زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی (قسمت هفتم)

در مطالب قبلی قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم، قسمت چهارم، قسمت پنجم و قسمت ششم زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی را خواندیم اکنون قسمت هفتم آن را ادامه می دهیم:

روایت زن جهانگرد از شکل و شمایل زنان بختیاری
«…بیشتر زنان بختیاری بلند قد هستند و به ندرت زن‌های چاق و فربه بینشان دیده می‌شود و دست و پاهایشان کوچک و اغلب در اثر کار زیاد طراوت و زیبایی زنانه را از دست داده‌اند. دست‌های یک زن بیست ساله به نظر چهل ساله می‌رسد. زن‌ها دارای دماغ‌های قلمی و دهان‌هایی تنگ و خوش ترکیب و لب‌هایی نازک و موهایشان صاف و پر پشت‌اند، گرچه بیشترشان از دردهای دندان رنج می‌برند ولی دندان‌هایی سفید و منظم و زیبا و سالم دارند…». این توصیفات از زنان بختیاری مشاهدات «ایزابلا بیشوپ» جهانگرد بریتانیایی است که در روزگار ناصرالدین شاه به ایران و مناطق غربی مسافرت کرده و چند ماهی را در میان مردم بختیاری زندگی کرده بود.

زنان ایرانی در سفرنامه‌ها
تمام سیاحان و جهانگردانی که به ایران در دوره‌های مختلف تاریخی سفر کرده‌اند در نوشته‌های خود از زنان ایرانی گفته‌اند و به روایت چگونگی شرایط زندگی، پوشش و لباس آنان، رفتار و کردار و حتی خواسته‌ها و باورها و آرزوهایشان پرداخته‌اند که البته گاهی در میان آن نوشته‌ها می‌توان رد پای نظرات شخصی و حتی غرض‌هایی را یافت که باید با احتیاط و بررسی‌های تطبیقی به مطالعه آن آثار برای رسیدن به واقعیت پرداخت.

معاینه بیماران فرصتی مناسب
خانم بیشوپ که به‌عنوان جهانگردی مستقل در روزگار قاجار به ایران سفر کرده بود، با داشتن توانایی‌هایی در زمینه پزشکی برای مردم مناطقی که در مسیر خود با آنان روبه‌رو می‌شد وقت بسیاری گذاشته و به درمان بیماران می‌پرداخت که این نزدیکی باعث آشنایی هر چه بیشتر این زن با جامعه آن روز بختیاری‌ها شد، تا جایی که در یادداشت‌های خود به مواردی اشاره می‌کند که بسیار جالب و قابل تأمل است.

گفت‌و‌گو میان بانو و خان
در ادامه سفر، این بانوی فرنگی و همراهانش بعد از اتراق در محدوده طایفه عیسی‌وند با مهراب خان، خان این طایفه گفت‌و‌گوهایی دارد که بخشی از آن مربوط به مسائل سیاسی آن زمان است. به گفته ایزابلا، مهراب خان از ظلم و ستم عمال ایرانی شکایت داشته و طایفه عیسی‌وند هم مانند طوایف دیگر مالیات سالانه خود را نیمی به حاکم بروجرد و نیمی به ایلخانی بختیاری پرداخت می‌کردند.

افزایش مالیات‌ها به روایت «ایزابلا»
خانم بیشوپ به غیر از شرح زندگی و آداب و رسوم مردم بختیاری در بخش‌هایی از سفرنامه‌اش به چگونگی وضعیت سیاسی و اقتصادی آن روزگار نیز اشاره می‌کند. در میان گفت‌و‌گوهایی که با خان عیسی‌وند دارد وی متوجه افزایش مالیات‌ها شده و می‌نویسد: «…قبلاً خراج سالانه این طایفه یکصد و پنجاه تومان بود ولی در سال‌های اخیر به سیصد تومان افزایش یافت به طوری که خان می‌گوید عمال دولتی امسال (۱۸۹۰ میلادی) پانصد تومان مطالبه می‌کنند…»

