مرور رده

ادبیات

ساعت گیج زمان؛ شعری از سهراب سپهری

دنگ...، دنگ .... ساعت گیج زمان در شب عمر می زند پی در پی زنگ. زهر این فکر که این دم گذر است می شود نقش به دیوار رگ هستی من. لحظه ام پر شده از لذت یا به زنگار غمی آلوده است. لیک چون باید این دم گذرد، پس اگر می گریم گریه ام بی ثمر…
ادامه مطلب ...

مرگ در رحِم، سرودۀ لاوله لیهی

بسیاری شعرها را فراموش کرده ام، چرا که وقتی می بایستی به دنیا می آمدند، خوابم برده بود. تاریکی مرا پنهان کرد و به من ایمنی داد. زمان -دقیقه هایی که به فصل ها تبدیل می شوند- از زیر در به پشت پرده ها لغزید، هنگامی که من ناکامی را، گرم به…
ادامه مطلب ...

یک عاشقانۀ کوتاه از ریچارد براتیگان

چه خوب است وقتی که صبح زود تنها از خواب بلند شوی و مجبور نباشی به دیگران بگویی که دوستشان داری وقتی که دیگر آنها را دوست نداری! Richard bratigan ریچارد براتیگان شاعر آمریکایی ترجمه ای آزاد از چیستا یثربی در کتاب آبی کوچک عشق
ادامه مطلب ...

لوح گور؛ شعری از ویلیام فاکنر

اگر غمی هست بگذار باران باشد و این باران را بگذار تا غم تلخی باشد از سر غمخواری. و این جنگل های سرسبز در این جای در آرزوی آن باشند که مگر من ناگزیر به برخاستن شوم تا در درون من بیدار شوند. من اما جاودانه بخواهم خفت زیرا اکنون که…
ادامه مطلب ...

فصلی از یک شعر مختومقلی

یکی، نان برای خوردن ندارد یکی، جا برای انبار کردن یکی پیراهن ندارد یکی در فکر شال ترمه ای است این جهان تلی از خاک است در آن بعضی زنده اند بعضی مرده اند و هرکس حال و روز خودش را دارد زمان دراز است و عمر کوتاه و بهار پادشاه فصل…
ادامه مطلب ...

معرفی فردریش دورنمات نمایشنامه نویس سوییسی

فردریش دورنمات Friedrich Durrenmatt نمایشنامه نویس برجسته ی سوییسی در سال ۱۹۲۱ در برن به دنیا آمد. پدرش کشیش پروتستان بود. پس از تحصیل در رشته ادبیات و فلسفه، چندی در کش و قوس بود که نقاشی را حرفه ی خود قرار دهد یا نویسندگی را. به زودی حرفه…
ادامه مطلب ...

کلمات کوچک، شعری از دوروتی پارکر

وقتی که تو رفتی شکوفه ها و برگها هم رفتند و من تنها توانستم، به نقطه ای خیره شوم و اندوهم را به شکل کلمات کوچک در آورم، نمی توانم به عشق التماس کنم یا آرزو کنم که اندوه تلخ مرا در خود غرق کند همان اندوهی که ریسمان های مرا همچون قایق…
ادامه مطلب ...

مرثیه خوانی نیمه شب، بخشی از شعر هارولد مونرو

وقتی من و تو را به خاک بسپارند، هردو سرد و بی حس، و چهره هامان پوشیده در نقاب خاک، رو گرفته از هم چقدر تنها خواهیم بود.... چه کنیم؟ به راستی چه باید بکنیم تو بی من؟ و من بی تو؟ نمی توانم تاب بیاورم که تو قبل از من بمیری و نه می…
ادامه مطلب ...

معرفی اشتفان هایم، شاعر و نویسنده آلمانی

اشتفان هایم Stefan Heym متولد ۱۹۱۳ در آلمان است. هایم در هیجده سالگی به خاطر انتشار یک شعر ضد نظامی از دبیرستان دولتی شهر کمینتس در بخش شرقی آلمان اخراج شد. در سال ۱۹۳۳ به پراگ مهاجرت کرد و دو سال بعد از آن پراگ را به مقصد آمریکا ترک گفت و…
ادامه مطلب ...

بانو، عاشقانه ای از پابلو نرودا

تو را بانو نامیده ام بسیارند از تو بلندتر، بلندتر. بسیارند از تو زلال تر، زلال تر. بسیارند از تو زیباتر، زیباتر. اما بانو تویی. از خیابان که می گذری نگاه کسی را به دنبال نمی کشانی. کسی تاج بلورین ات را نمی بیند، کسی بر فرشِ سرخِ…
ادامه مطلب ...

عبدالله کوثری، شاعر و مترجم معاصر

عبدالله کوثری در سال ۱۳۲۵ در همدان به دنیا آمد. در تهران تحصیل کرد و در سال ۱۳۴۸ از دانشگاه ملی (شهید بهشتی) لیسانس اقتصاد گرفت. از اوایل دهه ی ۱۳۴۰ شعرهایش در برخی نشریات ادبی از جمله جُنگ طرفه و فردوسی به چاپ رسید و از سال ۱۳۴۶ با مجله ی…
ادامه مطلب ...