هفت سین در آنسوی مرزها
نوروز، رسمی کهنه نشدنی است که از دیرگاه سنت جاری ایرانزمین بوده و اینک به رسم آنها که در تاریخ میمانند، نسلها را پیموده و هنوز در سراسر وسعت «ایرانی که بود» برگزار میشود. نوروز و آیینهایش، در ایران، عراق، ترکیه، تاجیکستان، افغانستان، مصر و هر جا که روزی نکوداشت بهار و برآمدن مهر را به روش ایرانیها دیده یا تجربه کردهاند، جریان دارد. عشق به زیبایی، رمز مانایی نوروز است. همین است که هیچکس و هیچ چیز نتوانسته آن را پشت غبار رسمی جدید، پنهان کند.
به پای دارنده آتشها
آنان در آخرین شب سال کهنه، با مشعلهای برافروخته بر فراز کوهها میایستند، هیمههای بزرگ آتش برپا میکنند و دست در دست یکدیگر، در پیشباز نوروز، پایکوبی و شادمانی میکنند. برای «کردهای عراق» همچون دیگر هم نژادان آنها، بهار یادآور شوریدن «کاوه آهنگر» بر ستم «آژیدهاک» است؛ جوانی که روزگار سترون سیاهی را تاب نیاورد و مردمان را در زیر درفش چرمینش به نبرد با ماردوشی فراخواند که خوراک روز و شامش، مغز سر آدمیان بود. نوروز در «کردستان» نکوداشت سفر از سیاهی تا روشنایی است. به همین انگیزه، کردها ترجیح میدهند نخستین روز از بهار را به نشانه رهایی از ستم و بندگی، به آغوش طبیعت، پناه ببرند. مردم کردستان تحویل سال و آغاز بهار را با روشن کردن آتش که نمادی از سوزاندن بندهای اسارت و کهنگی است، به جشن مینشینند.
آتش نوروزی براساس باورهای کهن باید در بلندترین جایگاهها بر افروخته شود و کجا سر به فلک کشیدهتر از کوه؟
پیوند ریشهدار میان فرهنگ باستانی ایران و کردستان هنگامی روشنتر میشود که به یاد بیاوریم کهنترین نسخه ترجمه شده «اوستا» به زبان «اورامانی» یادگار ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح است. کردها از نظر زبان و مذهب به گروههای مختلفی تقسیم میشوند ولی همه آنها نوروز را جشن میگیرند و به آن «نَوْروژ» میگویند. آتش افکنی و نوروز دو رکن اساسی جشنهای ملی کردها محسوب میشود. نوروز بزرگترین جشن کردهاست و آنها نوروز را جشن کهن کرد میدانند.
مردم کرد زبان دیگری که نوروز را چون «زازا»ها به شکلی خاص برگزار میکنند، «کردهای ایزدی» هستند. آمار دقیقی از جمعیت ایزدیها که بیشتر آنها با لهجه «کرمانجی» سخن میگویند، در دست نیست اما تخمین زده میشود ۵۰۰ هزار نفر از آنها در عراق زندگی میکنند.
ایزدیها به فرشتهای به نام «ملک طاووس» باور دارند که به زندگی و حیات آنها در روی زمین نظارت میکند و گاهی نیز از آسمان به زمین میآید. جشن «چهارشنبه سور» در واقع جشن اول سال ایزدیهاست که در بین ملتهای دیگر مثل ایرانیان نوروز خوانده میشود ولی ایزدیها این جشن را سرساله چهارشنبه سور یا «چهارشنبه سرخ» مینامند. این جشن در شب اولین چهارشنبه ماه آوریل که ایزدیها به آن «نیسان» میگویند، برپا میشود. سنت دیگر این جشن این است که تخممرغ رنگ میکنند. چراکه شکل تخممرغ شبیه زمین است و رنگ کردن آن به این معناست که میخواهند دنیا به این رنگها باشد و باعث سبزی دشت و صحرا بشود. رسم جالب دیگر ایزدیها این است که صبح زود سال نو به دشتها میروند و دست و روی خود را با قطرات شبنم مسح میدهند و باور دارند که اگر کسی مریض باشد با این کار بیماریاش شفا مییابد.
