گفت‌وگو با فاطمه قاضیها بانوی سند پژوه

پژوهش در تاریخ، یکی از آن اتفاق‌های جذابی است که در زندگی هر کسی نمی‌افتد، مگر برای اهلش! باید عاشق تاریخ باشی تا بتوانی خودت را میان متون و اسناد و کتاب‌های تاریخی غرق کنی. فاطمه قاضیها یکی از کسانی است که تاریخ را زندگی می‌کند و می‌شود گفت هیچ کتابخانه‌ای در دنیا وجود ندارد که نام ایران باشد و بی‌نیاز از کتاب‌های ایشان! با او به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم.

شما تاریخ را انتخاب کردید یا تاریخ شما را؟
سال ۱۳۵۹ با مدرک کارشناسی در سازمان اسناد ملی ایران سابق مشغول به‌کارشدم. چند سال بعد در کارشناسی ارشد کتابداری نسخ خطی و آثار کمیاب دانشگاه تهران پذیرفته و فارغ‌التحصیل شدم. در آن زمان سازمان تشکیلات کوچکی داشت با دو مدیریت که من برای خدمت در مدیریت اسناد قدیم انتخاب شدم. پس از طی مراحلی توانستم خیلی خوب کارم را ادامه بدهم. در سال ۱۳۶۲ یا ۶۳ بود که اسناد دوره قاجار از کاخ گلستان که در آن زمان جزو تشکیلات وزارت دارایی و امور اقتصادی بود، به سازمان اسناد منتقل شد و بدین ترتیب بود که با اسناد دوره قاجار و بالاخص ناصرالدین شاه آشنا شدم. بدیهی است که رؤیت و مطالعه اسناد، جذابیت تاریخ را چندین برابر می‌کند.

می‌شود بگویید دقیقاً برای اسناد تاریخی چه کاری انجام می‌دهید؟
کار من پژوهش بر اساس اسناد است. آثار مکتوب گذشتگان و بخصوص دستنوشته‌های باقی مانده از دولتمردان که اصیل‌ترین منابع پژوهشند و بدون بررسی و تعمق در آن‌ها، ریشه‌یابی رویدادهای تاریخی ممکن نیست. این اوراق که مملو از شرح وقایع و اطلاعات هستند، بخوبی نمایانگر ضعف‌ها، تلاش‌ها، مشکلات و تصمیم‌گیری‌های حکومت‌های گذشته است. بنابراین تصحیح و انتشار آن‌ها، ضمن آن که نیازهای اطلاعاتی محققان را برطرف می‌کند، دولتمردان کنونی را هم در سیاستگذاری‌ها یاری کرده و چراغی است فراسوی آینده. علاقه‌ام به این کار از این جهت است که اسناد تاریخی، نه پرورده ذهن کسی است، نه متأثر از جهت‌گیری مورخ و مؤلف و نه حاصل سخن‌پردازی نویسندگان، بلکه جزئی از منابع و مآخذ تحقیقند که به علت اعتبار وجودی‌شان بر دیگر اقسام منابع، مقدم هستند.

خاطرتان هست اولین مقاله یا پژوهشی که انجام دادید چه زمانی بود؟
اولین مقاله من که به چاپ رسید در سال ۱۳۶۸ بود. دارالفنون،گنجینه اسناد، دفتردوم، زمستان۱۳۶۸،صص۱۴۳ـ ۱۱۹ و اولین کتابم سال ۱۳۶۹بود به نام روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه درسفرسوم فرنگستان.

