مرور رده
شعر
غزل شماره ۷۳: روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست
تا به دامن ننشیند…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۷۲: راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
پرم از عشق؛ شعری از آنا اشویر
پرم از عشق
مثل درختی بزرگ که از باد
مثل اسفنجی که از دریا
مثل عمری دراز که از رنج
مثل زمان که از مرگ
آنا اشویر
مترجم: محمدرضا فرزاد
منبع: کتاب نبودنت
ناشر: چشمه
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۷۱: زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
چیست…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۷۰: مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
اشکم احرام طواف حرمت میبندد
گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشی
طایر سدره اگر در طلبت طایر نیست
عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۶۹: کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست
چون چشم تو دل میبرد از گوشه نشینان
همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست
روی تو مگر آینه لطف الهیست
حقا که چنین است و در این روی و ریا نیست
نرگس طلبد شیوه…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۶۸: ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او
عکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست
میچکد شیر هنوز از لب همچون شکرش
گر چه در شیوه گری هر مژهاش قتالیست
ای که…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۶۷: یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
حالیا خانه برانداز دل و دین من است
تا در آغوش که میخسبد و همخانه کیست
باده لعل لبش کز لب من دور مباد
راح روح که و پیمان ده پیمانه کیست
دولت صحبت آن…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۶۶: بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست
در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست
چه جای دم زدن نافههای تاتاریست
بیار باده که رنگین کنیم جامه زرق
که مست جام غروریم و نام هشیاریست
خیال زلف تو پختن نه…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۶۵: خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
معنی آب زندگی و روضه ارم…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۶۴: اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست
اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست
زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست
پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن
بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست
در این چمن گل بی خار کس نچید آری
چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست
سبب مپرس که چرخ از چه…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
غزل شماره ۶۳: روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچهای هنوز و صدت عندلیب هست
گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست
در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتو روی حبیب هست
آن جا که کار صومعه را جلوه…
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...