«هفت سین» عزادار فرهنگ و هنر در نوروز ۹۲

احمد اسفندیاری، هوشنگ کاووسی، عسل بدیعی، سید محمدحسین رحمتی، محمود عبادیان، ابوالفضل فیاضی و حمید غبرانژاد هفت هنرمند و فرهیخته ای بودند که هفت سین اهالی فرهنگ و هنر ایران با انتشار خبر درگذشتشان طعم و رنگ مرگ گرفت.

نخستین گزارش بعد از تعطیلات نوروز همیشه باید گزارشی پر از امید و خبرهای شاد از رویدادهایی باشد که در نوروز اتفاق افتاده است و پس از آن رخ می دهد. اما فرهنگ و هنر ایران سالی پر از خبر درگذشت را آغاز کرد.

هنر از نخستین روز سال با انتشار خبر درگذشت احمد اسفندیاری و دکتر هوشنگ کاووسی به عزا نشست. هر چند سال ۹۱ نیز با خبر درگذشت جلال ذوالفنون و حسین سمندری از هنرمندان موسیقی همراه شد؛ اما در چند سال اخیر هیچ نوروزی هنر ایران اینگونه در سوگ اهالی اش ننشسته بود. در آخرین روز سال ۹۱ احمد اسفندیاری هنرمند نقاش دارفانی را وداع کرد. روز اول فروردین دکتر هوشنگ کاووسی به دیار باقی شتافت.

سید محمد حسین رحمتی (عکاس) و ابوالفضل فیاضی (کارگردان و بازیگر تئا تر دو هنرمند دیگری بودند که در روزهای نخستین سال خبر درگذشتشان شنیده شد. اما خبر مرگ مغزی و درگذشت عسل بدیعی بازیگر سینما خبر دیگری بود که جامعه هنری را شوکه کرد. دکتر محمود عبادیان مترجم و استاد فلسفه اهل فرهنگ دیگری بود که خبر درگذشتش همزمان شد با خبر درگذشت حمید غبرانژاد استاد نقاشی خط که در روز سیزدهم نوروز این عدد را به هفت رساند. هرچند خبرهای درگذشت منحصر به فرهنگ و هنر ایران نبود و خبر درگذشت چندین هنرمند غیرایرانی هم در ۱۶ روزی که از سال ۹۲ گذشته منتشر شده است؛ درگذشت راجر ایبرت منتقد نام آشنای هالیوود مهم ترین آن بود.

آخرین بازمانده دوره گذار نقاشی
احمد اسفندیاری یکی از آخرین بازماندگان پیشگامان نقاشی مدرن ایران بود که در نخستین ساعت های سال ۹۲ پس از یک دوره بیماری درگذشت. او از جمله هنرمندانی بود که بعد از ۱۳۰۰ سال قالب قدیمی نقاشی و نگارگری ایرانی را در مدرسه هنرهای مستظرفه و بعد از آن دانشگاه هنرهای زیبا شکستند و در قالب سبک های جدید اروپایی آوردند. اسفندیاری از شاگردان با واسطه کمال الملک بود و نقاشی را از یکی از شاگردان او آموخت.

اسفندیاری از نخستین دانش آموختگان رشته نقاشی دانشگاه هنرهای زیبا بود و برای پروژه پایانی، تابلویی با موضوع «باشگاه افسران» را نقاشی کرد. او در اوایل سال ۱۳۲۸ در نمایشگاه گروهی انجمن فرهنگی ایران و فرانسه به همراه حسین کاظمی، محمود جوادی پور و مهدی ویشکایی شرکت و در پایه گذاری گالری «آپادانا» (نخستین گالری خصوصی در ایران) همکاری کرد. از احمد اسفندیاری به عنوان هنرمند پیشگام هنر نوگرای ایران یاد می شود و او توانسته در طول سال های فعالیتش ده ها نمایشگاه داخلی و خارجی از آثارش برگزار کند و جوایزی بی شمار به دست آورد.

خالق « واژه فیلمفارسی»
دکتر هوشنگ کاووسی که مدتی بود بیمار بود، از چند روز پیش از نوروز در بخش آی سی یو بیمارستان کیان بستری شد. دیداری که با این منتقد سرشناس سینمایی داشتیم، در یکی از آخرین شماره های پیش از نوروز منتشر شد. اما درست در نخستین روز از سال ۹۲ لابه لای خبرهای تبریک نوروزی خبر کوتاهی رسید؛ هوشنگ کاووسی هم درگذشته است و قلمی که سال ها به نقد سینمای ایران و خارج از ایران مشغول مانده بود برزمین ماند.

امیرهوشنگ کاووسی متولد ۱۳۰۴ در تهران و فارغ التحصیل مدرسه سینمایی «ایدک» و دانشگاه «سوربن» پاریس بود و به عنوان نویسنده، منتقد سینما و کارگردان در سینمای ایران فعالیت داشت. اصطلاح «فیلمفارسی» کلمه ای است که او در مورد گونه ای از سینمای ایران که در دوره گذشته جریان داشت به کار می برد. کاووسی به عنوان کارگردان فیلم هایی چون «ماجرای زندگی»، «۱۷ روز به اعدام» و «خانه کنار دریا» را ساخته است و مدیرمسوولی مجله «هنر و سینما» را بر عهده داشته است. پیکر این منتقد و کارگردان قدیمی سینما و از پیشگامان نقد سینمای ایران، ۵ فروردین ماه از مقابل تالار وحدت به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) تهران تشییع شد.

