دلم دوباره هوای دهات را کرده؛ شعری از رضا حاج حسینی
قدیم بود و من و خانه های کاهگِلی
همان محله ی نام آشنای کاهگلی
اذان پیرمُریدانِ خوش صدا، دم صبح…
قنوت پنجره ها… ربنای کاهگلی…
همیشه ساده… صمیمی… همیشه زیبا بود
حیاط خاکی و بی ادعای کاهگلی
من و سماور و چایی و خنده ی بی بی
به روی کرسی اِیوانسرای کاهگلی
دلم دوباره هوای دهات را کرده
همان محله… همان کوچه های کاهگلی
هوای باغچه ها… خانه های یک طبقه…
حیاط… حوض… تنور و نمای کاهگلی
هوای بازی پر های و هوی کودک ها
میان کوچه ی پر سرصدای کاهگلی
دهات پشت دهات است در حوالی شهر
و شهر، عاشق این ردپای کاهگلی
…
بگو مشاور املاک شهر! منتظرم…
بگو چقدر می ارزد بنای کاهگلی؟!!
رضا حاج حسینی