پرنده‌مان را گرفتیم و در قفس انداختیم شعری از دنیس بروتوس

دنیس بروتوس شاعر سیاسی آفریقای جنوبی و عصر آپارتاید است، اغلب شعرهای دنیس وینسنت بروتس در وصف وطن و هم میهنانش است که از او چهرۀ یک شاعر انقلابی را به وجود آورده است.

خوب، پرنده‌مان را گرفتیم و در قفس انداختیم
و او برایمان آواز می‌خواند
شیرین‌ترین آوازی که تا بحال شنیده‌ایم
زمان آنست اکنون، که پرنده‌مان را رها کنیم.

چکاوک یا بلبل
فراسوی لذت، ما را چه پروائی
که پرندگان همه بر خطی سرگردان پرواز می‌کنند
و موسیقی هرگز کهنه نمی‌شود.

از انتهای آبی‌ها فرو می‌پرد
دور از دست و رها از اسارت
تا بر لبان شگفت زده‌مان بال کشد
و نوک انگشتانمان را بساید.
در سرتاسر زندگی آواز ابدیش
بر انحطاط حیات رخنه خواهد کرد
و من اگر پرنده‌ام را ققنوس بخوانم
آیا به خطا رفته‌ام؟

دنیس بروتوس
اکولالیا

شعر دیگری از دنیس بروتوس:
در زندان شعری از دنیس بروتوس

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.