس از جنگ نیز چابهار به عنوان منطقه آزاد صنعتی-تجاری در سال ۱۳۷۲ خورشیدی اعلام موجودیت کرد تا گام‌های سریع‌تری برای توسعه بردارد.

جاهای تاریخی و گردشگری چابهار:
تلگرافخانه‌ انگلیسی‌ها
«تلگرافخانه‌ انگلیسی‌ها» یکی از کهن‌ترین ساختمان‌های سنگی چابهار است که مجریان خط تلگراف انگلیس، در سال ۱۸۶۹ میلادی یعنی در دوران قاجاریه، به ظاهر برای رونق دریانوردی و تجارت و در اصل برای اهداف استعماری،‌ آن را بنا کردند. این تلگرافخانه با ویژگی‌ معماری مناطق گرمسیری و در دو طبقه با رواق‌های هلالی ساخته شده است.

روستا و بندر تاریخی تیس، خاستگاه چابهار امروزی
روستای تاریخی «تیس» در نزدیکی چابهار، از روزگار هخامنشیان، بندری مهم در امر بازرگانی و دریایی به شمار می‌رفته است. پس از اسلام نیز تاریخ‌نگارانی چون مَقدِسی در سال ۳۷۵ قمری از این بندر به عنوان بندری آباد و پررونق یاد کرده‌اند. بندری که بر سر راه جاده ابریشم، مرکز تجارت شکر استان مکران و گندم سیستان بوده و به دست مغولان ویران شده است تا در آتیه، چابهار کنونی جایگزین شکوه آن شود.

قلعه تیس یا پرتغالی‌ها
پس از گذر از روستای تاریخی تیس، به «قلعه‌ تیس» یا پرتغالی‌ها که بر فراز تپه‌ای مشرف به دریاست، می‌رسیم. این قلعه که از سنگ و گچ و ساروج ساخته شده، یادآور روزهای بی‌شماری از تاریخ تیس و چابهار در پیش و پس از اسلام، به مانند اشغال آنجا به دست استعمارگران پرتغالی است؛ اشغالی که دیری نمی‌پاید، با پایداری مردمان این خطه به پایان می‌رسد و چابهار بسان همیشه، به آغوش مام میهن بازمی‌گردد. قلعه تیس دارای هشتی بزرگ با چندین اتاق و ایوان، آب‌انبار و چاه ‌آب است. آثار دو برج دیده‌بانی نیز بر بالای بخش شاه‌نشین قلعه دیده می‌شود که گویا نقش چراغ دریایی را هم ایفا می‌کرده است.
از دیگر دژهای چابهار می‌توان به دژهای «پیروز گت»، «بلوچ گت»، «انوشیروان سنگان»، «باتل» و «گواتر» اشاره کرد.

خلیج چابهار
یکی از شگفتی‌های طبیعی چابهار، «خلیج چابهار» است که برآیند آمیزش میلیون‌ها ساله زمین و باد و آفتاب و دریاست. خلیجی که تماشای برآمدن و فرورفتن خورشید از فراز آن، خاطره‌ای است که کمتر از یادها می‌رود.
سواحل صخره‌ای و ما‌سه‌ای؛ جلوه‌گاه طنازی آب و باد و خاک در طول نوار ساحلی دریای مکران (عمان) به ویژه از چابهار تا گواتر، سواحل صخره‌ای بسیار زیبایی به سبب فرسایش سنگ‌های رسوبی بر اثر پیشروی آب دریا رخ می‌نماید که چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌کند. این صخره‌ها و سواحل، مملو از فسیل‌های سخت‌پوستانی همچون گوش‌ماهی‌ها، صدف‌ها، حلزون‌ها و … است که آن را بسان موزه‌ای طبیعی از فسیل‌های دریای مکران درآورده است.

تالاب لیپار، خفته در میان دو کوهی استوار
از چابهار در امتداد ساحل، ۱۵ کیلومتر که به شرق می‌رانیم، در کنار روستای «رمین» تالاب زیبای لیپار نمایان می‌شود. تالابی آرمیده در میان دو کوهی استوار که از جمع‌شدن آب‌های سرگردان، هستی گرفته است. لیپار جایگاه پرندگان گوناگون همچون طاووسک، تیهو، باقرقره، لک‌لک، حواصیل سفید و خاکستری و پوشش گیاهی متنوعی از درختان گز، چش و… است که آدمی را به لختی درنگ در کنارش فرامی‌خواند.
«محمدجواد صادقی»، راهنمای بلوچ ما، درباره‌ معنای واژه‌ لیپار می‌گوید: «لیپار واژه‌ای دوسیلابی است که از دو بخش «لیپ» و «آر» تشکیل شده است. لیپ به معنای خار و خاشاک رودخانه و آر به معنای آب رودخانه است. در این روستا آب رودخانه همراه با خار و خاشاک به آب دریا می‌پیوندد که در واقع به هم رسیدن یا محل تلاقی آب رودخانه و آب دریا را در زبان بلوچی لیپار می‌گویند.»

کوه‌های آریا
پس از گذر از تالاب لیپار و ۳۰ کیلومتر راندن از شرق چابهار، به «کوه‌های آریا» می‌رسیم. محلی‌ها بر این باورند هنگامی که کشتی‌ها به نزدیکی این کوه‌ها می‌رسیدند، بادبان می‌افراشتند و از آنجا که یکی از معنی‌های واژه آریا در زبان بلوچی «افراشتن» است، این کوه‌ها به آریا معروف شده‌اند؛ البته اغلب به نادرست به این کوه‌ها، کوه‌های مریخی یا مینیاتوری هم می‌گویند.
کوه‌های فرسایش‌یافته و اعجاب‌انگیز آریا که در پاکستان نیز امتداد دارد، بسان ریشه‌های یک درخت تنومند است که سر از زمین برآورده‌ و به آسمان ساییده‌ تا با نگاهی وهم‌آلود، نظاره‌گر این سرزمین اسرارآمیز باشد.

