حوا؛ شعری از آرزو نوری

وارونه افتاده بودم
و ابتدای جهان گم شده بود
دست و پا می زدم برای رسیدن
بی آنکه بدانم
بیهوده
بیهوده
بیهوده می کوشم

بستری بود جهان
نه به وسعت دستهایمان
و خوابگاهی
نه به وسعت خوابهایمان

آرزو نوری

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.