بودن یا نبودن، مساله عسل بدیعی
در روزهای پایانی تعطیلات بود که یکی از هنرمندان سینما در پیامکی از دوستانش خواست برای عسل بدیعی بازیگر نام آشنای سینما و تلویزیون دعا کنند. پیامکی ناباورانه دست به دست چرخید. اما در کمتر از یک روز از آمدن این خبر بود که خبر ناگوار رسید: عسل بدیعی به دنبال مسمومیت دارویی دچار مرگ مغزی شد. همزمان با انتشار این خبر ناقص، بازار شایعات هم داغ شد و هر کسی اظهار نظری کرد. شایعاتی که با اعلام تصمیم خانواده بدیعی برای اهدای اعضای حیاتی بدن او به بیماران نیازمند فروکش کرد.

رضا داوود نژاد همسر خواهر بدیعی در یادداشتی به خبرگزاری ایسنا با عنوان لطفا اگر مرهمی نیستید، دردی اضافه نکنید… این تصمیم خانواده را که خواست خود عسل بدیعی بود گفت. پیکر عسل بدیعی سیزدهم فروردین به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل شد و هفت عضو اصلی بدن یعنی قلب، ریه ها، کلیه ها، لوزالمعده و کبد به هفت بیمار نیازمند اهدا شد تا او نخستین نقش سینمایی را که بازی کرده بود جاودانه کند. بدیعی در نخستین نقش سینمایی خود در فیلم بودن و نبودن نقش دختری را بازی کرده بود که احتیاج به پیوند قلب داشت. او سال گذشته هم با حضور در بیمارستان مسیح دانشوری فرم اهدای اعضا را امضا کرده بود.

بدیعی در آخرین نوشته خود در صفحه اختصاصی اش نوشته بود: «حس می کنم از گور برخاسته ام… تولدی در راه است و بوی عطرش در فضایم جاریست.» البته سایر ارگان های قابل پیوند مانند قرنیه های دو چشم و برخی از مفصل ها هم به بانک اهدای عضو منتقل شد. براساس تصمیم خانواده او تشییع پیکرش روز یکشنبه ۱۸ فروردین از مقابل تالار وحدت برگزار می شود. مراسم ختم او هم که به درخواست رییس سازمان صدا و سیما قرار بود در مسجد بلال باشد، به میدان نور در میدان فاطمی منتقل شد. عسل بدیعی متولد ۱۳۵۶ در تهران بازی در سینما را با فیلم بودن و نبودن کیانوش عیاری آغاز کرد. وی در رشته علوم تغذیه تحصیل کرده بود.

از دیگر کارهای او می توان به این فیلم های سینمایی اشاره کرد: (۱۳۷۸) دست های آلوده (سیروس الوند)، (۱۳۷۹) هفت پرده (فرزاد موتمن)، (۱۳۷۹) از صمیم قلب (بهرام کاظمی)، (۱۳۸۲) شمعی در باد (پوران درخشنده)، (۱۳۸۴) پروانه ای در مه (محمدجواد کاسه ساز)، (۱۳۸۵) سربلند (سعید تهرانی) و (۱۳۸۷) روز هشتم. این هنرمند جوان یک فرزند پسر به نام جانیار داشت.

مترجمی که به قطعه نام آوران نرسید
عدم صدور مجوز دفن در قطعه نام آوران یکی از مسایلی بود که از سال ۹۱ به سال ۹۲ هم آمد و استاد محمود عبادیان مترجم و استاد فلسفه که ۱۱ فروردین ماه به علت کهولت سن در منزلش درگذشت، به دلیل عدم صدور مجوز به بهانه تعطیلات در قطعه ۳۱۶ بهشت زهرا (س) در ردیف ۱۲۸، شماره ۴۳ به خاک سپرده شد. عبادیان متولد سال ۱۳۰۷، استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، عضو هیات علمی دانشگاه مفید قم و عضو گروه فلسفه فرهنگستان هنر ایران و یکی از مهم ترین مترجمان فلسفه در ایران بود.

عبادیان بیش از ۳۰ عنوان کتاب فلسفی و ادبی ترجمه یا تالیف کرده است. رساله منطقی فلسفی «ویتگنشتاین» اولین بار توسط او به زبان فارسی ترجمه شد.

هنرمندانی که در سکوت رفتند
سید محمد حسین رحمتی از هنرمندان عکاس استان قم یکی دیگر از هنرمندانی بود که در نوروز از دنیا رفت. او در سال ۱۳۳۹ در قم متولد شد و عکاسی و نقاشی را از سال ۱۳۵۲ آغاز کرد و علاوه بر عکس های شخصی، عکس هایی از مردم کوچه و بازار و طبیعت را به ثبت رساند. این هنرمند عکاس، همزمان با انقلاب اسلامی با ساخت لابراتوار کوچکی در منزل، عکس هایی را که از قیام مردم ثبت کرده بود، ظاهر کرد و به دست انقلابیون رساند.

حمید غبرانژاد از هنرمندان عرصه خوشنویسی و نقاشی خط و یکی از شاگردان محمد احصایی ۱۱ فروردین در سن ۵۵ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت. کتابت قرآن به خط نستعلیق از جمله مهم ترین دغدغه های زنده یاد غبرانژاد بود که از مدت ها پیش به این کار اشتغال داشت و در روزهای آغازین سال جدید با سفر به شمال کشور قصد داشت با پایان کتابت جزء سی ام، این قرآن نفیس را برای چاپ آماده کند. این خوشنویس از اندک هنرمندانی بود که به سبک میرزا غلامرضا اصفهانی می نوشت؛ به ویژه در سیاه مشق هایش می توان نتیجه سال ها تلاش برای خلق آثار بدیع را دید.

منبع: روزنامه شرق

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.