نوروز را جشن میگیرم؛ پس هستم
«آتاتورک» بنیانگذار ترکیه نوین، از بیخ و بن منکر وجود ملیتهای غیرترک در این کشور بود. براساس ایدئولوژی که او بنیان نهاد و تا همین اواخر، بیش و کم در این سرزمین قرائت رسمی حکومت از کشورداری از آبشخور آن سیراب میشد، انکار هویت همه ملیتهای غیرترک ساکن در ترکیه از جمله ارامنه و کردها در دستور کار قرار داشت. آتاتورک و رهروانش با همین رویکرد کردها را «ترکان کوهستانی» مینامیدند. اما کردهای ایرانی ساکن ترکیه برای اجرای این جشن ملی با دولت ترکیه که آنها را تا چند سال پیش از برگزاری نوروز منع میکرد، دست به مبارزه نیز زدند و در نهایت حکومت نژاد پرست ترکیه را از پای درآوردند و آنها را مجبور کردند که نوروز ایرانی را به عنوان جشنی ملی و روزی تعطیل ثبت و شادمانی کنند.
نوروز در ترکیه، خاص نواحی شرقی آن کشور است و از اعیاد ملی کردها محسوب میشود. در شهرهای جنوب شرقی ترکیه، مانند دیاربکر، اورفا، ماراش و مرسین، نوروز مراسم باشکوهی دارد که بیشتر نماینده و منعکسکننده فولکلور مردم آن نواحی است. از ویژگیهای آن یکی نواختن پر سر و صدای سورنا و دهل و دیگری ایراد سخنرانیهای آتشین در کنار کپههای آتش است. این آیینها در میدانهای بزرگ و اصلی شهرها و روستاها برگزار میشود و جمعیت انبوهی از زن و مرد، در حالی که دست هم را میگیرند، به دور کپههای آتش به رقص و پایکوبی میپردازند. پختن شیرینیهای خانگی و غذاهای خاص نوروز از سنتهای دیگر مراسم نوروزی است. در غرب آن کشور تا همین اواخر، خانوادههای کرد آیینهای نوروز را در داخل خانهها و به طور خصوصی برگزار میکردند، چون اساسا دولت ترکیه منکر وجود یک اقلیت چند میلیونی کرد در آن کشور بود و آنها را «ترکان کوهستانی» مینامید. افزون بر انکار حقوق قومی و فرهنگی آنها، در قوانین اساسی کشور، مردم عادی نیز آنها را غیرخودی و بیگانه میانگاشتند. به طوری که در شهرهای غربی، مانند آنکارا، استانبول و ازمیر، اگر کردی بیاحتیاطی میکرد و در کوچه و بازار به زبان مادری خود سخن میگفت، بسیار احتمال داشت که عواقب وخیم آن دامانش را بگیرد. اما از اواسط دهه ۱۹۸۰به این سو و با بالا گرفتن اعتراضات کردها، به ویژه با پیدایش «حزب کارگران کردستان» برگزاری مراسم نوروز در ترکیه نه فقط صورت علنی و آشکار به خود گرفت، بلکه آیینهای آن به یک نماد اعتراضی درآمد و به وسیلهای برای ابراز مخالفت با سیاستهای دولت تبدیل شد و شکل نوعی پرچم سیاسی گرفت.
از آن پس، هر سال در میدانهای شهرها انبوه جمعیت کردان به دور کپههای آتش گرد میآمدند و به سیاستهای تبعیضآمیز و شرایط اجتماعی و اقتصادی حاکم بر شرق کشور اعتراض میکردند. به تدریج با افزایش تعداد کپههای آتش و بالا گرفتن شعلههای آنها، شعارها هم تندتر شد و گهگاه تمایلات جدایی خواهانه هم در میان آنها به گوش رسید. در زمان نخستوزیری خانم «تانسو چیلر» که مذاکره برای پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا وارد مراحل تازهای شد، آن اتحادیه در صدر فهرست اصلاحاتی که انجام آنها را از ترکیه خواستار شد، به رسمیت شناختن حقوق اقلیتها بود. مضافا اینکه یک فرستنده تلویزیون کردی به نام «روژ» که برنامههای آن از اروپا به وسیله ماهواره پخش میشد، دولت ترکیه را ناچار به قبول واقعیت حضور کردها در جامعه کرد و از آن پس آشکار شد یک اقلیت قابل ملاحظه که به علت فقدان آمار رسمی جمعیت آن را بین ۱۲ تا ۱۵میلیون میزنند، در جامعه وجود دارد و این جمعیت عظیم دارای زبان و فرهنگ و آیینهای متفاوتی است.
