زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی (قسمت ششم)
در مطالب قبلی قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم، قسمت چهارم و قسمت پنجم زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی را خواندیم اکنون قسمت ششم آن را ادامه می دهیم:
زمستان و سرگرمی زنان ایلات با آواز خواندن
«… در سر راهم سری به حرم خان زدم و خانمها تا دربار دارالحکومه خان مرا همراهی کردند. پس از آنکه آقا مرا ترک گفت سه نفر از همسران خان و چند زن دیگر دور من اجتماع کردند. دو نفر از آنان بسیار قشنگ و زیبا بودند؛ بخصوص رفتار یکی از خانمها به سختی مرا تحت تأثیر قرار داد و در تمام مدتی که در آنجا بودم دست مرا در دست خود میفشرد. یک زن جوان با کودکش که همسر پسر خان دیگری بود و حالا بهعنوان قهر در خانه پدرش بود نیز در بین آنان دیده میشد. همسران خان گفتند که در فصل زمستان خود را با خواندن آواز و بازی با بچهها یا دوختن لباس یا کلاه برای کودکان سرگرم میکنند….» روایت زنانه سفرنامه «ایزابلا بیشوپ» بهعنوان یک جهانگرد زن از زندگی زنان ایلات و بختیاریها بسیار شیرین و دلنشین است که میتوان با مطالعه این سفرنامه به اطلاعات ارزشمندی دست یافت.
زنی جهانگرد از اروپا
در روزگار قاجار و بخصوص ناصرالدین شاه قاجار تعداد قابل توجهی از اروپاییان به دلایل مختلف به ایران سفر کرده و از نزدیک با آداب و رسوم و فرهنگ مردم مناطق مختلف این سرزمین آشنا شده و به روایت آن در سفرنامهها و یادداشتهای خود پرداختهاند. از جمله این اشخاص که بهعنوان یک جهانگرد بریتانیایی در آن دوران شناخته شده است «ایزابلا بیشوپ» است که به ذوق و شوق بسیاری قصد سفر به مناطق غرب ایران را میکند.
روایت ملاقات با زنان خان
تمام یادداشتهای این زن بریتانیایی همراه با اطلاعاتی است که میتواند بخشی از چگونگی زندگی ایلات و بختیاریها را در روزگار ناصرالدین شاه برای ما روشن کند؛ بخصوص تعاریف و روایتهای وی از دیدارها و ملاقاتهایی که با زنان خانهای بختیاری دارد بسیار جالب و قابل تأمل است که نشان از دقت و ریزبینی این زن به تمام ماجراها را دارد.
تلاش برای درمان بیماران
همانطور که در گزارشهای قبلی از آن گفته شد، خانم بیشوپ با توجه به گذراندن دورههای پرستاری علم اندکی نسبت به تشخیص و درمان بعضی از بیماریها داشت و در تمام طول سفرش به ایران از آن برای بهبود بیمارانی که به وی مراجعه میکردند بهره برد و نمونههایی از آن درمانها را در نوشتههای خود آورده است؛ مهمتر از آن که از وضعیت بهداشتی آن مردم و اقدامات پزشکی که با توجه به باورهایشان برای درمان بیماریها انجام میدادند، تعریف کرده است.
استفاده از خمیر مازو و قیر
خانم بیشوپ در بخشی از نوشتههای خود آورده است:«…بختیاریها برای درمان زخم از خمیر مازو که از درخت بلوط به دست میآید استفاده میکنند و برای درمان سوء هاضمه و کم خونی کمی قیر معدنی بهعنوان دارویی شفابخش میخورند. برای درمان مار گزیدگی بیمار را درون گهواره به قدری تکان میدهند تا حالت قی و استفراغ به وی دست دهد یا پرهای پشت مرغ زندهای را میکنند و قسمت عریان شده را روی محل مارگزیدگی میبندند یا بزغالهای را سر میبرند و امعا و احشا آن را روی زخم میگذارند…».
