نام تو شعری از نزار قبانی

نزار قبانی از بزرگ‌ترین شاعران و نویسندگان جهان عرب است، وی بیشتر با شعرهای عاشقانه‌اش مشهور است و زن و عشق موضوع اصلی شعرش را تشکیل می‌دهند.

امروز نیاز دارم که نام‌ات را بر زبان بیاورم؛
و مشتاق تک‌تک حروف نام تو هستم، مثل کودکی که مشتاق یک تکه‌ شیرینی‌ست.
مدت‌هاست که نام‌ات را بالای نامه‌هایم ننوشته‌ام؛
و آن را همچون خورشیدی بالای برگه نکاشته‌ام؛
و از آن گرم نمی‌شوم.

اما امروز که پاییز به من تاخته؛
و پنجره‌هایم را گرفته،
نیاز دارم که نام‌ات را بر زبان بیاورم.
نیاز دارم که آتش کوچکی برافروزم.
به لباس نیاز دارم،
به پالتو؛
و به تو
ای ردای بافته‌شده از شکوفه‌ی پرتقال
و گل‌های شب‌بو!

نمی‌توانم بیش از این نام‌ات را در دهان‌ام حبس کنم.
نمی‌توانم بیش از این تو را در درون‌ام حبس کنم.
گل با بوی خود چه می‌کند؟
گندم‌زار با خوشه‌هایش چه می‌کند؟
طاووس با دم‌اش؟
چراغ با روغن‌اش؟
با تو کجا بروم؟
کجا پنهان‌ات کنم؟
در حالی که مردم تو را در حرکت دستان‌ام، در لحن صدای‌ام و در آهنگ قدم‌هایم می‌بینند.

مردم تو را می‌بینند،
مثل قطره بارانی روی پالتویم؛
و مثل دکمه‌ی طلایی سرآستین‌ام؛
و یک کتاب دعای کوچک در سویچ ماشین‌ام؛
و زخمی کهنه در گوشه‌ی لب‌ام؛
حال با این‌همه، گمان می‌کنی ناشناسی و دیده نمی‌شوی؟

مردم از عطر لباس‌ام می‌فهمند تو محبوب‌ام هستی.
از رایحه‌ی پوست‌ام می‌فهمند با من بوده‌ای.
از بازوی به خواب رفته‌ام می‌فهمند که تو روی دست‌ام خوابیده‌ای.

از امروز به بعد، دیگر نمی‌توانم پنهان‌ات کنم،
از درخشش نوشته‌هایم می‌فهمند، برای تو می‌نویسم؛
از شادی قدم‌هایم، می‌فهمند به محل قرار با تو می‌روم؛
از انبوه علف بر لبان‌ام، می‌فهمند تو را بوسیده‌ام.

پس دیگر به‌هیچ‌وجه برای‌مان ممکن نیست که به پوشیدن لباس مبّدل ادامه دهیم.
خیابان‌هایی که در آن‌ها قدم می‌زنیم، ساکت نمی‌مانند؛
و گنجشکان باران‌زده‌ای که روی دوش ما نشسته‌اند، به گنجشکان دیگر خبر خواهند داد.

چگونه از من می‌خواهی قصه‌ی عاشقانه‌مان را از حافظه‌ی گنجشکان پاک کنم؟
چگونه می‌توانم گنجشکان را وادار کنم که خاطرات‌شان را منتشر نکنند؟

نزار قبانی
ترجمه از حسین خسروی
از دفتر صد نامه‌ی عاشقانه

منبع: اکولالیا

اشعار دیگری از نزار قبانی:
دوستت دارم تا آسمان اندکی فراتر رود شعری از نزار قبانی

وقتی عاشق می‌شوم شعری از نزار قبانی

به محبوبم در آغاز سال؛ شعری از نزار قبانی

4/5 - (3 امتیاز)
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

1 نظر
  1. رؤیا می‌گوید

    بسیار زیباست این شعر، ای کاش تا دیر نشده عاشقانه های زندگی مان را با شعر پر رنگ تر کنیم ، عاشق تر کنیم. چقدر در دنیا قحطی عشق آمده است… بدون گندم می‌توان چند روزی را دوام آورد و زنده ماند .. اما بی عشق ، زندگی فقط مردگی ست در لحظه لحظه اش..
    حیف آنهایی که عاشق ترند زودتر از دنیا می‌روند…
    مثل عشق من که چقدر زود در بستر خاک آرام گرفت..

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.