درخت آلو شعری از برتولت برشت
در حیاط
درخت آلویی هست!
درختی کوچک؛
که کسی باورش ندارد!
دستی به او نمیرسد؛
نردهها احاطهاش کردهاند.
دلش میخواهد رشد کند
درخت کوچک!
آری،
دلش میخواهد رشد کند؛
و برای کسی مهم نیست
سهم اندکش از آفتاب!
چه کسی باور میکند
آلو بودن درخت را
وقتی یک دانه آلو ندارد؟
اما تو میتوانی؛
وقتی متوجه برگهایش باشی!
برتولت برشت