در چه مواردی مادر طفل میتواند حضانت کودک را برعهده بگیرد؟
حکمی که به مصلحت کودکم نبود
با وجود اینکه برای ساعت ۷ موبایلم را تنظیم کرده بودم اما از استرس تا صبح چشم روی هم نگذاشتم. کمی زودتر برخاستم تا حاضر بشوم. در دادگاه نشستن برایم قابل تحملتر از ماندن در خانه بود. از اتاق که بیرون آمدم چشمم به مادرم افتاد که در سالن نشسته و در فکر بود. آنقدر غرق در افکارش بود که متوجه حضور من نشد. خواندن فکرش کار سختی نبود. احتمالاً به مطلقه شدن دخترش از امروز فکر میکرد یا شاید به اینکه قاضی دادگاه چه تصمیمی درخصوص حضانت پسرم دانیار میگیرد. نمیخواستم با کسی صحبت کنم حتی با کسی که وقتی گفتم میخواهم جدا شوم در مقابل پدرم و برادرهایم ایستاد و حمایتم کرد. تمام حرفش این بود که اگر من این دختر را بزرگ کردم پس خوب میدانم بیجهت حرف جدایی نمیزند. اگر میگوید نمیشود حتماً نمیشود. آهسته از خانه خارج شدم و راه افتادم.
نمی دانستم چطور و روی چه کسی یا چه چیزی خشمم را خالی کنم. از نیم ساعت پیش گوشیام در حال زنگ خوردن بود و من حتی از داخل کیفم درنیاوردم تا ببینم کیست. هرچند جز مادرم کسی نمیتوانست باشد. آنقدر پیاده راه رفته بودم که پاهایم بیحس شده بود. کمی جلوتر پارکی بود. خودم را به آنجا رساندم و روی اولین صندلی نشستم. موبایلم را از کیف درآوردم که در همان لحظه دوباره زنگ خورد. برداشتم، سکوت دو روزهام را شکستم و درحالی که کلمات را در ذهنم ردیف میکردم گفتم آخه با که لج میکند؟ اصلاً به چه قیمتی؟ خودش خوب میداند دانیار بدون من حتی آب هم نمیخورد. خبر دارد از شدت وابستگی دانیار به من؟ مگر از سر دلخوشی تقاضای طلاق کردم؟ من که دوبار بهش فرصت دادم تا آن مواد لعنتی را ترک کند. خودش نخواست. خودش کم آورد. بهش گفته بودم اگر این بار هم به مواد روی بیاوری. فکر هیچ چیز را نمیکنم و میروم. میدانست اگر حرفی بزنم رویش میایستم به هر قیمتی. پس انتخاب خودش بود. خوب میفهمم میخواهد از طریق بچه مرا تحت فشار قرار دهد تا برگردم اما من کوتاه نیامدم. منصرف نشدم مامان. حتی به قیمت کمتر دیدن دانیار. ولی حالم خوب نیست. به قاضی گفتم همسرم معتاد است نمیتواند آنطور که باید، از پسرم مراقبت کند. ازش درخواست کردم تا حضانت دانیار را به من دهد. اما تشخیص دادند که بودن دانیار با پدرش بیشتر به مصلحتش است. معتقد بودند که هرچند پدرش اعتیاد دارد اما این مسأله زیانی به دانیار نمیرساند. مادرم سکوت کرده بود تا خوب خودم را تخلیه کنم. اما از شدت هق هق دیگر نفسم بالا نمیآمد. صدای بغض دار مادرم را شنیدم که گفت نمیدانم باید چه بگویم تا آرامت کنم. فقط میدانم تنها گذر زمان است که باعث میشود به این وضعیت عادت کنی. اگر میگویی هدفش فقط فشار آوردن به توست، پس مطمئن باش چند وقت که بگذرد و ببیند بر سر تصمیمت ایستادهای، دانیار را به تو میسپارد. پس قوی باش عزیزم. الان هم بیش از این بیرون نمان. به خانه بیا تا کمی استراحت کنی.