یکی از کردهای شهر مروین ترکیه درباره این مراسم در شهر زادگاهش میگوید: مردم مروین صبح نوروز پوشاک نو یا مرتبی میپوشند و به دیدار همدیگر میروند. بعد همه در میدان بزرگی جمع میشوند و رقص و شادمانی میکنند. در این رقصها – مانند آنچه در کارناوالهای اروپایی معمول است – بعضی هم از نقاب استفاده میکنند (به ندرت). مردم کرد زبان دیگری در ترکیه زندگی میکنند که کردهای «زازا» خوانده میشوند. این مردم بیشتر در آناتولی شرقی ساکنند و زبانشان کردی «زازاکی» است. تقویم کردهای زازا تقویم قدیمی خاصی است که به تقویم امروز میلادی شبیه است. کردهای زازا میگویند که احتمال دارد نام تیره آنها (زازا) از ساسان یا ساسانیان ریشه گرفته باشد.
سوگ سیاوش
«آی بونو گویردن تانری، بو گلینی ده گویرت، آرزوسونا کاما یئتیر، مطلبینه، مورادینا چاتدیر، عهدینی اومیدینی بیتیر» (ای خدایی که این سمنو را بارور کردی این عروس را هم بارور کن، آرزویش را اجابت کن، به خواستهاش برسان، به امیدی که دارد برسان). اگر سال بعد کودکی متولد شود، اسمش را بایرام یا نوروز میگذارند، به میمنت گرفتن حاجت.
سمنو در میان زنانی که بچهدار نمیشوند میگردد و میگردد…
آنها معتقدند نوروز روز دفن سیاوش است. همان زمان که آتشپرستان جسد سیاوش را در دروازه شرقی دفن کردند. آذریها میگویند: سیاوش پسر کیکاووس به کشور افراسیاب سفر میکند افراسیاب از او به خوبی پذیرایی میکند و حتی دخترش را به عقد او در میآورد. سیاوش هم به یاد سفرش از دیار افراسیاب دیوار بخارا را بنا میکند. ولی دشمنان که از این امر ناخرسند بودهاند میان سیاوش و افراسیاب را بر هم زده به طوری که افراسیاب تصمیم به قتل سیاوش میگیرد و پس از هلاکت سیاوش دستور میدهد جنارهاش را روی کنگرههای دیوار بخارا قرار دهند. آتشپرستان جسد او را برداشته و در قدمگاه دروازه شرقی دفن میکنند و مرثیههای بسیاری در وصف سیاوش و مرگش میسرایند و این مرثیهها بین مردم گسترش یافته و آتشپرستان در همین سیاوشمرثیهها روز دفن سیاوش را نوروز مینامند.
آذریها از نوروز روایتها دارند اما بازگویی آنها را برایشان ممنوع کردند اما در زمان شوروی سابق، مردم در چارچوب محیط خانواده و محل زندگی توانستند این عید را زنده نگه دارند. دولت شوروی در زمینه زبان و فرهنگ ملی به دلیل التفاتی که به زعم خود نشان داده بود سعی داشت تا تاریخ و فرهنگ هزار ساله، آداب و رسوم و اعتقادات دینی مردم را به صورت حساب شده از میان بردارد. در آن زمان همه آداب و رسوم تاریخی و اعیاد از جمله عید نوروز به عنوان میراث مضر گذشتگان تبلیغ و اعیاد جدید و ساختگی شوروی جایگزین آنها میشد.
اول ژانویه، نخستین روز سال میلادی به عنوان جشن عمومی مردم برگزار میشد و عید نوروز به عنوان باقیمانده دین و ارتجاع معرفی میشد. اما در نهایت پس از استقلال جمهوری آذربایجان در ۱۸ اکتبر ۱۹۹۱ عید نوروز از خانهها به محلهها و سپس به میادین شهرها گسترش یافت و تبدیل به یک آیین و مراسم رسمی شد.
