برای خود و مردمی که دوستشان میدارم شعری از ناظم حکمت
ناظم حکمت شاعر، نمایش نامه نویس، رمان نویس، فیلمنامه نویس و کارگردان ترکی بود. او نماد ادبیات کارگری و انقلاب است و اشعارش به بیش از پنجاه زبان ترجمه شده است. او بارها به دلیل اعتقادات سیاسی دستگیر شد و بخش اعظم زندگی خود را در زندان یا در تبعید گذراند.
درختان گوجه
شکوفه پوشند
اول،هلوی وحشی به شکوفه مینشیند
بعد گوجه.
عشق من
بنشینیم زانو به زانو
روی چمن
هوا خوشگوار است و روشن
-اما هنوز گرم نیست-
بادامها سبزند و کُرکدار
نرمِ نرم
سرخوشم
چرا که هنوز زندهایم
شاید پیشتر از اینها میمردیم
اگر
تو در لندن بودی
من در ناو انگلیسی توبورگ
دست بر زانو بگذار عشق من
-مچ تو سفید است و درشت-
دست چپت را باز کن
روشنایی چون هلوئی
در دست توست…
از کشتگان حملۀ هوایی دیروز
یکصد نفر زیر پنج ساله بودند
بیست و چهارشان نوزاد.
رنگِ دانههای انار را دوست دارم عشق من
-دانۀ انار،دانۀ نور-
بوی هندوانه را دوست دارم
گوجه سبز را
روز بارانی را هم.
بسیار دور از تو و میوهها
اینجا
تک درختی شکوفه نداده
حتی احتمال برف هست
در زندان «بورسه»
غرق در احساسی غریب
در آستانۀ انفجار
دیوانه سر
بی هیچ کینهای
این را مینویسم
برای خود و مردمی که دوستشان میدارم
ناظم حکمت
ترجمه از احمد پوری
منبع: اکولالیا
اشعار دیگری از ناظم حکمت:
میهنم را دوست دارم شعری از ناظم حکمت