نقش خانواده در ساخت اجتماعی و دیدگاه جامعه شناسان
در جوامع امروزی زنان گرایش بیشتری به اشتغال و سایر فعالیتهای اجتماعی پیدا کردهاند و لازمه این امر، حضور بیشتر آنان در فضاهای خارج از خانه است؛ اما تا زمانی که حوزههای زنانه و مردانه در خانواده مستقل از یکدیگر تعریف شدهاند و به ویژه زنان مسوول انجام تمام وظایف مربوط به حوزه خانگی هستند، حضور فعالشان در عرصه اجتماعی دور از دسترس مینماید.
حوزههای تفکیکشده زنانه و مردانه هم در خانواده و هم در جامعه از دیرباز وجود داشته است؛ حتی وقتی به زنان اجازه داده میشود که به آن بخش از عرصه اجتماعی که حوزهای مردانه تلقی میشود، وارد گردند، باز هم نوعی تقسیم جنسیتی در مشاغل زنان و مردان به چشم میآید، به گونهای که زنان عموماً به مشاغلی چون منشیگری، امور دفتری، معلمی، پرستاری و… که تا حدود زیادی به وظایف و نقشهای آنان در خانه نزدیک است، اشتغال مییابند.
● تقسیم کار در گذر زمان
نگاهی به ادوار مختلف تاریخی و بررسی وضعیت تقسیم نقش میان دو جنس تا حدودی میتواند سیر تحول تقسیم نقش از گذشته تا امروز را پیشروی ما ترسیم کند. مطالعات تاریخی نشان میدهد که در جوامع اولیه تقسیم کار مبنای جنسیتی نداشته است. آنچنانکه دورکیم در کتاب «درباره تقسیم کار اجتماعی» میگوید: «هرقدر که در گذشته تاریخی به عقبتر برگردیم خواهیم دید که از اهمیت تقسیم کار جنسی کاسته میشود. زن در ادوار تاریخی گذشته به هیچوجه آن موجود ضعیفی نیست که با گذشت روزگار و پیشرفت اخلاقیت پیدا شده است. بررسی استخوانهای بازمانده از دورههای پیش از تاریخ نشان میدهد که تفاوت میان نیروی مرد و نیروی زن بسیار کمتر از آن بوده که امروز مشاهده میکنیم.»
اولین تقسیم طبیعی کار میان دو جنس در مرحله شکار و گردآوری خوراک (دوره پارینهسنگی) یعنی بین یک تا دو میلیون سال قبل به وقوع پیوست. این تقسیم کار، محصول خالص و ساده طبیعت بود و فقط بین دو جنس وجود داشت. مردان به جنگ میرفتند و شکار و ماهیگیری میکردند و زنان به کارهای خانه میپرداختند و غذا و پوشاک آماده میکردند. این تقسیم کار به معنی بیاهمیتی نقش زنان نیست بلکه شواهد نشان میدهد زنان به شدت مردان فعالیت میکردند و سهم آنان در اقتصاد بسیار مهم و پایگاهشان تقریباً با مردان برابر بود.
در جوامع نوسنگی مردان به شکار و زنان به کشاورزی اشتغال داشتند و در همین دوران است که زنان و مردان موفق به انجام تغییرات و اصلاحاتی روی ابزار و سلاحهای خود شدهاند. به واسطه این تغییرات، عمده مواد غذایی مورد نیاز خانواده توسط زنان تهیه میشد اما گوشتی که مردان از طریق شکار به دست میآوردند بسیار کم و نامنظم بود. از اینرو مهمترین تصمیمات اجتماعی نیز توسط زنان گرفته میشد و آنها از پایگاه اجتماعی رفیعی برخوردار بودند. اما ادامه پیشرفت ابزار کشاورزی به ضرر زنان تمام شد و با جایگزینی نیروی حیوانی در شخمزنی به جای نیروی زنان و استفاده از گاو آهن، کار عمده کشاورزی از دست زنان خارج شد. اگرچه این اختراعات مردانه در بهبود زندگی زنان موثر بود اما به تقلیل پایگاه آنها منجر شد و زنان موقعیت اقتصادی را که سبب برابری پایگاهشان با مردان میشد از دست دادند.«در جامعه فئودالی اگرچه زنان نقش اقتصادی مهمی به عهده داشتند اما همانند دوره بردگی از لحاظ قانونی در اسارت به سر میبردند. زنان همسردار حق داشتن هیچگونه دارایی را نداشتند، به علاوه حق هرگونه معامله نیز از آنان سلب شده بود. مردان اداره امور زندگی را برعهده داشتند و از قدرت کامل بر مایملک خانوادگی نیز برخوردار بودند.»با وجود اینکه در این دوران احترام زنان در خانواده روبهفزونی بود اما از هرگونه حق و حقوق قانونی بیبهره بودند.
