۲۸ اردیبهشت؛ روز خیام؛ اختر بیکرانه

«سطحی نگری و ساده انگاری سبب گردیده که خیام درست فهمیده نشده باشد. خیام لاقیدی را یاد نمی دهد. او ما را به ادراک فهم زمان می رساند. مگر می‌شود کسی که دقیق‌ترین تقویم را براساس فصول ایرانی تنظیم کند، بی‌قید باشد. او در رصد کردن ستاره‌ها هم دنبال همین مفهوم بود.» (درک زمان) (محمود دولت‌آبادی)

۲۸ اردیبهشت ماه ۴۲۷ خورشیدی در شهر نیشابور در خراسان ابراهیم خیمه دوز صاحب پسری می‌شودکه نام عمر را در گوش او می‌خوانند. (ابوالفتح عمربن خیام نیشابوری) یکی از مراکز مهم دانش اندوزی در آن عصر خراسان بود. به ویژه در مسیر جاده ابریشم و دروازه ای به تمدن‌های باستانی هند وچین بود. شهر قدیمی نیشابور «شادیاخ» براثر چند زلزله ویرانگر و بعدها با حمله مغول‌ها به طور کامل تخریب گردید. نیشابور در آن زمان در مقایسه با شهرهای بزرگ اروپای آن عهد، فقط قسطنطنیه از آن بزرگتر بود.

در سال ۴۲۶خورشیدی از قسمت شرق یعنی ازبکستان کنونی ترک‌های سلجوقی به ایران حمله کردند، حاکمان وقت را شکست دادند و نیشابور را به پایتختی برگزیدند. نوبت به ملکشاه سلجوقی که رسید، او و وزیرش، نظام‌الملک مدارس متعددی را در سراسر قلمرو خود تاسیس کردند. این مدارس که با تدبیر نظام‌الملک تاسیس شدند به نظامیه معروف شدند. ذهن جوانانی مثل خیام در نزد برخی از بهترین استادان زمان پرورش می‌یافت. زمان خیام اوج اقتدار و عظمت فرهنگی نیشابور تلقی می‌شود و در این زمان درخشید. متاسفانه دوران کودکی و نوجوانی خیام همچون بسیاری ازنوابغ دیگر در پرده‌ای از ابهام و آمیخته با افسانه‌هایی است که حتی در مدارس نیز تدریس می‌شد. سه یار دبستانی را هم نسلان بنده به یاد دارند. بدون اندک پژوهشی، خیام حسن صباح و خواجه نظام‌الملک را روی یک نیمکت و میز نشاندند و با هم سوگند خوردند که هرکدام به مقامی رسیدند دو دیگر را نیز دریابند و باقی ماجرا. اما افسانه بافان دیگر به سن و سال و محل تولد این سه نفر توجهی نکردند. نظام‌الملک در حدود سی سال بزرگتر از خیام و حسن صباح بود. حسن اهل ری و در قم درس می‌خواند و خیام از نیشابور و در تصادفی نادر در کاروانسرایی در کاشان هم منزل می‌شوند. بدون کوچکترین آشنایی تا سپیده صبح بحث و مجادله علمی آن دو باعث می‌شود که حتی به رختخواب نروند. فردا که راه اصفهان را در پیش می‌گیرند خیام اعتراف می‌کند، که در زیر آن عمامه و کله‌ای نسبتاً کوچک چقدر علم و دانش نهفته است. راه هر دو به اصفهان ختم می‌شود اما جز خیام هیچکس متوجه نشد که منظور حسن از آمدن به اصفهان چه بود و تا پایان حکمرانی نظام‌الملک و ملکشاه و آلب‌ارسلان فقط خیام بودکه از راز آمدن حسن به اصفهان متوجه شد و آن زمانی بودکه حسن شبانه پس از ۷ سال آوارگی به نزد خیام آمد تا شاید او را با خود همداستان کند تا به تشکیلات سیاسی و مخوف حسن بپیوندد.