چند سال است به این کار مشغول هستید؟
اگر مبدأ را بخواهید از به چاپ رسیدن نتایج کارهایم در نظر بگیرید که از سال ۱۳۶۸ بود، دقیقاً ۳۰ سال است که به کار پژوهش در اسناد مشغولم. نباید تصور کرد که کار با سند فقط بازنویسی اسناد است، هنوز هم که سال‌های زیادی است این کار را انجام داده‌ام برای بررسی یک سند و خواندن لغات مهجوری که با خط‌های شکسته نوشته شده نیاز به این دارم که فرهنگ لغت کنارم باشد، وگرنه این کار برایم مقدور نیست. بارها با لغاتی مواجه شده‌ام که در هیچ‌یک از فرهنگ‌ها موجود نبوده، مثلاً در سفرنامه‌های فرنگستان نام فرنگیان یا اماکنی که به فارسی و آن هم ناخوانا نوشته شده بود، تصحیحش زمان و فکر زیادی می‌طلبید. البته در اینگونه موارد «وبستر جیوگرافیکال و وبستر بیوگرافیکال» تا حدی به من کمک می‌کرد، یا در خاطرات شکار ناصرالدین شاه به روستاهایی می‌رفت و نام آنها را ناخوانا می‌نوشت که با جست‌و‌جو به‌دست نمی‌آمد، در اینگونه موارد هم سایت‌هایی که کوهنوردان جوان کشورمان راه‌اندازی کرده‌اند و نام گذرگاه‌هایی که از آنجا عبور کرده‌اند را نوشته‌اند یا فلان بخشداری که سایتی راه‌اندازی کرده و بخوبی نام روستاها را درج کرده‌اند که برای من بسیار قابل استفاده بود که در جای خود از آنها تشکر کرده‌ام. در حال حاضر کار تا حدی آسان‌تر از گذشته شده و فرهنگ‌های لغت به آسانی در اینترنت قابل دسترس هستند اما در گذشته فقط گذاشتن و برداشتن لغت‌نامه‌ها اگر هم در دسترس بود که اوایل نبود کار سختی بود و جسم را خسته می‌کرد. در سال‌های اولیه که فرهنگ‌های لغت در محل کار من موجود نبود و باید برای پیدا کردن آنها از وقت تعطیلی خودم استفاده کرده و به کتابخانه‌های بزرگ می‌رفتم تا معنی لغات را پیدا کنم. اما امروز حس خیلی خوبی نسبت به کارم دارم و از اینکه بقیه من را موفق می‌نامند افتخار می‌کنم و حتی در سخت‌ترین شرایط کاری هرگز احساس منفی نسبت به کار اسنادی، که هر برگش حاوی اطلاعاتی جدید است نداشته‌ام.

به نظرتان حفظ و نگهداری نسخ خطی و اسناد چقدر برای فرهنگ یک کشورمهم است؟
بسیار حیاتی و اساسی است. اسناد تاریخی به سبب اصالت‌شان در میان سرچشمه‌های پژوهشی بویژه پژوهش‌های تاریخی از اهمیت و اعتبار خاصی برخوردارند. بخصوص آن که از نظر تاریخی هر برگی از آنها به زمان و رویدادی خاص بستگی دارد. پژوهش‌های تاریخی چنانچه بر طبق اصول و موازین علمی و بر اساس اسناد انجام شود بسیاری از مسائل فراموش شده در فرهنگ و تمدن و پنهان مانده در روایات تاریخی را از لا به لای سطور آنها می‌توان دریافت. به همین جهت علاوه بر تلاش در حفظ و نگهداری آنها مطابق با اصول علمی باید به بهترین وجه و با روش‌های پیشرفته در دسترس محقق علاقه‌مند و شایسته قرار بگیرد، چرا که اگر حفظ شود ولی پنهان باشد، درست مثل این است که وجود ندارد.

نسخه‌ها و سندهایی هم در مورد زنان در این سال‌ها دیده‌اید؟
پژوهشگران زیادی به زنان دوره قاجار توجه و سعی کرده‌اند مطالبی راجع به کفایت آنها استخراج کنند. اما اگر واقعیت را بخواهید بجز معدودی که در مورد آنها کتاب و مقاله نوشته شده، وضعیت زنان در آن زمان بسیار اسفبار بوده و هیچ‌گونه نمی‌شود توصیف کرد. البته همان‌طور که عرض کردم بجز موارد معدودی از این زنان! دو سه مقاله تهیه کرده‌ام به نام زن از نگاه ناصرالدین شاه در سفرنامه‌های فرنگستان، در سه بخش زنان بلند پایه فرنگستان، زنان کوچه و بازار و زنان اندرون شاهی، این‌ها را در در وبلاگم برای علاقه‌مندان گذاشته ام.البته ۱۷۰ مطلب و مقاله و یادداشت در این وبلاگ وجود دارد که با استقبال روبه‌رو شده و بسیار امیدوارم بتوانم ادامه دهم.

جالب‌ترین نسخه‌ یا اسنادی که تصحیح کرده‌اید چه بوده است؟
روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر اول فرنگستان. به علت اینکه اولین بار بود که اروپا را می‌دید خیلی جالب بود. من این کتاب را تصحیح و در سال ۱۳۷۷ به چاپ رساندم، حین کار هم بسیار لذت برده و هرگز خسته نمی‌شدم، بلکه مطالب را با علاقه پیگیری می‌کردم.
دیگر اسناد مربوط به ترکمانچای بود که به‌صورت دو کتاب و چند مقاله منتشر کرده‌ام که زوایای تاریکی بر من روشن کرد و خواننده را به‌طور صحیح و دوری از هرگونه قضاوت به آن زمان می‌برد. البته بقیه نسخه‌ها و اسناد هم، همه برایم جالب و مورد علاقه‌ام بوده، که اگر نبود به بار نمی‌نشست.

