گفتوگو با مرجان کلهر، اسکیباز تیم ملی ایران
وقتی در خانوادهای ورزشی و البته در منطقهای برفی مثل دیزین به دنیا بیایی، بیاختیار عاشق اسکی میشوی. مرجان کلهر اسکیباز تیم ملی ایران همچنین شرایطی داشت. او در خانوادهای که همه اهل ورزش بودند به دنیا آمد و از ۳، ۴ سالگی اسکی کار کرد. از سال ۱۳۷۸ اولین مسابقه رسمیاش را تجربه کرد و بعد از آن هم اسکیباز ثابت تیم ملی ایران شد. او که اولین مقام جهانی خود را در سن ۱۱ سالگی کسب کرده بود در المپیک زمستانی ۲۰۱۰ ونکوور بهعنوان اولین اسکیباز زن ایرانی در المپیک زمستانی حضور یافت. مرجان کلهر بهتازگی در مرحله نخست رقابتهای مارپیچ کوچک قهرمانی جهان جواز حضور در دور دوم را کسب کرد اما با اعلام خطای خود به داوران، از دور مسابقات کنار کشید و چهره خبرساز این دور از مسابقات اسکی جهان شد.
به خاطر اینکه در خانوادهای اهل اسکی حضور داشتی، اسکی را انتخاب کردی؟
بله، شاید مهمترین دلیل این باشد و البته علاقه زیاد من به اسکی. من در خانوادهای ۶ نفره، فرزند آخر هستم. برادر بزرگترم، رستم قبلاً عضو تیم ملی و در مقطعی هم سرمربی تیم ملی اسکی بود اما در حال حاضر رئیس ورزش کرج است. برادر دومم محمدرضا هم پزشکی ورزشی خوانده و پزشک تیم است. محمدرضا عضو کمیته پزشکی فدراسیون اسکی هم هست و رئیس پزشکی پیست دیزین. معصومه خواهرم هم که قبلاً در تیم ملی جوانان اسکی بوده و عضو تیم اسکی روی چمن است. الان هم عضو تیم اسکی (برف) البرز است. در چنین خانوادهای مشخص است که من هم عاشق اسکی شوم.
و آنقدر عاشق اسکی هستی که همسرت هم اسکیباز تیم ملی است.
بله، پوریا شمشکی عضو تیم ملی اسکی است که با هم ازدواج کردیم و همیشه کنار هم اسکی میکنیم.
حتماً اسکی هم باعث آشنایی و ازدواجتان شد.
دقیقاً، من و پوریا زمانی که اسکی میکردیم همدیگر را دیدیم. سال ۷۸، ۷۹ بود که من بچه بودم و وارد مسابقات شدم. آنجا همدیگر را برای اولین بار دیدیم و همدیگر را شناختیم. بعد از آن بیشتر با هم آشنا شدیم و اکثراً در اردوها همدیگر را میدیدیم که المپیک ۲۰۱۰ ونکوور با هم اعزام شدیم. سال ۲۰۱۲ هم نامزد کردیم و الان ۵ سال است که ازدواج کردیم. پوریا، شمشکی است و من دیزینی.
تا چه زمانی قرار است ورزش را ادامه دهید؟
هنوز برنامه خاصی برای آینده اسکیام ندارم. سال دیگر شاید کنار بروم و شاید هم ادامه دهم، همه چیز تا پایان سال مشخص میشود.
مسابقات زیادی هم با همسرت اعزام شدی؟
بله، اولین بار مسابقات بزرگ بینالمللی ترکیه بود. بعد از آن قهرمانی جهان ۲۰۰۹ که اولین حضور ایرانیها در چنین رقابتهایی بود اعزام شدیم و ۵ دوره این رقابتها را تجربه کردیم. من تنها مسابقاتی که نتوانستم حضور داشته باشم مسابقات ارتشهای جهان بود که آنجا پوریا برنز گرفت.