شرحی از قلعه‌ای غیرقابل تسخیر
بعد از ترک قلعه مهراب خان، این کاروان کوچک در ادامه مسیر، به روستای «ارجنک» که دارای یک قلعه مستحکم و چشمه آبی بود می‌رسند. شرایط امنیتی این دژ بر اساس توصیفات ایزابلا بسیار جالب بوده است طوری که اگر قلعه مورد حمله دشمن قرار می‌گرفت خان و اطرافیانش با ذخیره کردن آذوقه می‌توانستند مدت‌ها در آن مقاومت کنند چراکه این قلعه غیر قابل تسخیر بوده است.

کمک به حساب عمال شاه
یکی از مواردی که خانم بیشوپ در نوشته‌هایش از آن گفته است درگیری‌ها و جنگ‌های بین قبایل بختیاری در آن زمان بود که در مسیر سفر خود گاهی این زن و همراهانش درگیر این جنگ‌ها شده و مجبور به دفاع از خود و حتی ترک سریع محل می‌شدند، اما گاهی یکی از طرفین دعوا از این بانو و آقای همراهش طلب میانجیگری می‌کردند، به حساب آنکه فکر می‌کردند آنان از عمال شاه هستند.

میانجیگری بین دو طایفه
نمونه این میانجیگری در زمان حضور ایزابلا هنگام درگیری دو طایفه در منطقه«گونک» پیش آمد:‌ «…رأس ساعت چهار بعدازظهر یک نفر با سر و وضع ژولیده از صحنه زد و خورد خود را به قرارگاه رسانید و گفت طایفه ما قدرت مقابله با «حاج‌وندها» را ندارند و فکر کردیم شماها از عمال شاه هستید و برای وصول مالیات به این منطقه آمده‌اید و به خاطر همین رئیس طایفه مرا نزد شماها فرستاده است تا در صورت امکان بین دو طایفه میانجیگری کنید…»

نتیجه جنگ خانمان‌سوز
جالب است آقایی که از ابتدای سفر همراه ایزابلا بوده است این مسئولیت را قبول کرده و بعد از حضور در صحنه نبرد و صحبت با طرفین وضعیت را کمی آرام می‌کند. ایزابلا زمانی که شاهد این نبرد از دور است، می‌نویسد: «… من با چشم غیرمسلح مردان و زنانی را از دور مشاهده می‌کردم، یا غریو وحشیانه آنان را می‌شنیدم که می‌‌گفتند ‌این جنگ خانمان‌سوز چه فایده‌ای دارد، غیر از به جای گذاشتن تعدادی اطفال یتیم، چیز دیگری به بار نمی‌آورد…»

تیراندازی مهاجمان به سمت کاروان
قرارگاه «پرویز» متعلق به یکی دیگر از خان‌های بختیاری مکانی بود که ایزابلا در دهم جولای ۱۸۶۰ وارد آن می‌شود که در این ناحیه هم آنان شاهد درگیری و نبرد و حضور افراد مسلحی می‌شوند که به کاروان این بانو شلیک کرده و البته در نهایت متوجه می‌شوند آنان از طایفه مقابلشان نیستند و به آنها نزدیک شده و حتی می‌گویند: «…اگر می‌دانستیم در این کاروان یک نفر حکیم وجود دارد هرگز به رویتان آتش نمی‌گشودیم…»

فروش گیاه یا پیدا کردن دفینه
بعد از گذر از این ناحیه به کمک یک راهنما، خانم بیشوپ و همراهانش به راه خود ادامه داده و به محلی به نام «دره هولیوار» می‌رسند که به گفته آن راهنما، در زمان‌های قدیم بازرگان ثروتمندی بر فراز این صخره زندگی می‌کرد و قبل از مرگ، خزانه خود را بر فراز بلندی که معروف به «توکی کارو»‌ بود دفن کرده است. آن مرد راهنما به جهت این باور از ایزابلا می‌پرسد: «… آیا اینجا آمده‌ای تا دفینه «توکی کارو» را پیدا کنی، یا می‌خواهی مقداری گیاه جمع‌آوری کرده و برای فروش به فرنگستان ببری…»

