مرور برچسب

نسترن بشردوست

تابستانی که گذشت؛ داستان کوتاهی از نسترن بشردوست

مامان کف پایم را روی ران اش گذاشت و گفت:« ببین با پاهاش چی کار کرده ذلیل مرده»بعد پر را توی شیشه ی دوا گلی فرو کرد و روی شکاف های کف پاهام کشید. جیغ کشیدم. آبجی فرخنده روی موهام دست کشید و پرسید:«آخه دخترا پا برهنه بازی می کنن؟ صد بار نگفتم…
ادامه مطلب ...