مرور برچسب

ماندانا زندی

سیزده؛ داستان کوتاهی از ماندانا زندی

گردنم را می مالم و قلنجش را می شکنم. زری اصلاح ابروی آخرین مشتری را انجام می دهد و من چند بار شیشه شور را روی آینه اسپری می کنم. دستمال را عقب می کشم و زل می زنم به چهره جدید خودم. تقصیرمامان بود که انقدر اصرار کرد یا دخترخاله رضا؟ حیف از…
ادامه مطلب ...