جراحی موفقیت‌آمیز مادیان
زمانی که این کاروان کوچک در این ناحیه اتراق می‌کنند ایزابلا باز به درمان تعداد بیست نفر بیمار که به چادر وی مراجعه کرده بودند، می‌پردازد و در آن میان هم مادیان عزیزخان اسکورتش را که زخم سختی خورده بود با موفقیت جراحی می‌کند که این کار وی باعث توجه و اطمینان هر چه بیشتر مردم و همراهان عزیزخان که ایزابلا را قبول نداشتند به توانایی این بانوی فرنگی می‌شود.

حکیم در بین ما یافت نمی‌شود
عزیزخان که به‌عنوان اسکورت، کاروان خانم بیشوپ را همراهی می‌کرد بعد از جراحی موفقیت‌آمیز مادیان، خود سر صحبت را با ایزابلا باز می‌کند و می‌گوید: «… در بین طوایف بختیاری زنانی وجود دارند که با مهارت خاصی گلوله را از محل زخم خارج می‌کنند. اما حکیم در بین ما یافت نمی‌شود، کی می‌تواند علم و دانش فرنگی را بیاموزد. داروهای شما شفابخش‌اند و بسیاری از مردم ما را معالجه کردند. هر چند شما یک نفر کافر هستید ولی ما شما را دوست داریم…»

تعریف «عزیز خان» از بانوی جهانگرد
جالب است که در ادامه صحبت‌هایش وی به خود ایزابلا اشاره کرده و می‌گوید:‌«… اما درهر حال شما در میان ما هستید هر چند زن مسنی هستید ولی می‌توانید سواره مسافرت کنید و قادر هستید که غذاهای ما را تناول کنید و مهم‌تر آنکه مردمان ما را دوست دارید. شما هنوز خیلی پیر نشده‌اید و می‌توانید در میان ایل بختیاری بمانید و طبابت کنید و علوم و دانش فرنگی‌ها را به ما بیاموزید…»

درخواست ماندن از «ایزابلا»
شگفتی عزیز خان از جراحی ایزابلا و درمان بیمارانی که به وی مراجعه می‌کردند، باعث شده بود که از خانم بیشوپ بخواهد در میان مردم بختیاری بماند: «…شما دارای چادر اختصاصی هستید. اسفندیار خان هم یک مادیان اصیل برای ایاب و ذهاب در اختیارتان خواهد گذاشت…شما می‌توانید به‌عنوان یک بیطار، قاطرها و مادیان‌ها را هم معالجه کنید و از این طریق پول هنگفتی پس‌انداز کنید و هنگامی که بخواهید به فرنگستان مراجعت کنید، فرد ثروتمندی خواهید بود…»

جوانی خشن با لباسی نو و تمیز
«قلعه خان آباد» قرارگاه بعدی بود که این بانوی فرنگی و همراهانش به آن می‌رسند؛ ناحیه‌ای متعلق به «یحیی خان فولادوند» که وجود درختان شاتوت، انار، زردآلو و سپیدار اطراف قلعه خان زیبایی چشمگیری به آن داده بود. در این بارانداز پسر جوان خان همراه با تعدادی از ملازمان و خدمه به استقبال ایزابلا آمده و به وی خوشامدگویی می‌کنند. پسر خان، جوانی به ظاهر خشن بود که با لباس نو و تمیزی که بر تن داشت توجه ایزابلا را به خود جلب می‌کند و همین مسأله باعث می‌شود تا در این بخش از خاطراتش به شرح حال لباس و اندام و شکل و شمایل بختیاری‌ها بپردازد.

