تنها، یک عاشقانۀ آرام از جیمز جویس
تو و زرین و خاکستری ماه
چادری بر سر شب می کشد،
چراغهای ساحل دریاچه خفته
پیچکها را نورانی می کنند
نی های ناقلا
در گوش شب
چیزی زمزمه می کنند
یک نام،
نام او را،
و تمام هستی من از شادی سرشار می شود،
و از شرم، گیج و سست.
James Joys…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...