چگونه به فرزندسالاری پایان دهید؟
بیشتر پدر و مادرهای امروزی کودکیشان را در حالی گذراندهاند که پدر یا مادر حاکمان بیچون و چرای خانه بودند و فرزندان هم مطیع آنها. این تجربه -که خیلی وقتها هم برای آنها دردناک بوده- باعث شده تا وقتی نوبت به پدری و مادری کردن خودشان میرسد، فرزندشان را در اولویت قرار دهند و سعی کنند خواستههای او را بالاتر از خواستههای خودشان ببینند. از تنبیه او خودداری کنند و در موارد بیشتری به کودک میدان و فرصت تصمیمگیری بدهند. محصول این روش تربیتی اما، کودکانی طلبکار، خودرأی و ناسازگار است که در اجتماع توان برقراری ارتباطات سازنده را ندارند و نمیتوانند زندگی جمعی را بدون دردسر تجربه کنند.
تعریف فرزندسالاری
وقتی امور کلی خانواده و نیازهای آن و به صورت کلی محور خانواده روی فرزندان باشد، به این خانواده فرزندسالار می گوییم، اما تاثیر پدر یا مادر یکی از دلایلی است که باعث به وجود آمدن فرزندسالاری در خانواده می شود. دلیل این است که برخی نیازهای مادر یا پدری که در سیستم مادر سالارانه یا پدرسالارانه بزرگ می شوند، سرکوب شده و برای اینکه فرزندان آنها تجربه مشابه شان را نداشته باشند فرزندسالاری در سیستم خانواده به وجود می آید.
در چنین خانواده ای والدین نیازهای خود را سرکوب می کنند و اینجاست که خانواده به سوی مدرن شدن پیش می رود اما دلیل مهم دیگری که پشت فرزندسالاری وجود دارد، نگرانی والدین از آینده کودک است. درواقع، خانواده ها برای کم کردن نگرانی ها تمام تلاش خود را برای برآورده کردن اهداف فرزندشان انجام می دهند و در این راه حتی از خود و نیازهایشان نیز می گذرند.
فرزندسالاری یا فرزندمحوری باعث میشود فرزند شما خود را مرکز دنیا بداند و بدون آنکه تصوری از صبر، تلاش و شکست داشته باشد بزرگ شود. کودکی که هرچه بخواهد فوراً آماده میشود و پدر و مادر خود را به آب و آتش میزنند تا امکانات موردعلاقه او را فراهم کنند، مفهوم صبر کردن را نمیآموزد. یاد نمیگیرد که برای رسیدن به خواستههایش باید خودش تلاش کند و هیچ وقت نمیآموزد که گاهی خواستن، توانستن نیست و او ممکن است با وجود علاقه به چیزی یا کاری، نتواند به آن دست پیدا کند.
بچههایی که در خانوادههای فرزندسالار بزرگ میشوند، رقابت جو نیستند و در مقایسه با کودکان دیگر، کمتر درگیر چالشها میشوند. این کودکان نمیتوانند نظرات مخالف را تحمل کنند و تقریباً نه در مدرسه، نه در کار و نه در روابط شخصی با کسی کنار نمیآیند.
برای آنکه فرزندتان با این شیوه تربیتی بزرگ نشود این توصیهها را جدی بگیرید:
۱- با کودک صمیمی و مهربان باشید اما نه آنقدر که توان نه گفتن نداشته باشید و نتوانید در موارد لازم قاطعیت به خرج دهید.
۲- از ۲ سالگی به بعد، تمرین کنید که برآورده کردن برخی خواستههای کودک را از چند دقیقه تا یکی دو ساعت به تعویق بیندازید. هرچه کودک بزرگتر میشود، زمان این تعویق انداختن هم بیشتر میشود.
۳- به فرزندتان بگویید که در برخی موارد، آنچه دوست دارد باید تلاش کند و خودش به دست بیاورد. مثلاً برای به دست آوردن دوچرخه مورد علاقهاش پول جمع کند یا برای اردو رفتن با همکلاسیهایش خودش وسایلش را جمع کند.
۴- در همه امور از فرزندتان نظرخواهی نکنید و به او اختیار و انتخاب ندهید. بچهها بهدلیل رشد ذهنی محدودتر و دانش و تجربه کمتری که دارند شایستگی تصمیمگیری در همه امور مثل زمان خواب و بیداری شان، زمان بیرون رفتن و به خانه آمدن، انتخابهای مهم خانوادگی و… را ندارند. در این موارد پدر و مادر باید تصمیم گیرنده نهایی باشند.
۵- اجازه ندهیم کودکان والدین خود را با نام کوچک صدا بزنند زیرا جایگاه پدر و مادر که باید هدایت کننده باشد مورد سؤال قرار میگیرد و به نوعی دوستانه میشود.
۶- با کارهای بسیار ساده میتوان جایگاه کودک را به صورت نرم به او یادآوری کرد و به او یاد داد که در زندگی هر فرد باید در جایگاه خود قرار گیرد. به طور مثال ابتدا باید پدر، بعد برای مادر و بعد به ترتیب سن برای فرزندان غذا بکشیم فقط برای اینکه کودک متوجه شود جایگاه سوم یا چهارم را در خانواده دارد.
خانواده ای ایده آل است که نه فضای فرزندسالاری در آن باشد و نه پدرسالاری یا مادرسالاری بلکه در یک خانواده سالم تمام اعضای خانواده با یکدیگر تعامل دارند و اگر انتقاد و اعتراضی از یکدیگر داشته باشند آن را ابراز می کنند. رد سایه صمیمیت و اقتدار والدین با بچه هاست که اعتماد به نفس در آنها تقویت می شود و خانواده میل به سوی فرزندسالاری، پدرسالاری یا مادرسالاری نخواهد داشت.
منبع: مجله ایران بانو