مرور برچسب

ای ای کامینگز

نیمه عریان شعری از ای ای کامینگز

احساس کردن مقدمه است و آن کس که به صرف و نحو اشیا التفاتی کند هرگز به‌تمامی تو را نخواهد بوسید؛ باید سراپا جنون بود هنگام که بهار در بطن جهان است خون من برهانی است قاطع و سوگند به همه‌ی گل‌ها که بانو! بوسه‌ها تقدیری نیکوترند…
ادامه مطلب ...

قلبت همراه من است شعری از ای ای کامینگز

قلبت همراه من است (درون قلبم می‌برمش) هرگز بی قلب تو نیستم (هر کجا بروم تو می‌روی، عزیزم؛ و هر کار که کنم کار توست، نازنینم) نمی‌ترسم از هیچ تقدیری (که تو تقدیر منی، دلبندم) نمی‌خواهم هیچ جهانی را (که تو، زیبا، جهان منی، جهان واقعی…
ادامه مطلب ...

سپیده است…؛ شعری از ای ای کامینگز

ساعت ها با بر آمدن ستارگان را خاموش می‌کنند و سپیده است در گذرگاه‌های آسمان نور گام برمی‌‌دارد و شعر می‌پراکند بر روی زمین شمعی خاموش می‌شود شهر بر‌می‌خیزد با ترانه‌ای بر روی لب با مرگ در چشم‌ها و سپیده است جهان به پیش…
ادامه مطلب ...