مرور رده

ادبیات

غزل شماره ۷۸: دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت یا رب مگیرش ار چه دل چون کبوترم افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت بر من جفا ز بخت من آمد وگرنه یار حاشا که رسم لطف و طریق کرم نداشت با این همه هر آن که نه…
ادامه مطلب ...

داستانک و تبلور آن در گلستان سعدی‎

سرآغاز قصه گویی و داستان پردازی را شاید‎ ‎کسی به خوبی نتواند تخمین بزند. اما بشر برای انتقال تجربه ها و عبرت ها و گاهی ‎دریافت حکمت ها که گاهی با طنز و لبخند و گریه همراه بوده است، از رایج ترین ابزار‎ ‎آن دوران یعنی "قصه" بهره گرفته است.…
ادامه مطلب ...

داستان کوتاه بی همگی نوشته ساموئل بکت

ویرانه‌ها پناهگاه راستین عاقبت به سوی آن بسا خطا برفته از یاد. همه‌سو بی‌پایانگی زمین آسمان یکی نه صدایی نه تکانی. صورت خاکستری دو آبی روشن پیکر کوچک دل طپان فقط راست قامت. تاریکی گرفته فرو افتاده گشاده چهار دیوار بر پشت پناهگاه راستین…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۷۷: بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود از گدایی عار…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۷۶: جز آستان توام در جهان پناهی نیست

جز آستان توام در جهان پناهی نیست سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم که تیغ ما به جز از ناله‌ای و آهی نیست چرا ز کوی خرابات روی برتابم کز این بهم به جهان هیچ رسم و راهی نیست زمانه گر بزند آتشم…
ادامه مطلب ...

داستان کوتاه لبخند نوشته ری داگلاس بردبری

در میان شهر کوچک از صبح زود ساعت پنج صف تشکیل شده بود. در دور دستِ بیابانِ برفک نشسته خروس‌ها می‌خواندند و هیچ کجا نشانه‌ای از آتشی نبود. اطراف، همه‌جا، میان ویرانه‌ها و لا‌به‌لای بقایای ساختمان‌ها، تکه‌های مه چسبیده بود که حالا با اولین…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۷۵: خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست

خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست تاب آن زلف پریشان تو بی چیزی نیست از لبت شیر روان بود که من می‌گفتم این شکر گرد نمکدان تو بی چیزی نیست جان درازی تو بادا که یقین می‌دانم در کمان ناوک مژگان تو بی چیزی نیست مبتلایی به غم…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۷۴: حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست

حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست…
ادامه مطلب ...

بخشی از دست نویس های داستان شازده کوچولو پیدا شد

داستان شاهزاده کوچولو که توسط آنتوان دو سنت اگزوپری نویسنده فرانسوی نوشته شده است برای نخستین بار در سال ۱۹۴۳ منتشر شد. به گزارش صدای روسیه، متخصصان فرانسوی اعلام کرده اند که بخشی از نسخه دست نویس این داستان را پیدا کرده اند که تا…
ادامه مطلب ...

داستان کوتاه از وسط برو نوشته عزیز نسین

یک نفر از پشت سر صدام زد، صدا خیلی آشنا بود، ولی هر کاری کردم صاحب صدا را نشناختم. با هم دست دادیم ... و احوالپرسی کردیم بعدش هم یارو گفت: - دارم از «وسط محله میام ... رفته بودم پیش دکتر.» - خدا بد نده ! - وسط سرم یک جوش زده بود، جوش…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۷۳: روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست منت خاک درت بر بصری نیست که نیست ناظر روی تو صاحب نظرانند آری سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست تا به دامن ننشیند…
ادامه مطلب ...

غزل شماره ۷۲: راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ما را ز منع عقل مترسان و می بیار کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست از چشم خود بپرس…
ادامه مطلب ...