به المپیک ونکوور اشاره کردی؛ آنجا شما پرچمدار ایران بودی…
بله، اتفاقاً همین مسأله باعث شد خیلی مورد توجه قرار بگیرم. فکر میکنم در دهکده همه من را میشناختند. نه به خاطر اینکه فقط یک ورزشکار محجبه در مسابقات بودم، به خاطر اینکه اولین ورزشکار اعزامی از خاورمیانه بودم.
و بعد از آن؟
اولین بار در مسابقات بینالمللی ترکیه حضور پیدا کردم که سطح بالایی داشت. در مسابقات آسیایی جوانان هم اولین اعزامی بودم که یک طلا و یک نقره در این مسابقات گرفتم. نکته جالب این است که در این مسابقات برای اولین بار بود که ایران در اسکی صاحب مدال طلا میشد. فردای آن روز هم محمد کیادربندسری طلا گرفت. مقام دوم مسابقات اسکی چمن در ایران را هم دارم که در آن زمان ایتالیا و چک هم شرکت کردند اما در کنار این افتخارات، یک اتفاق افتاد که اگرچه برایم تلخ است اما به آن افتخار میکنم. در بازیهای آسیایی قزاقستان، با اختلاف کمتر از یک ثانیه چهارم شدم که این مسأله را یک افتخار میدانم.
بعد از همه این مسابقات و افتخارات، به مسابقات جهانی سوئد رفتی و آنجا کاری کردی که حالا بیش از هر زمانی مورد توجه قرار گرفتی.
اول از همه باید بگویم که اصلاً دوست نداشتم این مسأله رسانهای شود اما به شکل عجیبی این اتفاق افتاد. طبق قانونی که در مارپیچ وجود دارد خیلی مهم است که ورزشکار شعاع پیچها را رد کند و به ترتیب از موانع رد شود. من در یکی از موانع متوجه شدم که چوب بین پاهایم رد شد که این مسأله اوت است. این اتفاق در حالی افتاد که من پنجمین مسابقات جهانی را تجربه میکردم. به هر حال داوران متوجه خطای من نشدند که برای خودم هم عجیب بود. از این مسأله ناراحت بودم که میتوانم با یک تقلب به مانش دوم بروم. در واقع یک دوگانگی خاصی برایم به وجود آمده بود. اول اینکه این اتفاق برای اولین بار در تاریخ اسکی ایران میافتاد که به مانش دوم رسیدیم و هر ۳ نفر یعنی عاطفه احمدی و فروغ عباسی میتوانستیم مانش دوم را استارت بزنیم. همانجا من به دوستانم گفتم مطمئنم اوت شدم اما بچهها میگفتند اسمت در رنکینگ هست و اوت نشدی. بعد شک کردم و فیلم را دیدم که ۱۰۰ درصد مطمئن شدم اوت کردم. خیلی ناراحت بودم از این اتفاق که داوران ندیدند و از طرفی هم ناراحت بودم که مانش دوم را از دست بدهم. چون تصمیم خاصی برای ۲ سال آینده ندارم و نمیدانم میتوانم باز هم به مسابقات جهانی بروم یا نه. اگر هم رفتم به مانش دوم میرسم یا نه. اسم من بهعنوان نفر پنجاه و هشتم در لیست مانش دوم بود. به بچهها گفتم نمیآیم. همه میگفتند بیا وقتی داور متوجه نشد چرا میخواهی این شانس را از دست بدهی. این شانس را خدا بهت داده.

و در نهایت آن تصمیم را گرفتی…
بله، من میتوانستم در لیست بمانم چون تا چند سال آینده هر وقت سایت فدراسیون جهانی را نگاه میکردم میتوانستم اسمم را در ۲ استارت قهرمانی دنیا ببینم؛ تصمیم سختی بود اما در نهایت گریه کردم و به خاطر اعتقادات و باورهای خاصی که دارم تصمیم گرفتم شرکت نکنم.
ظاهراً مسابقات هم به این صورت است که اگر شما کنار میرفتی کسی جایگزین ات نمیشد.