چون پژوهش‌های شما مربوط به دوره قاجار است از نظر شما جالب‌ترین زنان این دوره کدامند؟
تا آنجا که من بررسی کرده‌ام چند نفر از زنان دوره قاجار نسبت به بقیه بیشتر خدمت کرده و در شعر و ادب دست داشته‌اند. یکی شاه بیگم ملقب به ضیاءالسلطنه، که هفتمین دختر فتحعلی شاه بود. او بسیار مورد علاقه و توجه پدر قرار داشت و به‌دلیل فضل و کمالی که داشت، فتحعلی شاه به او لقب ضیاءالسلطنه داد. خط شکسته و کتابت را خوش می‌نوشت و در هنر خیاطی و نقاشی هم، استاد بود که چند قرآن خطی هم از او باقی مانده است. نامه‌های محرمانه‌ فتحعلی شاه که دریافت و فرستاده می‌شده‌ و نوشتن اشعار فی‌البداهه شاه و نگهداری لباس‌ها و سایر خزاین سلطنتی، برعهده او بوده است. او زنی زیبا، فاضل، شاعر، هنرمند، نقاش، خیاط و محرم اسرار پدر بود و از این جهات، شهره خاص و عام. ضیاء‌السلطنه، بعدها به عتبات عالیات مشرف و مقیم آنجا شد و در سال ۱۲۹۰ق. درگذشت. دیگری تومان‌ آغا فخرالدوله‌، دختر هفتم‌ ناصرالدین‌ شاه‌ است. فخرالدوله‌ دختری بود زیبا، شاعر، نقاش‌ و خطی بسیار خوش‌ داشت‌. بسیار شیرین‌ صحبت می‌کرد و محرم پدر بود، بسیاری از یادداشت‌هایی که‌ از ناصرالدین‌ شاه‌ باقی مانده‌ با خط‌ زیبای فخرالدوله‌ نوشته شده است. به‌ طوری که‌ از سال‌ ۱۲۹۹ ق‌ که‌ فخرالدوله‌ ۲۱ ساله‌ بوده‌ است‌، در متون‌ خاطرات‌ ناصرالدین‌شاه‌ دستخط‌ او به تکرار مشاهده‌ می‌شود. او دیوان شعری هم داشته است.