حق با مادرم بود
سه ماهی از آن روز میگذشت. دانیار دو روز آخر هفتهها را در کنار من می گذراند. تغییر کرده بود. کمتر حرف میزد. شهاب هم تغییر کرده بود شکسته و افتادهتر شده بود. هرچند با او رو به رو نشده بودم اما هر پنجشنبه صبح که دانیار را میآورد، پشت پنجره میایستادم نگاهش میکردم تا وقتی که دانیار را تحویل پدرم بدهد و برود. دروغ چرا ولی من انتخابم را با تمام وجود دوست داشتم حتی هنوز هم دوست دارم اما من همیشه سعی کردم تصمیم عاقلانه بگیرم نه از روی احساس و امیدوارم این بار این تصمیم لطمهای به آینده دانیار نزند. یکی از هفتهها پدرم گفت این هفته که دانیار آمد صبح با خودم به استخر میبرمش. استخر تنها جایی بود که حرف رفتنش هم دانیار بیحوصله را سرحال میآورد. اما عجیب بود که اصلاً استقبال نکرد و هرچه پدرم اصرار کرد نپذیرفت. کمی شک برانگیز بود. من پسرم را خوب میشناختم. یک چیزی بود که سعی میکرد مخفیاش کند. آن موقع چیزی نگفتم اما بعد از ظهر که به پارک رفته بودیم وقتی دستش را گرفتم تا کمی بدویم. آخ بلندی گفت و درحالی که آن یکی دستش را روی دست دیگرش گذاشته بود روی زمین نشست. فشار زیادی به دستش نیاورده بودم. آرام بلندش کردم و به خانه بردمش. داخل اتاق شدم و گفتم پیراهنت را دربیار. ترس را در چشمانش دیدم و وقتی دیدم تکان نمیخورد خودم به سمتش رفتم و پیراهنش را درآوردم. با دیدن کبودیهای روی بدنش شوکه شدم. بدون اینکه توضیحی بخواهم لب گشود و تعریف کرد از کتک خوردنهای هر روزش. از اینکه بعد از رفتن من پدرش بیشتر از قبل مواد مصرف میکرد حتی در خانه جلوی چشمان او. از اینکه شروع به فروختن وسایل خانه کرده بود. باید فکرش را میکردم که ممکن است بعد از رفتن من اعتیاد شهاب به این نقطه برسد. اما چطور میتوانستم در روز دادگاه، قاضی را مجاب کنم که ممکن است به مرور زمان مصرف کردن موادش به درجه زیان آور بودن برسد؟ باید فردا در اولین فرصت با وکیل پرونده طلاقمان تماس میگرفتم و موضوع را با او در میان میگذاشتم. بالاخره باید راهی وجود داشته باشد. وگرنه هیچ بعید نیست چند وقت دیگر علاوه بر ضرب و جرح دست به کاری بزند که برایش هیچ راه چارهای نباشد.
سلب حضانت از پدر
پیش از ورود به بحث سلب حضانت که موضوع مورد نظر میباشد، شایسته است در خصوص حضانت توضیحاتی ولو اندک ارائه شود. باید بیان داشت که حضانت، مفهومی مستقل داشته و نباید با ولایت، وصایت و قیمومت خلط گردد. بنابراین ممکن است شخصی که حضانت طفل را برعهده دارد ولی طفل باشد یا نباشد. حال مطابق با ماده ۱۱۶۸ قانون مدنی هر یک از والدین حق و تکلیف حضانت فرزند را دارا هستند. این بدان معناست که موظف به نگهداری فرزند هستند. لیکن در شرایطی این حق از هر یک از آنها که حضانت فرزند را برعهده دارند، سلب میشود و ما در این مطلب تنها به بیان مواردی که موجب سلب حضانت پدر میشود میپردازیم.
دادگاه در صورت ارجاع زوجین جهت گرفتن طلاق، در خصوص حضانت فرزند نیز با رعایت مصلحت تصمیم میگیرد. حال اگر دادگاه حضانت فرزند را به پدر دهد، مادر میتواند در مواردی که در ذیل بیان میگردد دادخواست سلب حضانت را تقدیم دادگاه خانواده محل اقامت خوانده (در این مورد پدر) نماید.