نداشتن دارو برای روماتیسم
نوشتههای این بانوی اروپایی درباره چگونگی درمان بیماریها در میان ایلات و بختیاریها بسیار جالب و خواندنی است و نشان از مستقل بودن آنان در آن مناطق صعبالعبور و سخت و بدون امکانات برای حل تمام مشکلاتشان دارد، گرچه گاهی این اقدامات نتیجهای نمیداد اما بدون تأثیر هم نبوده است. به گفته ایزابلا مردم آن منطقه برای بیماریهای رماتیسم، سر درد و ضعف قوه و… دارویی نمیشناسند اما برای قطع تب مقداری پوست بید را میجوشاندند و به بیمار میخورانند.
اعتقاد به طلسم و دعا
متأسفانه مسأله دیگری که خانم بیشوپ از آن مینویسد و البته در آن روزگار نه تنها میان مردم آن منطقه بلکه در تمام ایران شایع بود و به آن اعتقاد داشتند عقیده به طلسم و جادو بود: «…آنان عقیده راسخی به طلسم و دعا دارند و گاهی هم آیاتی از قرآن را در آب شستوشو داده برای تبرک قطراتی در حلق بیمار میچکانند…بیشتر مردم بختیاری به وجود ارواح خبیثه و همزاد اعتقاد دارند و بیشتر عارضههای روانی و ترس و افسردگی و دلهره و اضطراب را به ارواح خبیثه نسبت میدهند…».
عبور بیمار از زیر شکم شیر
به گفته این جهانگرد بریتانیایی مردم آن مناطق برای دور کردن اجنه و ارواح خبیثه از ملا میخواستند دعایی را روی تکه کاغذی بنویسد تا آن تعویذ را روی بازوی بیمار ببندند و اگر این دعا نتیجه مطلوب را نداشت بیمار را در شب چهاردهم که قرص ماه کاملاً قابل رؤیت است هفت بار زیر شکم مجسمه شیر سنگی که روی قبری نصب شده عبور میدادند و چند دعا به زبان عربی میخوانند و از خداوند آرزوی بهبودی و تندرستی بیمار میکنند.
شستن لباسها، سالی یکبار
نکاتی که خانم بیشوپ درباره بیماریهای شایع و چگونگی وضعیت بهداشتی و درمانی مردم این منطقه در ایران مینویسد بسیار قابل تأمل است: «…ورم چشم، آب سیاه، ناراحتی مردمک چشم، تب نوبه و روماتیسم، سوء هاضمه، سرفههای مزمن و سردرد در بین مردم بختیاری دیده میشود. رعایت نکردن نظافت و نبودن وسایل بهداشتی یکی از علل مهم شیوع بیماریهای چشم در بین مردم بختیاری است. بیشتر مردم سالی یکبار لباسهای خود را آنهم در آب سرد و بدون صابون میشویند…».
ناآگاهی، نداشتن سواد و نبود امکانات
البته وضعیت بد بهداشتی در میان مردم ایران در آن زمان بسیار فراگیر بود که از جمله علتهای اصلی آن ناآگاهی و نداشتن سواد و نبودن امکانات لازم برای مدیریت کردن آن فضا بود در نتیجه مردم توجهی به این مسائل نکرده و ناخودآگاه به خود آسیب زده و دچار انواع بیماریها میشدند و متأسفانه برای درمان خود و فرار از آن همه رنج به خرافات و طلسم و جادو و درمانهایی بیاثر پناه میبردند.
«باد» عامل بیماریها
ایزابلا در تمام روزهایی که میان این مردم بود و با آنها زندگی میکرد از نزدیک شاهد این مشکلات و مصائب مردم بود و سعی میکرد برای نجات آنان از آن وضعیت کاری انجام دهد آنهم برای درمان بعضی از بیماریهایی که علت علمی آن را این زن میدانست اما مردم علت آن را طور دیگری میدانستند: «… بختیاریها تمام بیماریها را به «باد» نسبت میدهند و «باد» یک اصطلاح محلی است که بیشتر بیماریها مانند پا درد و کمردرد و غیره را از عوارض آن میدانند….»