آن شب تیره خیام حسن را پناه داد اما با منطق خویش حسن را مجاب کرد که نوع بینش و دیدگاه اجتماعیشان به شدت با هم در تضادند. خیام به کشتن انسانها و خشونت رضا نمی‌داد حتی اگر در ورای این قتل و ترورها پیروزی‌ هم حاصل می‌شد باز هم حکیم عمر خیام با این شیوه مخالف بود. او به دنبال کشف مسائل علمی و ریاضیات بود. هنگامی که وقت آزادی فراهم می‌شد با سرودن یکی دو رباعی روح خود را صفا و صیقلی می‌داد.غافل از اینکه با کمترین تعداد شعر فرهنگ های جهان را در نوردید و رباعیاتش شهرت جهانی پیدا کرد. لازم به تذکر می‌دانم که گردآمدن این سه یار (حسن صباح- خیام- خواجه نظام‌الملک) نخستین بار در اصفهان و در دیوان وزیر اعظم و به ابتکار خیام که نقش عامل کور سرنوشت را برعهده داشت، یکدیگر را ملاقات نمودند. در این ملاقات خیام با جسارتی بی‌نظیر، پست ریاست ماموران مخفی خواجه نظام‌الملک را در قبال حقوقی فوق‌العاده و قصری با خدمتکاران پاسخ منفی داد. اما حسن صباح را برای این کار به او پیشنهاد نمود. خواجه پذیرفت و حسن صباح را چنین معرفی کرد:«هرگز این همه علم در زیر دستاری بدین کوچکی پنهان نشده است!» نظام با لبخندی چنین گفت: به من نگاه کنید که چه عالمانه محاصره شده‌ام. شنیده اید که گفته‌اند، فرمانروایی که با علما مصاحبت دارد بهترین فرمانرواست. حسن گفت: همچنین گفته‌اند که عالمی که با فرمانروایان مصاحبت دارد بدترین علماست! به زودی حسن به همکار ضروری وزیر اعظم بدل شد. او موفق گردید شبکه‌ای انبوه و درهم تنیده از ماموران حکومتی را در میان کسبه و درویشان جعلی و زائران دروغی ایجاد نماید که سراسر امپراطوری سلجوقیان را در خود گرفته بود و…

شهرت خیام در جهان به سال ۱۸۵۱ میلادی برمی‌گردد که «وپکه» دانشمند فرانسوی رساله جبر و مقابله وی را به زبان فرانسه ترجمه می کند ولی بی‌شک:«ادوارد فیتزجرالد» شاعر مطرح انگلیسی بودکه با ترجمه رباعیات خیام، شهرت‌وی را در فراسوی مرز ایران زمین به اوج رساند. رباعیات خیام خود تجلی یک جهان بینی خاص و عمیق است که کاملاً برگرفته‌از بن مایه‌های هستی شناسانه و معرفت شناسانه است که دید فلسفی وی را نسبت به جهان و حرکت و از سویی عنصر زمان را نشان می‌دهد. خیام حکیمی بود بلند نظر و آزاداندیش و اشعارش با مضمون شک و حیرت و توجه به مرگ و فنا و غنیمت شمردن عمر همراه است. همراه کردن علم و ادب با هم از ویژگی‌های منحصر به فرد اوست که هم عالم و هم حکیم باشد و هم شعر گفته باشد، با این که خیام دارای کمترین تعداد شعر است؛ اما به ناگاه به یک شاعر جهانی تبدیل شد. با این تفصیل، عمده‌ترین اهمیت خیام در زمان خود او ستاره‌شناسی او بود.

هنوز هم تقویمی که خیام نهصد سال پیش تقدیم کرد، دقیق‌ترین تقویمی است که تاکنون نوشته شده است. برای محاسبه طول سال خیام موقعیت ستارگان را بررسی می‌کند. فاصله‌ اغلب ستارگان از همدیگر نسبتاً ثابت می‌ماندند اما موقعیت سیاره‌ها، ماه و خورشید هر روز تغییر می‌کردند. موقعیت خورشید نسبت به ستاره های روی مدار کروی حرکت می‌کند که به آن دائره‌البروج می‌گویند. این مدار در طول یک سال کاملاً دیده می‌شود. ستاره شناسان در دنبال کردن موقعیت خود برخی ستاره‌ها را مبدا قرار می دهند. نوروز بین دو برج حوت و حمل قرار می گیرد. وقتی محاسبات تمام شد، طول سال خورشیدی را به قدری دقیق اندازه‌گیری کرد که اعجاب‌آور است. در واقع این تقویم جدید از تقویم مسیحیان که در پانصد سال پیش در اروپا درست شد هنوز هم دقیق‌تر است.

حسین خداکرمی
منبع: روزنامه مردمسالاری

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.