شروع صنعتیشدن و وقوع انقلاب صنعتی موجب گسترش تجارت و صنعت و تغییر زندگی روستایی به شهری شد. با این وجود در اواسط قرن نوزدهم در اروپای غربی و ایالات متحده، زنان حقوق چندانی نسبت به دوره فئودالی به دست نیاورده بودند «طرح شعار آزادی و برابر در انقلابهای آمریکا و فرانسه سبب افزایش آگاهی میلیونها تن از زنان شد» و آنان پس از مبارزاتی که انجام دادند توانستند، به بعضی از حقوق از جمله حق انجام معاملات و حق رای دست یابند.
● دیدگاههای جامعهشناسان
در میان صاحبنظران جامعهشناسی دیدگاههای مختلفی در مورد چگونگی تقسیم نقشهای خانوادگی وجود دارد. عدهای معتقدند تقسیم نقش موجود میان زن و مرد (برحسب جنسیت) منشا زیستی و طبیعی دارد و بهترین شکل ممکن است که موجب حفظ ثبات خانواده میشود و هرگونه تغییر در این الگوی تقسیم نقش، موجب اخلال در نظم خانواده خواهد شد که «دورکیم» و «پارسونز» سردمداران این دیدگاه هستند.
عدهای دیگر بر این باورند که تقسیم نقش موجود و تبعیض جنسی رایج، ناشی از نابرابریهای اجتماعی میان زن و مرد است و ارتباطی به ویژگیهای بیولوژیک زن و مرد ندارد. بنابراین این تقسیم سنتی و جنسیتی باید دگرگون شود. «انگلس»، «هورکهایمر»، «آن اوکلی»، «هایدی هارتمن» و نظریهپردازان فمنیستی از پیروان این دیدگاه هستند.دستهای دیگر نیز بدون رد یا تایید وضع موجود، سعی در بررسی و تحلیل عوامل موثر بر تقسیم نقشها دارند که نظریه «شبکه» «الیزابت بات» از این جمله است.
● یافتههای تجربی در تهران
نتایج حاصل از پژوهشی که با استفاده از نظریه الیزابت بات در شهر تهران انجام شده، فرضیه اصلی بات مبنی بر وجود رابطه میان تقسیم نقشهای خانوادگی و شبکه اجتماعی خانواده را تایید میکند.به عبارت دیگر در خانوادههای با شبکه متراکم که زنان از کمکهای اطرافیان مونث خود بهرهمند میشوند و مردان کمتر خود را ملزم به کمک و همراهی همسرشان احساس میکنند، تقسیم نقش تفکیکی است. مشارکت و همکاری کمی میان زن و شوهر در انجام کارهای منزل و امور مربوط به بچهها وجود دارد و حداقل مصاحبت و همراهی میان آنان به چشم میخورد.در مقابل در خانوادههای با شبکه اجتماعی پراکنده به دلیل میزان کم کمکهای دریافتی زنان از اطرافیان مونثشان تقسیم نقشهای خانوادگی اشتراکی است. تفکیک میان حوزههای زنانه و مردانه کمرنگتر و وابستگی و مصاحبت زن و شوهر بیشتر میشود.به نظر میرسد که ساختارهای کلان جامعه و تغییرات صورت گرفته در این ساختارها در جهت گسترش زندگی شهری و مدرن، در آینده کفه را به نفع تقسیم نقشهای اشتراکی سنگینتر کند.مهاجرت جوانان از روستا به شهر و یا از شهرهای کوچکتر به شهرهای بزرگتر برای ادامه تحصیل و کار و ماندگار شدن و ازدواج آنها، موجب دوری مکانی از خانواده و بستگانشان میشود. این دوری مکانی، امکان استفاده از حمایتهای اطرافیان، به خصوص برای زنان را کم میکند. در نتیجه وابستگی و همکاری میان زن و شوهر افزایش مییابد.حتی در خانوادههایی که با والدین و بستگان درجه یکشان در شهرهای بزرگی همچون تهران زندگی میکنند، به دلیل جدایی مکانی فرزندان بعد از ازدواج و گسترش شهر و وضعیت ترافیکی و حمل و نقل شهری، امکان رفت و آمد و دید و بازدید به راحتی فراهم نیست و همین مساله موجب کاهش میزان کمکهای دریافتی خانواده میشود. در چنین شرایطی همسران ناگزیر هستند مسائل و مشکلاتشان را به تنهایی و صرفا با همکاری و مساعدت با یکدیگر حل کنند.
منبع: روزنامه تهران امروز