دقیقاً. یعنی اگر شرکت میکردم حقی از کسی ضایع نمیشد.
قبل از اینکه تصمیم به کنارهگیری بگیری، با برادرت هم مشورت کردی.
اول با همسرم صحبت کردم که پوریا گفت هر تصمیمی که خودت میخواهی بگیر که من برایش خصوصیات اخلاقیام را توضیح دادم که او هم موافق بود کنار بروم. بعد هم با برادرم صحبت کردم که رستم هم گفت خودت تصمیم بگیر که من گفتم میدانم اگر ادامه دهم نمیتوانم راحت بخوابم و میخواهم انصراف بدهم که برادرم گفت من هم همین نظر را داشتم. در نهایت دوباره با همسرم صحبت کردم و تصمیم نهایی را گرفتم.
چقدر همسر و برادرت در تصمیمی که گرفتی تأثیرگذار بودند؟
من کلاً آدم مستقلی هستم و از بچگی هم بههمین صورت بودم. مشورت میکنم اما در نهایت تصمیم را خودم میگیرم. مطمئن بودم اگر کنار نمیرفتم تا همیشه هر وقت اتفاقی میافتاد و مثلاً یک لیوان از دستم میافتاد میگفتم به خاطر این تقلب است. به خاطر همین نمیتوانستم با این حس منفی ادامه دهم.
اگر ادامه میدادی، فکر میکنی میتوانستی مثلاً عنوانی به دست بیاوری؟
در اسکی عنوان آوردن محال است؛ چون ما شرایط لازم را برای این کار نداریم.
بعد که تصمیم به کنارهگیری گرفتی به داور گفتی؟
اسکی اینطور نیست که ۳، ۴ داور داشته باشد، ۷۰ دروازه است و ۱۴۰ داور. من دوست نداشتم برای کسی توضیح بدهم. اصلاً هم نمیخواستم رسانهای شود چون به خاطر اعتقاد و ایمانم چنین تصمیمی گرفتم، نه چیز دیگر.
وقتی ماجرا را برای بقیه تعریف کردی چه واکنشی دیدی؟
وقتی برای بقیه توضیح دادم واکنش خاصی ندیدم چون فکر میکنم اتفاق خاصی نیفتاده.
ظاهراً مربیات هم از شما خواسته بود که ادامه دهی؟
از من خواست شرکت کنم و گفت این شانس را خدا به من داده اما تصمیم نهایی را به خودم سپرد.
بعد از آن هم تبریکهای زیادی دریافت کردی؛ مهمترین آن از طرف چه کسی بود؟
برای من جالب بود این اتفاق. وقتی برای استارت دوم همراه دوستانم بالا رفتم که به آنها کمک کنم و روحیه بدهم، زمان زیادی گذشت. وقتی رسیدم جایی که اینترنت داشت دیدم کلی تبریک برایم رسیده.
مهمترین آن کدام بود؟
همه مهم بودند چون به هر حال لطف داشتند اما رئیس فدراسیون و اعضای فدراسیون هم به من تبریک گفتند.
فکر میکنی چرا ما در اسکی پیشرفت نمیکنیم؟
دلایل زیادی دارد؛ من نمیگویم که ما پسرفت نکردیم اما کشورهای دیگر پیشرفت زیادی داشتند. ضمن اینکه ما نهایتاً ۳ ماه در سال برف داریم اما در کشورهای دیگر که صاحب عنوان هستند، بیش از ۹ ماه برف دارند. امکانات ما هم چندان خوب نیست؛ مثلاً دستگاههای بالابر اینجا سرعت زیادی ندارد و زیاد نمیتوانیم اسکی کنیم اما در سوئد ما در یک ساعت ۱۰ دور تمرین مفید داشتیم. نوع برف هم مهم است. هم خودم، عاطفه، فروغ، صدف و میترا صددرصد نتوانستیم اسکی کنیم. ما خودمان را با نفرات اول مقایسه نمیکنیم اما نفر سیام و چهلم، به خاطر شرایط بهتری که دارند موقع اسکی ۵۰ درصد ما انرژی میگذارند اما ما به خاطر نوع برف تکرار تمرین باید داشته باشیم.
