جنون؛ شعری از الهام حق مرادخان

به ره عشق، دل از مرز جنون رد شده است
رفته از دست دگر؛ و آنچه نباید شده است

این چه دردی ست که شد باعث رسوایی ما
هرکه دل باخت، چرا بسته ی این سد شده است؟

عشق، دام است؛ تفاوت نکند گر که کسی
خادم مسجد و یا، کاهن موبد شده است

با دل شیفته ی من چه جفا کردی که
به وفاداری ات انگار مردد شده است

هرکه شد معترف عشق چرا مغبون شد؟
پاسخ راستی اینقدر چرا بد شده است؟!

الهام حق مرادخان

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.