درخت انجیر معابد، گوهری پربها در هوای تفتیده جنوب
درخت «انجیر معابد» یا «لوور» که محلی‌ها به آن «کرگ» نیز می‌گویند، از درختان تیره کائوچویی است که در نواحی گرمسیری مانند چابهار می‌روید. سایه پرمهر این درخت که ریشه‌های بی‌شماری در خاک می‌نشاند، در هوای گرم و تفتیده جنوب، گوهری پربهاست و از این رو برای محلی‌ها درختی مقدس به شمار می‌رود که میوه‌های نارنجی‌رنگِ نرم و شیرینش هم خوردنی است.
لوور که ارتفاع آن به ۱۵ تا ۲۰ متر می‌رسد، درخت همیشه سبزی است که شکل و فضای پیچیده‌ای می‌آفریند، آنچنان که آدمی را به شگفتی وامی‌دارد.

جنگل‌های حرّا، جنگل بدیع پرندگان
جنگل‌های حرا یا مانگرو در ۱۲۰ کیلومتری شرق چابهار در خلیج گواتِر، زیستگاه مناسبی برای پرندگانی همچون عقاب ماهی‌گیر، پلیکان، فلامینگو و… است.
حرا، درخت کوچکی است که دانه آن روی درختچه مادر رشد می‌کند و پس از آنکه به نهالی کوچک تبدیل شد، از مادر جدا می‌شود و زندگی مستقل خود را می‌آغازد.
گفتنی است «گینه» زیست‌شناس نامدار، نام علمی این درخت را به افتخار «پورسینا» دانشمند ایرانی، «اوی‌سینا مارینا» نامگذاری کرده است.

گاندو، بزرگ‌ترین خزنده‌ ایرانی
رودخانه باهوکلات در ۹۰ کیلومتری شرق چابهار یکی از مهم‌ترین زیستگاه‌های تمساح پوزه‌کوتاه «گاندو» است. گاندو بزرگ‌ترین خزنده‌ ایرانی و بازمانده‌ خزندگانی است که از ۲۶۵ میلیون سال پیش، روی زمین می‌زیسته‌اند.
رنگ گاندو، زیتونی تا قهوه‌ای است و شکمی بدون فلس، سفید متمایل به زرد دارد. این تمساح چنان خویش را با طبیعت بلوچستان تطبیق داده است که می‌تواند ماه‌ها نباریدن باران و خشک بودن بستر رودخانه‌‌ها را تاب آورد. یکی از روش‌هایی که گاندو برای بقا انتخاب کرده است، حفر گودال‌هایی به ژرفای ۱۲ تا ۱۵ متر در کنار رودخانه‌هاست تا در پناه این گودال‌ها، خشکسالی را طی کند و چشم در راه باران باشد.
گاندو به وقت تخم‌گذاری گودالی به عمق ۳۰ سانتی‌متر می‌کند و بین ۲۰ تا ۳۰ تخم در آن می‌گذارد. گاندوهای کوچک، به درازای تقریبی ۲۵ سانتی‌متر پس از ۶۵ روز چشم به جهان می‌گشایند.
گاندو در فک بالایی، ۱۹ و دو سوی فک پایینی، ۱۵ دندان دارد و طول نیمی از بدنش را که به چهار متر می‌رسد، دم آن تشکیل می‌دهد. این حیوان که از سوی بومیان نیز حمایت می‏شود، شب‌ها به شکار پستانداران، لاک‏پشت‌ها، پرندگان آبزی و ماهیان می‌رود.

تپه‌ گِل‌فشان
«تپه‌ گل‌فشان» که از آن به جای آتش، گِل فوران می‌کند، یکی از دیدنی‌ها شگفتِ شمال باختری چابهار در «دشت کهیر» است که مانند آن در چند جای دیگر جهان نیز گزارش شده که البته گِل‌ِ گِل‌فشان چابهار، غلیظ‌‌تر و توسی‌رنگ‌تر از گل‌ گل‌فشان‌های دیگر است.
گل‌فشان‌‌‌ که پیرامون آن‌ هیچ گیاهی دیده نمی‌شود، در فصل زمستان بیشتر فعالیت می‌کند و صدای غرش آن که آب و گازِ پرفشار را از لایه‌های زیرین زمین به بیرون پرتاب می‌کند، حتی از دور هم شنیده می‌شود.
مردم محلی به این گل‌فشان‌‌ها که خاصیت درمانی هم دارد، «گل‌پاشان» یا «ناپک» به معنای ناف دریا یا ناف زمین، می‌گویند.
از دیگر جاهای دیدنی چابهار می‌توان به غارها و معبد «بان مسیتی» در دامنه رشته‌کوه‌های شهبازبندِ روستای تیس، قدمگاه خضر و اسکله‌های ماهی‌گیری تیس، رمین و بریس اشاره کرد.

در اواخر سده هفدهم میلادی نام جعلی «دریای عمان» از سوی استعمارگران بر «دریای مکران» نهاده شد. گفتنی است در برخی از نقشه‌های معتبر جهانی، دریای مکران «دریای پارس» نیز خوانده شده است.

مسعود لقمان

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.