قانون درباره کودک همسری چه می‌گوید؟

بعد از سومین بوق تلفن را جواب داد. صدای ظریف و آرام زنی در گوشم پیچید. خودم را معرفی کردم بعد از مکثی کوتاه انگار که داشت فکر می‌کرد، مرا به‌خاطر آورد. بعد از صحبتی کوتاه وقتی برای فردا ساعت ۲ در دفترش به من داد که آدرس آن را یادداشت کردم. از آن لحظه به بعد تمام مدت به این فکر می‌کردم که داستان زندگی‌ام را از کجا برایش بازگو کنم از مادری که ۱۸ سال بود راضی به دیدنش نشده بودم از همسر ۲۵ سال از خودم بزرگترم یا از فرزندی که شاید در سرنوشتش من از همه بی‌تقصیرتر بودم. شماره خانم جاوید را همسایه‌ای که نزدیک به دوسال بود همسایه‌مان شده بود داده بود تا برای این کابوس‌های تمام نشدنی این چند سال به او مراجعه کنم بلکه بتواند درمانی برای دردم پیدا کند. جلوی ساختمانی که طبق آدرس باید می‌رفتم، ایستادم و زنگ را فشردم. پنج دقیقه‌ای منتظر نشستم که منشی نامم را خواند. دستانم را داخل هم کرده و فشار می‌دادم. از بازگو کردن داستان زندگی‌ام خجالت می‌کشیدم. هر دو سکوت کرده بودیم انگار منتظر بود تا شروع به حرف زدن کنم اما در نهایت صبرش سرآمد و خودش سکوت را شکست. به من نگاه کن عزیزم. من اینجام تا بشنوم هر چه تا الان روی دلت مانده بوده و رویش سرپوش گذاشتی. مطمئن باش حرف‌هایت از این در بیرون نمی‌رود فقط بین من و تو می‌ماند. پس من منتظرم که بشنوم. نمی‌دانم فقط به نظر من صدایش آنقدر آرامش بخش بود یا نه اما هرچه بود دل و مغزم هر دو با هم فرمان دادند که اعتماد کنم.

بازگویی کابوس‌های چندین ساله‌ام
پررنگ‌ترین تصویر از زندگی‌ام بعد از این همه سال هنوز هم بر می‌گردد به‌ دورانی که پدرم پولی نزول کرده بود و موقع برگرداندن آن حتی یک قران هم نداشت که بدهد. آن زمان من فقط ۱۲ سالم بود. کاملاً متوجه اتفاقاتی که اطرافم می‌افتاد بودم. از آن زمان تا قبول کردن پدرم برای شوهر دادن من در عوض بدهی‌اش تنها سه ماه گذشت. نظر تنها کسی که پرسیده نشد من بودم. منی که یک مرد ۳۷ ساله بهم تحمیل شده بود. کار هر روزم التماس به مادرم شده بود. اما دریغ از ذره‌ای توجه. هر بار مواجه می‌شدم با سیر کتک خوردن و بد و بیراه شنیدن. می‌خواستند مرا به شهری دیگر ببرند. همان زمان هم با وجودی که خیلی معنی نگاه‌ها را درک نمی‌کردم، «آخی طفلکی» گفتنشان اعصابم را متشنج می‌کرد و بیشتر می‌ترساندم. مگر چه اتفاقی می‌خواست بیفتد.

روزی که لباس عروس بر تنم کردند همانند یک فیلم زنده در پیش چشمانم در حال پخش است. اصلاً نمی‌توانستم بخندم حتی به زور. چقدر آن روز زمان سریع می‌گذشت. قرار بود آن شب را در مسافرخانه بگذرانیم تا فردا صبح به همراه خانواده او راه بیفتیم. یاد ندارم تا لحظه مرگش اسمش را بر لب جاری کرده باشم. هنوز هم نمی‌گویم. آن شب برای اولین بار نگاه کسی آزارم داد آن شب تا صبح بیدار ماندم. تا صبح از ترس بی‌صدا گریه کردم…..

