ایران از نگاه کاترینا، توریست انگلیسی که دنیا را با کولهپشتیاش میگردد
فهرست ۷۰ کشوری را که دوست دارد ببیند، دستش گرفته و با یک کولهپشتی و یک دست لباس به جاده زده؛ به دورترین نقاط دنیا که فکرش را هم نمیکنید؛ از گوآتمالا گرفته تا کوبا. از استرالیا تا لائوس… کاترینا اهل لندن است و خودش را یک «دائمالسفر» معرفی میکند؛ زنی ۳۰ساله که سالها رؤیای جهانگردی داشته و حالا ۴ سالی میشود که کوله به دوش، دنیا را میگردد و تجربیات سفرش را در اینستاگرام و وبلاگ شخصیاش منتشر میکند. در آخرین سفرش اما به ایران آمد و ۹ روز در یزد، اصفهان، کاشان و تهران ماند. او آنچه را که در ایران دیده بود با ۱۱هزار فالوئر اینستاگرامش به اشتراک گذاشت و بعد از آن راهی مقصد سفر بعدیاش شد.
فرار از زندگی امن
برای کاترینا هم مثل بیشتر آدمهای دنیا، سخت بود که قید زندگی آرام و کار خوب و پردرآمدش در لندن را بزند و سراغ یک دنیای ناشناخته برود. اما سفر بزرگترین رؤیای کاترینا بود؛ رؤیایی که از نوجوانی توی سرش افتاد و کاری کرد که دختر پرانرژی و ماجراجوی خانواده مکگریل بالاخره از خانواده جدا شود و بهدنبال سرنوشتش برود. کاترینا ماجرای اولین سفر بزرگ زندگیاش را در وبلاگ خود این طور مینویسد: «یادم میآید وقتی ۱۶ساله بودم، بعد از امتحانات پایان سال تحصیلی پدرم را راضی کردم که هر طور شده، ما را به نیویورک ببرد. در عین ناباوری پدرم تسلیم خواسته من شد و بلیت سفر را رزرو کرد. سر از پا نمیشناختم و شروع کردم به خواندن راهنمای سفر به نیویورک که مادرم خریده بود. راهنما را طوری خواندم که درسهایم را آنطور نمیخواندم! سعی میکردم همه چیز را درباره طراحی شهر نیویورک، محله هایش، بافت فرهنگی و هر چیزی که در این شهر وجود دارد به خاطر بسپارم. وقتی سر از نیویورک درآوردیم همه شگفت زده شده بودند که چطور من این شهر را مثل کف دستم میشناسم.»
با این حال کاترینا هیچ وقت فکر نمیکرد سفر تبدیل به سبک زندگیاش شود. او جهانگردی را همیشه برای دیگران تصور میکرد، نه خودش. فکر میکرد سخت باشد که شکل معمول زندگیاش را تغییر دهد و همه عمر خانه به دوش باشد. اما یک روز تصمیم گرفت کارش را ترک کند و به رؤیایش برسد: «بعد از ۶ سال کار کردن در بخش رادیوتراپی یکی از بهترین بیمارستانهای لندن استعفا دادم و راهی سفر شدم. رئیسم فکر میکرد دیوانه شدهام و من نمیدانستم چطور احساسم را توضیح دهم؛ من فقط میدانستم که دارم کار درست را انجام میدهم. ترک لندن یکی از سختترین کارهایی بود که انجام دادم اما میدانستم دنیایی بزرگ و ناشناخته و هیجانانگیز انتظارم را میکشد. از ایتالیا شروع کردم و در آنجا با آموزش زبان انگلیسی به مدیران و تجار و شبها با پرستاری از بچهها زندگیام را میگذراندم. چند ماه بعد به زبان ایتالیایی مسلط شدم و شروع کردم به سفرهای تنهایی برای کشف گوشه و کنار ایتالیا. یک سال گذشت و من دلم میخواست باز هم در ایتالیا بمانم، اما تقدیر من سفر بود و نباید یکجا زمینگیر میشدم. دلم را در ایتالیا جا گذاشتم و برای شغل میهمانداری در خطوط هوایی «میدل ایست» درخواست کار دادم. حالا ۳ سال است که میهماندارم و اینطور سفر میکنم.»
خاطرههای فراموش نشدنی یک مسافر
سفر برای کاترینا نه فقط لذتبخش و جالب، که گاهی خطرناک بوده. خودش میگوید: «در سفر آنقدر اتفاقات عجیب و غریب میافتد که خیلی از دوستانم میگویند باید آنها را کتاب کنم. اما نمیدانم از کدام اتفاق عجیب بگویم؛ از زرافهای بگویم که صورتم را لیسید یا رانندهای در پرو که قصد داشت من و دوستانم را بدزدد؟! یا اصلاً از عقربی بگویم که توی کیسه خوابم آمده بود یا کابویی که در مکزیک من را سوار بر اسبش تا مرز گواتمالا برد؟ در سفر هیچ چیز عادی نیست و مرتب با اتفاقات مختلف غافلگیر میشوی.» اما کاترینا بهعنوان زن ماجراجو و جهانگردی که چندین کشور را دیده، از هر گوشه دنیا چه چیز را بیشتر میپسندد؟ خودش اینطور مینویسد: «در میان تمام کشورهایی که دیدهام، از معاشرت با مردم کوبا، ایران، ایرلند، اندونزی، ویتنام و کامبوج بیشتر لذت بردهام. طبیعت استرالیا، آرژانتین، کانادا، شیلی و امریکا را بیشتر دوست داشتهام و غذاهای استرالیا، ایتالیا، آفریقای جنوبی، اسپانیا، تایلند بیشتر از همه به من چسبیده. اما اگر بخواهم بگویم تاریخ کدام کشورها نظرم را جلب کرده، باید کامبوج، کوبا، پرو، ایتالیا، لبنان، مصر و اردن را نام ببرم. بهترین جاها برای عکاسی هم به نظرم هنگکنگ، ژاپن، عمان، گواتمالا، برزیل و فرانسه بودند.»
منبع: مجله ایران بانو