لباسهای اسکی خیلی جالب و متفاوت با دیگر ورزشهاست. مثلاً عینکی که میزنید کاملاً روی صورت را میگیرد و به سختی میتوان تشخیص داد چه کسی پشت این عینک بزرگ است. به نظر میرسد همدیگر را از روی لباس میشناسید.
دقیقاً همینطور است. ما هم روی لباس و هم روی اسکی میتوانیم بشناسیم. مثلاً چندی پیش پوریا لباس جدید پوشید که من ار روی اسکیاش او را شناختم.
با این شرایط به نظر میرسد زمینه برای تقلب وجود دارد؟
بله، میشود تقلب کرد اما هیچوقت این اتفاق نمیافتد چون همه دوست دارند تواناییهای خودشان را به نمایش بگذارند.
سقف آرزوهایت در اسکی کجاست؟
نمیدانم این جمله قشنگ است بگویم یا نه. من از وقتی که المپیک رفتم اشباع شدم. بعد از آن هم یکی، ۲ سال بهدلیل آسیبدیدگی نتوانستم اسکی کنم و یک سال زمان برد تا بتوانم برگردم چون در این مدت بیمار بودم و پدرم را از دست دادم. با این شرایط نمیتوانم بگویم سقف آرزوهایم برای خودم کجاست اما سقف آرزوهایم در اسکی این است که اسکی ایران پیشرفت کند، از هر لحاظ. نه به خاطر مرجان کلهر، بلکه به خاطر بچههایی مثل عاطفه احمدی و بچههای دیگر که ۱۴، ۱۵ ساله هستند و کد سیز ندارند. قلباً آرزو میکنم روی اسکی سرمایهگذاری شود تا شاهد پیشرفت اسکی در ایران باشیم.
وسایل اسکی ظاهراً خیلی گران است و هر کسی هم نمیتواند سمت این ورزش بیاید؟
بله، البته فدراسیون تا حدی هزینه وسایل اسکی را متقبل میشود اما در کل ورزش گرانی است. متأسفانه با وضعیت ارز الان شرایط بدتر هم شده. مثلاً ۴ سال پیش چوب اسکی ۶۰۰ یورو بود که الان هم ۶۰۰ یورو است اما امروز کجا و آن روز کجا. من همانطور که قبلاً هم گفتم خودم را با نفرات برتر اسکی جهان مقایسه نمیکنم اما مثلاً نفرات سیام و چهلم شرایط بهتری به لحاظ امکانات دارند. آنها برای هر اسکی چند جفت چوب دارند، مثلاً مارپیچ بزرگ و مارپیچ کوچک. ما هر روز چوب اسکی خودمان را درست میکردیم و از بغل میتراشیدیم.
جنس چوب اسکی از چه چیزی است و چطور میتراشید؟
جنسش از چوب نیست و مثل تیتانیوم است که با لوازمی که مخصوص تعمیر هستند، آنها را میتراشیم و هر کسی زاویه میدهد به آن. یکی ۷۸ درجه، یکی ۸۷ درجه و…
وقتی برف میبینی چه حسی داری؟
من واقعاً عاشق برف و سرما هستم. وقتی برف میآید خیلی خوشحالم میشوم و میروم برای خودم قهوه درست میکنم. برف با بوی قهوه خیلی دلپذیر است. من در ۱۰ روزی که سوئد بودم اصلاً آفتاب ندیدم و هر روز برف بود، آنجا را خیلی دوست داشتم.
منبع: مجله ایران بانو
مطالب مرتبط:
گفتو گو با مریم مجد، عکاس ورزشی برتر قاره آسیا
گفتوگو با زری فتحی، جوانترین داور بینالمللی ایران
گفتگو با کتایون خسرویار، سرمربی تیم فوتبال زیر ۱۹ سال دختران ایران