دیگر نتوانستم جلوی اشک هایم را بگیرم. هق هق می‌کردم. بلند بلند. از پشت میز بلند شد و به‌کنارم آمد. در آغوشم گرفت. آخرین باری را که کسی مرا این‌طور مادرانه در آغوش گرفت به خاطر ندارم. برای اولین بار بعد از ۱۸ سال دلم مادرم را خواست. یعنی او هم دلش برای من تنگ شده بود؟ این چه سؤالی بود؟ بارها خواسته بود مرا ببیند و اجازه نداده بودم. اما پشیمانی او سرنوشت مرا که عوض نمی‌کرد. کمی که آرام‌تر شدم سرم را از سینه‌اش برداشتم و ادامه دادم…..روزها همین‌طور می‌گذشت. عادت کرده بودم اما چیزی که از ترسم کم نشده بود هیچ، تازه کابوس هم می‌دیدم. برخی شب‌ها را که با جیغ از خواب بلند می‌شدم به خاطر دارم. دقیقاً همان شب‌هایی بود که بعد از کتک خوردن دوباره خوابم می‌برد. ۶ ماهی گذشته بود که به قول مادرش دیگر بزرگ شده بودم. خوشحال بودند. می‌گفتند دیگر از این به بعد می‌توانی مادر بشوی. مادر؟ خبر نداشتند من داخل وسایلم دو تا از عروسک هایم را قایم کرده و با خودم آورده بودم. روزها که او نبود با صدایی آرام که کسی نشنود بازی می‌کردم. یکی از عروسک‌ها مادرم بود. خبر زیادی از خانواده‌ام نداشتم فقط گهگاهی که او خانه بود تماس می‌گرفتند و حالم را می‌پرسیدند. اولین باری که مادرم را بعد از ازدواجم دیدم حدوداً یک سال و نیم بعد بود. زمانی که بچه‌ام را به دنیا آوردم. آمده بود تا مدتی کنارم باشد. دو ماه ماند. دو ماهی که شاید به اندازه ۱۰۰ کلمه هم با او سخن نگفتم. کینه‌ای شده بودم انگار. به‌همه به چشم دشمن نگاه می‌کردم…. به سمتش برگشتم. مثل اینکه او را هم ناراحت کرده بودم. دستانش را گرفتم و پرسیدم می‌خواهم یک چیزی بگویم که تا به حال به هیچ کس نگفته ام. به سکوتش ادامه داد و تنها دستانم را فشرد. صدایم را پایین‌تر آوردم و گفتم من حتی دختر خودم را هم دوست ندارم. نه اینکه به خاطر پسر نشدنش سرزنش شدم نه. نه حتی به خاطر اینکه دیگر نتوانستم بچه دار شوم و او دوباره ازدواج کرد، نه. فقط به این خاطر که من یاد نگرفتم کسی را دوست داشته باشم. من فروخته شدم. فروخته!

قانون و کودک همسری

کودک همسری به‌عنوان یکی از بزرگترین آسیب‌های اجتماعی، پدیده‌ای است که نه تنها نوظهور نیست بلکه در بسیاری از کشورها ریشه‌ای تاریخی دارد. برای حل این مسأله در جامعه در کنار اصلاح دیدگاه مردم، نیاز اساسی به اصلاح قوانین در این زمینه وجود دارد هرچند بیشتر از ضعف قانونی، در بحث کودک‌همسری با ضعف فرهنگی مواجه هستیم لکن اصلاح قوانین نیز یکی از طرقی است که می‌توان به وسیله آن در باور مردم جامعه تغییراتی در جهت مخالفت با کودک همسری ایجاد نمود تا قدم‌های بیشتری در این راستا برداشته شود. چرا که مطابق ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی، نکاح دختر در سن کمتر از ۱۳ سال تمام شمسی با اجازه ولی و تشخیص مصلحت توسط دادگاه ممکن است. فلذا این امر به رغم غیر اخلاقی بودن کاملاً قانونی می‌باشد و بسیاری از خانواده‌ها قانونی بودن این امر را پوششی در جهت حل مشکلات دیگرشان از جمله فقر قرار می‌دهند. البته نه اینکه لزوماً بابت آنها پولی دریافت نمایند بلکه به صرف کم شدن هزینه‌های زندگی‌شان دست به این اقدام می‌زنند. به بیان دیگر فقر فرهنگی و اقتصادی عاملی مؤثر در ازدواج کودکان هستند. بنابراین برای جلوگیری از رخداد ازدواج کودکان با چنین اهدافی و به‌عبارت دیگر برای مقابله با تحمیل ازدواج بر کودکان زیر ۱۵ سال تمام شمسی ولو با اجازه دادگاه و همچنین برخورد با دفترخانه‌هایی که ازدواج‌های غیرقانونی را ثبت می‌نمایند، طرح «افزایش حداقل سن ازدواج» مشهور به طرح «کودک همسری» که توسط فراکسیون زنان تدوین شده بود در مجلس طرح شد. شاید بتوان گفت علاوه بر حمایت از حق انتخاب کودکان به‌عنوان یکی از حقوق شهروندی شان، دلیل اصلی که نمایندگان را بر آن داشت تا از چنین ازدواج‌هایی ممانعت بعمل آورند، این بود که در این نوع ازدواج‌ها نرخ طلاق بسیار بالا ‌می باشد و دلیل منتهی شدن ازدواج هایشان به طلاق این است که اولاً یک کودک کمتر از ۱۳ سال شاید به بلوغ جسمی و جنسی رسیده باشد اما آمادگی داشتن شخص برای ازدواج نیازمند ۵ مرحله از بلوغ است که بلوغ فکری یکی از آنها است و کودک در آن سن به بلوغ فکری نرسیده است تا بتواند رفتار عاقلانه و درستی در مقابل چالش‌های پیش روی خود که در زندگی با آن مواجه می‌شود، داشته باشد. ثانیاً کودکی که با عدم رضایت وارد زندگی مشترک شده، با گذشت زمان به‌دلیل عدم درک تفاوت‌های خود با همسرش دچارطلاق عاطفی شده و این سرآغازی برای جدایی رسمی خواهد بود.از دیگر آسیب‌هایی که از این گونه ازدواج‌ها به جامعه وارد می‌شود این است که این کودکان علاوه بر اینکه نمی‌توانند همسران خوبی باشند ، در صورت فرزند دار شدن مادران خوبی نیز نمی‌باشند زیرا به‌علت ازدواج زودهنگام از تحصیل بازمانده و در حالی که فاقد آگاهی و مهارت هستند، باید در نقش مادر بتوانند آینده فرزند خود را رقم بزنند. در اینجاست که به علت فقر تربیتی خود و عدم برخورداری از تربیت درست از سوی والدین خویش، فرزند خود را وارد چرخه معیوبی خواهد کرد که این خلأ تربیتی، آثار خود را در چندین نسل بعدتر نیز به جا خواهد گذاشت.

