مرور رده
ادبیات
آشنایی با بهترین پایان رمانهای معروف
از دیرباز تاکنون آغاز و پایان یک قصه، نقاط عطفی بودهاند که بسته به میزان توانمندی نویسنده، یک اثر را تبدیل به شاهکار و یا رمانی بسیار معمولی میکنند.
فهرستی از بهترین پایان رمانهای معروف تهیه شده است که بررسی آنها بهویژه برای…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۱۶۲: خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
که در دستت به جز ساغر نباشد
زمان خوشدلی دریاب و در یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد
ایا پرلعل کرده جام زرین
ببخشا بر کسی کش زر نباشد
بیا…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
بررسی نقش فناوری اطلاعات در حفظ و گسترش ادب پارسی
بشر همگام با اختراع و توسعه و تکمیل خط، در صدد برآمد وسیله ثبت و نگاهداری آن را هم فراهم نماید. از این رو هر قوم صاحب خط، از هر آنچه آسانتر و فراوانتر در دسترس داشتند، چیزی درست کرد و اسناد و نوشتههای خود را بر آن ثبت نمود.
به شهادت…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
داستان دختر رویاهای من نوشته برنارد مالامود
پس از آن که میتکا، دستنوشتهی رمان غمانگیزش را در تهِ دودگرفتهی سطل آشغال کهنهی توی حیاط خلوتِ خانهی خانم لوتز سوزانده بود، خانم صاحبخانه به هر حیله و ترفندی متوسّل شد تا او را وسوسه کند که از اتاقش بیرون بیاید؛ و او همان طور که روی…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۱۶۱: کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
هر کو نکند…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۱۶۰: خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد
همای گو مفکن سایه شرف هرگز…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۱۵۹: نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
خط ساقی گر از این گونه زند…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
بی جواب؛ شعری از الهام احمدی
اگر نگاه من تو را هزار بار خوانده است
هنوز هم سوال من که بی جواب مانده است
شروع راههای تیره و هجوم ضربه های شک
و آتشی که شعله اش در التهاب مانده است
در این سرای حیرت و نهایت جنون ببین
همیشه بودنم کنار اضطراب مانده است…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۱۵۸: من و انکار شراب این چه حکایت باشد
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
تا به غایت ره میخانه نمیدانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
زاهد ار راه به…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۱۵۷: هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد
من چو از خاک لحد لاله صفت برخیزم
داغ سودای توام سر سویدا باشد
تو خود ای گوهر یک دانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
از بن هر مژهام آب روان است…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
هفت رمان بزرگ دنیا
چندی پیش روزنامه گاردین به تحلیل و بررسی شروع هفت داستان مشهور دنیا پرداخته بود. در این گزارش برخی شروع ها، مربوط بود به بهترین رمان ها و برخی به بهترین داستان ها. یکی دو کتاب نامبرده نیز کتاب هایی بودند که در ایران ترجمه نشده اند.…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۱۵۶: به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمدهاند
کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد
به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز
به یار یک جهت حق گزار ما نرسد
هزار نقش برآید ز…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...