راس ساعت چهار…؛ شعری از آرزو نوری

هر روز
راس ساعت ۴
زنی کنار میله ها می نشیند
تا مز مزه کند
آزادی ات را

با تو قدم بزند
خیابانهای یکطرفه ای
که هیچ کدام از آنها
نام تو را ندارد

هر روز
راس ساعت ۴
زنی می آید
تا با یک دیوار فاصله
بغض کند
حرفهای نگفته اش را

به آخرین جمله که می رسد
فرو ببلعد
دوست ات دارمی که
سالها
تک زبانش مانده

آرزو نوری

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.