در دل مه شعری از احمد شاملو

احمد شاملو شاعر، فیلم‌ساز، روزنامه‌نگار و پژوهشگر ایرانی است. وی به دلیل نگرش جنجالی‌اش به شعر و موسیقی کلاسیک و سیاست روز شهرت فراوانی داشت.

در دل مه
لنگان
زارعی شکسته می گذرد
پا در پای سگی
گامی گاه در پس او
گاه گامی در پیش.
وضوح و مه
در مرز ویرانی
در جدالند،
با تو در این لکه قانع آفتاب اما
مرا
پروای زمان نیست.
خسته
با کوله باری از یاد اما،
بی گوشه بامی بر سر
دیگر بار

اما اکنون بر چار راه زمان ایستاده ایم
و آنجا که بادها را اندیشه فریبی در سر نیست
به راهی که هر خروس باد نمات اشارت می دهد
باور کن!
کوچه ما تنگ نیست
شادمانه باش!
و شاهراه ما
از منظر تمامی آزادیها می گذرد!

اشعار دیگری از احمد شاملو:
ای کاش می‌توانستند از آفتاب یاد بگیرند شعری از احمد شاملو

من در تو نگاه می‌کنم شعری از احمد شاملو

با تخلصِ خونینِ بامداد؛ احمد شاملو

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.