آذریها حالا حق دارند «نوروز» برگزار کنند. هر اندازه که روایتهاشان از نوروز زیباست، مراسمشان دلنشینتر و خاطرهبرانگیزتر؛ چینش هفتسین، انداختن کلاه پوستین به درها، آویزان کردن کیسه و توبره از سوراخ بام در شب عید و درخواست تحفه عید…
مردم جمهوری آذربایجان به واسطه اعتقادات شدید به آیین و مراسم نوروز برای با شکوهتر انجام شدن این جشن، تدارک ویژهای میبینند. در آذربایجان رسم بر این است پیش از رسیدن نوروز پوشاک نو خریده، به خانه و حیاط سر و سامان داده، فرش و پلاس نو بافته و به استقبال نوروز میروند. پایان نوروز در آذربایجان بر خلاف ایران مراسم سیزده بدر نیست و تنها روز ۲۱ مارس تعطیل است، اما حال و هوای نوروز روزها ادامه مییابد.
نوروز در کرانه نیل
رود نیل طغیان کرده و زمینهای اطراف خود را سیراب میکند، روندی که هر سال تکرار میشود و نوید فرارسیدن نوروز یا همان نیروز در مصر است. مردمانش میگویند این همان روز آغاز خلقت است. مصریان در آن روز شادی کرده، آتش میافروزند و آب بر روی یکدیگر میپاشند و مردم شام نیز همین آیین را در اول ماه نیایش که یکی از ماههای رومی است، برگزار میکنند. جشن «نیروز» قبطیان مصر، هر ساله در اول پاییز برگزار میشود و روز آغاز سال در تقویم قبطیان است. نیروز با نوروز ایرانی از نظر زمان برگزاری تفاوتهایی دارد ولی در اصل و ریشه با آن یکسان است. مصریان جشن نوروز را از ایرانیان گرفته و با همان نام و آداب و سنن برگزار میکنند. «هرودوت» معتقد است مصریان باستان نخستین کسانی بودهاند که سال را به ۱۲ ماه تقسیم کرده و به پایان آن پنج روز اضافه کردند.
چله نوروزی
«سمنک در جوش، ما کفچه زنیم، دیگران در خواب، ما دفچه زنیم!» صدا در کوچه و خیابانهای کابل شنیده میشود. زنها در مراسم جشن شب نوروز برای پخت سمنو هستند. از اواخر عصر تا صبح روز بعد…
سمنو باید در کنار هفت میوه باشد تا سفره نوروزی افغانیها کامل شود. در افغانستان به جای هفتسین مردم به آماده کردن هفت میوه میپردازند. هفت میوه چیزی شبیه به سالاد میوه است که از هفت نوع میوه خشک مختلف تشکیل شده. این هفت میوه عبارتند از: کشمش، سنجد، پسته، فندق، قیسی (زردآلوی خشک) و گردو یا آلو. مردم برای روزهای نوروز به ویژه شب سال نو اقدام به پخت غذاهای خاصی میکنند. معمولا سبزیپلو در این شب پخته میشود. نانواییها نیز در این روزها نوعی کلوچه میپزند که به آن کلوچه نوروزی میگویند و فقط در نوروز پخته میشود. اگرچه نوروز برای افغانیها هم با برگزاری مراسم سیزدهبدر پایان مییابد اما مراسم بر جای مانده از این عید بیش از یک ماه همچنان ادامه دارد مراسمی چون جشن گل سرخ. جشن گل سرخ (میله گل سرخ) یک جشن خاص است که در مزار شریف در ۴۰ روز اول سال و به مناسبت روییدن گلهای سرخ اجرا میشود و در طول این ۴۰ روز مردم از همه جا برای حضور در این جشن به مزار شریف میآیند. این مراسم به طور همزمان با مراسم جهنده علی (یا ژنده علی) انجام میشود. مراسم جهنده علی، مراسمی خاص دینی است که به مناسبت خلافت علیابن ابیطالب(ع) در مسجد مقدس این شهر که بر اساس روایتهایی گفته میشود آرامگاه این امام است اجرا میشود. این مراسم با برافراشتن یک علم (که ترکیب رنگ آن به درفش کاویانی شباهت دارد و به آن ژنده سخی میگویند) در حرم منسوب به امام علی(ع) و در اولین روز سال اجرا میشود. جشن گل سرخ برای ۴۰ روز در دشتهای لاله و حرم ادامه مییابد.
منبع: روزنامه شرق