شرحی ارزشمند درباره بختیاری‌ها
روایت خانم بیشوپ از لباس و اندام و شکل مردم بختیاری که متعلق به ۱۳۰سال پیش است به جهت مردم‌شناسی بسیار با اهمیت و ارزشمند است. وی شرح کاملی از چگونگی اندام و شکل و شمایل و لباس زنان و مردان بختیاری در سفرنامه خود آورده که نشان از دقت و توجه وی به مسائل مختلف است تا جایی که به جزئی‌ترین پوشش آنان نیز اشاره می‌کند و به شرح جزئیات آن می‌پردازد.

چهره و هیکل مردان بختیاری
این سیاح بریتانیایی درباره اندام و شکل مردان بختیاری نوشته‌است: «…مردان بختیاری از نظر فیزیکی بسیار قوی و نیرومند هستند. من هرگز مرد ناقص‌العضو غیر از آنان که در اثر اصابت گلوله نقص عضو پیدا کرده‌اند در بینشان ندیدم…عمدتاً مردان دارای قامتی متوسط و اندامی متناسب‌اند و در مقایسه با سایر ایرانی‌ها کمی سبزچرده به نظر می‌رسند. آنان دماغ‌های قلمی و لب‌های نازک و دهانی خوش ترکیب و متناسب و ابروهایی تا اندازه‌ای منحنی، چشمانی سیاه یا خاکستری یا فندقی رنگ و کمی گود رفته و…دارند.»

زنانی با قدم‌هایی بلند و استوار
جالب است هنگامی که ایزابلا می‌خواهد به توصیف چگونگی اندام زنان بختیاری بپردازد، می‌نویسد: «…بسیار دشوار است که درباره اندام و استخوان‌بندی زنان بختیاری در زیر لباس قضاوت کنیم…» اما به صورت کلی توضیح می‌دهد که زنان دارای دست و پایی توانمند و قدم‌هایی بلند و استوار و هنگام راه رفتن خیلی چست و چالاک گام برمی‌دارند. در ابتدای متن نیز به بخشی از توصیفات این بانوی فرنگی درباره این زنان پرداختیم.

طلسم و دعا همراه زنان
به گفته این بانوی فرنگی، زنان بختیاری کف دست‌هایشان را با حنا خضاب می‌کنند و هرکدام هم یک طلسم یا دعایی به گردن آویزان می‌کردند و برخی هم آیه‌هایی از قرآن را روی تکه کاغذی نوشته و به‌عنوان تبرک در قاب‌های نقره‌ای یا چرمی جاسازی کرده و روی بازوی خود می‌بستند. در هنگام خواب هم تن پوش خود را به غیر از لباس زیر از تن خارج می‌کردند و برای شست‌و‌شو آب کمی مصرف می‌کردند. هر کدام هم یک آفتابه لگن مسی منقوش و زیبایی داشتند که برای شستن سر و صورت از آن استفاده می‌کردند.

آغاز کار بعد از خواندن نماز
ایزابلا بیشوپ در آخر این تعاریف درباره زنان بختیاری می‌نویسد: «…صبح‌ها که از خواب برمی‌خیزند بدون آنکه از صابون استفاده کنند مقداری آب را در کف دست راست خود می‌ریزند و صورت و بازوهای خود را شست‌و‌شو می‌دهند و سپس کمی آب در دهان می‌ریزند و آن را مزه مزه می‌کنند و دندان‌های خود را با انگشت سبابه یا با مقداری خمیر صورتی رنگ گل ختمی مالش می‌دهند و پس از ادای نماز به کار روزانه خود می‌پردازند…»

ادامه دارد…

زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی (قسمت هشتم)

زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی (قسمت نهم)

زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی (قسمت دهم)

زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی (قسمت یازدهم)

منبع: مجله ایران بانو

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.