وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست شعری از شل سیلور استاین

شل سیلور استاین شاعر، نویسنده، کاریکاتوریست و خواننده آمریکایی است، زبان نوشته‌های شل سیلوراستاین قالبی طنزگونه، ساده و گاهی حتی تلخ دارد و و سبک آثار او به شکلی است که مباحث فلسفی، روان‌شناختی و جامعه‌شناسی نهفته در اشعارش، حاکی از نگاه متفاوت او به زندگی است.

وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست
نگفتم: عزیزم، این کار را نکن
نگفتم: برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده
وقتی پرسید دوستش دارم یا نه؟
رویم را برگرداندم
حالا او رفته، و من
تمام چیزهایی را که نگفتم، می شنوم
نگفتم: عزیزم متاسفم، چون من هم مقصر بودم
نگفتم: اختلاف ها را کنار بگذاریم
چون تمام آنچه می خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است
گفتم: اگر راهت را انتخاب کرده ای
من آن را سد نخواهم کرد

حالا او رفته و من
تمام چیزهایی را که نگفتم، می شنوم
او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم
نگفتم: اگر تو نباشی، زندگی ام بی معنی خواهد بود
فکر می کردم از تمامی آن بازی ها خلاص خواهم شد

اما حالا، تنها کاری که می کنم
گوش دادن به چیز هایی است که نگفتم

نگفتم: بارانی ات را درآر
قهوه درست می کنم و با هم حرف می زنیم
نگفتم: جاده بیرون خانه
طولانی و خلوت و بی انتهاست

گفتم: خدانگهدار، موفق باشی
خدا به همراهت
او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چیزهایی که نگفتم، زندگی کنم

شل سیلور استاین

منبع: کولالیا

اشعار دیگری از شل سیلور استاین:
این پلنگ چه مغرور به نظر می‌رسد شعری از شل سیلور استاین

بالاخره قصه به پایان می رسه، شعری از شل سیلور استاین

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.