چند نمونه از اسناد جالب تاریخی به روایت فاطمه قاضیها
جشن‌ آش پزان ناصرالدین شاه
و اما ماجرا از این قرار بود که ناصرالدین شاه هر سال در آخر فصل ییلاق یعنی زمانی که از گرمی هوا مقداری کاسته می‌شد و قصد مراجعت به تهران را داشت، حدود مهرماه، دستور برپایی مراسمی «به نام جشن‌ آش پزان» می‌داد که این مراسم اکثر اوقات در شهرستانک و سال های آخر در سرخه حصار برپا می‌شد، در مورد فلسفه این جشن روایات بسیاری نقل شده است، از جمله این که، اساس آن همان‌ آش شله قلمکاری بود، که شاید مادرش نذر پسر تاجدار خود کرده بود، به روایتی دیگر این‌ آش را سالی که وبا سراسر ایران را فرا گرفته بود، ناصرالدین شاه خودش نذر کرده بوده که از وبا جان سالم بدرببرد، ولی دستخط ناصرالدین شاه، که مربوط به اولین سال‌ آش پزان است در سال ۱۲۸۵، بطلان دو مورد بالا را ثابت می‌نماید، زیرا ناصرالدین شاه در مورد این‌ آش که برای اولین بار پخته شده، می‌نویسد:
«‌آش و آبگوشت غریبی به اختراع من برای شب پخته شد.
چنین به نظر می‌رسد و خاطرات اعتماد السلطنه نیز حاکی از آن است که سال بعد (۱۲۸۶)، این عمل قدری مفصل‌تر از سال گذشته انجام و مقرر شد که از آن به بعد، محض سلامتی وجود شاه هر ساله در ییلاق انجام شود. سال ۱۲۸۸، یک دیگ آشی که در سال ۱۲۸۵ بار گذاشته بودند تبدیل به شش دیگ شد و بعضی از رجال نیز در پاک کردن سبزی و بادمجان پوست کندن شریک شدند و نوازندگان نواختند و برای امرا و شاهزادگان همه گونه بساط خوشگذرانی و به قول ناصرالدین شاه رذالت فراهم بود. سال بعد (۱۲۸۹)، مفصل‌تر از سال قبل و در شهرستانک این مراسم برپا شده و ۹ دیگ بار گذاشتند، این برنامه طی سال‌ها تداوم یافت و هرسال مفصل‌تر از سال قبل. برای نمونه خاطرات وی از یک روز این جشن مربوط به ۲۷ ذیحجه ۱۳۰۷ در شهرستانک ذیلاً نقل می‌شود:
امروز روز جشن‌ آش پزان است، در حقیقت امروز از برای همه یک عیدی است، صبح هنوز من خواب بودم، عزیزالسلطان حمام سرتن شوری درحمام اندرون بزرگ رفته بود، جوجوق و گلچهره لختش کرده شسته بودند. ما چون دیروز خیلی خسته شده بودیم امروز دیر از خواب برخاستیم. عزیزالسلطان از حمام بیرون آمده بود، بعد ما خودمان رفتیم حمام، از حمام بیرون آمدیم، در جایی که پیرارسال چادر زده بودند‌ آش پزان کردیم، باز هم در همانجا چادر زده اسباب‌ آش را چیده بودند، با زن‌ها رفتیم اسباب‌ آش را تماشا کردیم، امسال خیلی در این‌ آش پزان جای انیس الدوله، امین اقدس، اقل بیکه خالی است، قدری با زن‌ها آنجا بودیم، بعد زن ها رفتند.
امین السلطان و مردها، پیشخدمت‌ها، اسمعیل بزاز و اتباعش با هرکس بود آمدند، سازنده‌ها ساز زدند، موزیکانچی موزیک زد، خیلی خیلی از هر حیث خوش گذشت.اسمعیل بزاز چند بازی خوب درآورد، خیلی مردم را خنداند، اشخاصی که دور تا دور نشسته و بادمجان پوست می‌کردند از قرار تفصیل ذیل است: امین السلطان، عزیزالسلطان، عزالدوله، اعتمادالسلطنه، پسرعزالدوله، امین السلطنه، جلال الملک، شیخ الاطباء، اما اعتمادالسلطنه را هیچ سال دیگر ندیده بودیم بادمجان پوست کند، امسال آمده و بادمجان هم پوست کند. فوریه هم همین‌طور بادمجان پوست می‌کرد…. خان محقق، حکیم الممالک بودند. به خان محقق کلچه تن پوشی مثل معمول همه ساله دادیم پوشید. حکیم الممالک هم قصیده ساخته بود، به او هم یک سرداری تن پوش دادیم. به اعتمادالحرم هم یک سرداری تن پوش دادیم، آقا دایی هم لقب گرفته، اعتمادالحضرت شده است، او هم پادویی می‌کرد، عزیزالسلطان هم ماشاء‌الله زیادتر از همه بادمجان پوست کند. قدری آنجا تماشا کردیم، بعد آمدیم دیوانخانه ناهار خوردیم. بعد از ناهار هم که دوباره رفتیم دیدیم همان اشخاصی که بودند هستند، باز ساز می‌زنند و می‌خوانند، نشستیم، یکی دو بازی دیگر هم اسمعیل بزاز درآورد. خیلی خوب روزی بود و بسیار خوش گذشت. یک جبه ترمه هم به مصباح الملک خلعت داده شد.

حمایت امیر کبیر از هنر زن ایرانی و صنایع داخلی
اولیای دولت علیه حکم فرمودند که شاگرد بسیار نگاه دارد و تا مدت پنج سال احدی در عمل او شرکت ننماید.
ضعیفه تهرانی زردوزی دوره ملبوس صاحب منصب نظامی را به قاعده روم دوخته و در کمال خوبی به عمل آورد، که در این هفته به نظر اولیای دولت علیه رساند. به‌طوری است که مطلقاً با کار اسلامبولی امتیاز داده نمی‌شود.
به نقل از روزنامه وقایع اتفاقیه، جمعه یازدهم شهر ربیع الثانی سنه ۱۲۶۷، نمره دویم.

منبع: مجله ایران بانو

مطالب مرتبط:
گفت‌وگو با سمانه فائزی و مرضیه نقیبی درباره کارآفرینی زنان ساحل‌نشین

گفت‌وگو با مریم یاستی طراح و برگزیده مد و لباس

گفت‌وگو با پروفسور طاهره کاغذچی و پروفسور زهرا امام جمعه

گفت‌و گو با مریم مجد، عکاس ورزشی برتر قاره آسیا

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.