مبنای این سخن ماده ۱۱۷۳ قانون مدنی اصلاحیه سال ۱۳۷۶ میباشد که بنابر آن، هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر و مادری که طفل تحت حضانت او میباشد، سلامت جسمانی یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، دادگاه میتواند به تقاضای اقربای طفل هر تصمیمی را که مقتضی میداند اتخاذ کند. در ذیل ماده، قانونگذار برای پیشگیری از به وجود آمدن اختلاف نظر در تشخیص مواردی که مصداق این ماده قرار میگیرند، برای نمونه مصادیقی از عدم مواظبت و انحطاط اخلاقی هر یک از والدین را مقرر نمود. که این مصادیق عبارتند از:
۱. اعتیاد زیان آور به الکل، مواد مخدر، قمار
۲. اشتهار به فساد اخلاق و فحشا
۳. ابتلا به بیماریهای روانی با تشخیص پزشکی قانونی
۴. سوءاستفاده از طفل یا اجبار او به ورود در مشاغل ضد اخلاقی مانند فساد و فحشا،
تکدی گری و قاچاق
۵. تکرار ضرب و جرح خارج از حد تعارف
نکاتی که شایسته است در خصوص این ماده ذکر شود این است که اولاً در خصوص بند پنجم نباید اینطور پنداشت که والدین حق تنبیه فرزند خود را ندارند چراکه مطابق با ماده ۱۱۷۹ قانون مدنی ابوین حق تنبیه طفل خود را دارند لکن نمیتوانند به استناد این حق طفل خود را خارج از حدود تأدیب، تنبیه نمایند. بنابراین تنبیه یا ضرب و جرح در حد متعارف هر یک از والدین که حضانت فرزند را برعهده دارند، مشمول ماده قرار نمیدهد. ثانیاً با توجه به واژه «زیان آور» در بند اول، مقصود قانونگذار این است که هر نوع اعتیادی موجب سلب حق حضانت نمیگردد. بلکه لزوماً باید اعتیاد زیان آور باشد. ثالثاً از باب تأکید موارد ذکر شده تنها نمونه هستند.
مادر فرزند باید در دادخواست خود موردی از نمونههای ذکر شده در ماده یا هر مورد دیگری غیر از موارد مذکور در ماده را که موجب شده وی اعتقاد به عدم صلاحیت پدر برای امر حضانت داشته باشد، بیان داشته و بهدنبال آن دلایل ادعای خود را نیز تقدیم دادگاه نماید تا دادگاه در ضمن بررسی آنها تصمیم خود را اتخاذ نماید. برای مثال در صورتی که مادر مدعی است پدر فرزند او را مورد ضرب و جرح قرار میدهد، اگر آثار ضرب و جرح روی جسم طفل قابل رؤیت نیست، گواهی پزشکی قانونی ارائه دهد.
حال پس از اینکه قاضی علیه پدری که حضانت را برعهده دارد حکم صادر و حضانت را از او سلب کرد، وی موظف است حکم را اجرا نماید. در غیر این صورت بنابر ماده ۴۰ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۹۱، دادگاهی که حکم را صادر کرده است به تقاضای خواهان (مادر فرزند) شخص مستنکف از اجرای حکم را موقتاً بازداشت مینماید.
در پایان برای زدودن تردید از ذهن خواننده باید گفت برخی موارد نیز وجود دارند که طبق قانون موجب میگردند حضانت به مادر منتقل شود ولی این امر نیازی به تقدیم دادخواست سلب حضانت ندارد بلکه مبنای آن ماده ۱۱۷۱ قانون مدنی است که بیان میدارد پس از فوت هر یک از ابوین نگهداری طفل با دیگری است. بنابراین این موارد را نباید با مصادیق سلب حضانت خلط نمود.
منبع: مجله ایران بانو
مطالب مرتبط:
قانون درباره مخالفت بیجهت «ولی» با نکاح دختر باکرهاش چه میگوید؟
قانون درباره مهریه چه میگوید؟