راهکار ارائه شده در طرح کودک همسری و نظرات مخالف و موافق آن
تدوین‌کنندگان طرح کودک همسری به دلایل پیش گفته و همچنین از آنجا که ازدواج کودکان را برازنده جمهوری اسلامی نمی‌دانستند، سن ازدواج را در طرح مذکور افزایش دادند. بدین توضیح که در این طرح ازدواج زیر ۱۳ سال تمام شمسی به‌طور کلی ممنوع و ازدواج ۱۳ تا ۱۵ سال با اذن پدر و اجازه دادگاه و سن رسمی ازدواج نیز ۱۶ سال می‌باشد. لکن این طرح همانند سایر طرح‌ها در کنار موافقان خود مخالفانی نیز داشت و به رغم اینکه فوریت این امر در مجلس به تصویب رسیده بود، نمایندگان عضو کمیسیون حقوقی و قضایی به‌دلیل ایرادات فقهی و شرعی طرح مذکور و همچنین تقلیدی دانستن این طرح از دیدگاه‌های غربی، رأی منفی دادند و طرح رد شد. این در حالی بود که خانم طیبه سیاوشی یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس بیان داشتند که برای طرح این مسأله یک روز کاری به قم رفته و نظر موافق آیت‌الله مکارم شیرازی و برخی علمای دیگر از جمله آیت‌الله صانعی را جلب نمودند اما علمایی هم بودند که بر همان سن ۹ سال و کفایت بلوغ جسمی تأکید می‌نمودند و جالب‌تر آنکه بیشتر مخالفت‌های صورت گرفته با طرح مذکور متأسفانه از سوی جامعه زنان صورت گرفته است. موافقان این طرح که از جمله فعالان حقوق کودک بودند نیز بیان داشتند که قوانین موجود با یکدیگر سنخیت ندارند. چطور ممکن است یک کودک در ۱۳ سالگی به قدرت تصمیم‌گیری برای ازدواج دست یافته لکن برای امور مالی صلاحیت ندارد و نمی‌تواند در رأی‌گیری
شرکت کرده یا گواهینامه بگیرد؟

در پایان باتوجه به نظرات و دلایل موافقان طرح مذکور، مبنی بر کودک آزاری جنسی دانستن کودک همسری، امیدوار هستیم که طرح جامع تری با کسب نظر کارشناسان مربوطه تهیه و تدوین شود تا مورد پذیرش کمیسیون حقوقی و قضایی قرار گیرد و حتی برای پیشگیری از آن به جرم انگاری کردن این امر بپردازند.

منبع: مجله ایران بانو

مطالب مرتبط:
آیین نامه‌ سقط جنین و شرایط قانونی بودن آن

قانون درباره میزان نفقه زن چه می‌گوید؟

قانون درباره اشتغال زنان چه می گوید؟

قانون درباره مهریه چه می‌گوید؟

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.