شمع روشن، شعری از عباس ابن الاحنف

تو هرگز به راستی رنج نبرده ای!
و درد بی خوابی را نمی شناسی.
این منم که خواب از چشمانم گریخته است،
و تا زمانی که زنده ام،
به جز اشک برای من همدمی نیست.

وقتی که با تو حرف می زنم
مرا به سخره می گیری،
عاشقان مرا در شعر خود بهتر روایت کرده اند.

آری، تقدیر چنین بوده است:
که من شمعی روشن برای دیگران باشم

اتاق را برای تو روشن کنم
و خود آرام آرام
بسوزم و به پایان برسم.

Abbas Ibn Al Ahnaf
عباس ابن الاحنف شاعر عرب
ترجمه ای از چیستا یثربی در کتاب آبی کوچک عشق

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.