خوابیدن روی زمین علت روماتیسم
در صورتی که علت بعضی از آن بیماریهای شایع میان ایلات و بختیاریها از جمله رماتیسم را خانم بیشوپ بدون شک خوابیدن روی زمینهای مرطوب و پارچههای نازک پنبهای میدانست و همین ناآگاهی و علتیابی اشتباه باعث میشد در درمان بیماریها به نتیجهای نرسند. به گفته ایزابلا: «… در تمام مدتی که طبیب احساس میکند بیمار درمانپذیر نیست برای مدت طولانی به وی دارو میخوراند. ولی نمیداند درد و رنج بیمار مشرف به موت را، تسکین و سبک کند و وقتی احساس کند بیماری نزدیک موت است لولههای دماغ او را با یک نوع گیاه معطر پر میکند…».
آغاز به کار یک روز بعد از زایمان
خانم بیشوپ در مسیری که برای این سفر به همراه کاروان کوچکش انتخاب کرده بود هر روز شاهد چگونگی زندگی مردم ایلات و بختیاریها از نزدیک بود و منزل به منزل با اتراق کردن در میان سیاه چادرها براساس برنامهریزی که داشت به معاینه و درمان بیماران میپرداخت و گاهی شرح حال آنان بخصوص زنان ایلات را یادداشت میکرد:«…مادرها اغلب یک روز بعد از زایمان، کار روزانه خود را از سر میگیرند و کمتر از یک هفته دوباره نیروی از دست رفته را به دست میآورند…».
درخواست «خان» برای عیادت
در ادامه سفر، این بانو و همراهانش که از قلمرو چندین خان بختیاری گذشته بودند در امتداد دره زلکی وارد قلمرو «مهراب خان» رئیس طایفه عیسیوند میشوند. دهکده مهراب خان در کمرگاه یک گردنه صعبالعبوری قرار گرفته بود که تنها میشد از یک جاده سنگلاخی و پیچ در پیچ به قلعه خان رسید چرا که خان بعد از باخبر شدن از ورود ایزابلا به قلمرو خود سریعاً پیکی را همراه با پیغامی میفرستد که بیمار است و تقاضا میکند خانم بیشوپ برای معاینه و درمان بیماریاش به عیادت وی برود.
توصیف «ایزابلا» از خان عیسیوند
شرح این ملاقات را این زن جهانگرد اینطور نوشته است: «…خان روی سکویی در زیر درختان بید نشسته بود و سیدی بهعنوان کاتب و منشی در دستگاه او به کار اشتغال داشت در گوشهای نشسته و سماور و چند دانه لیمو ترش و بساط چای نیز در مقابل او قرار داشت. خان بسیار مؤدب و مبادی آداب بود. جلو پایم بلند شد و تا ننشستم به جای خود جلوس نکرد او ظاهری بیمارگونه و وضع رقتانگیزی داشت. خان دارای قامتی بلند و چشمانی گود افتاده و خاکستری رنگ و در عین حال بیفروغ بود. گونههایش لاغر و پژمرده و ریش گندمی داشت…».
معاینه «خان» و درمان مارگزیده
بعد از گفتوگویی کوتاه میان ایزابلا و خان که بیشتر درباره مسائل سیاسی منطقه بود، خان از سابقه بیماری خود برای این زن میگوید که سختی این بیماری چقدر وی را رنج میدهد. بعد از معاینه خان، خانم بیشوپ چند بیمار مبتلا به چشم درد را معاینه و پی آن یک بیمار مارگزیده را مداوا میکند و در سر راه سری به حرم خان زده و با خانمهای اندرونی ملاقات میکند که شرح این دیدار در ابتدای گزارش آمده است که نشان از خوشحالی زنان حرم از دیدن این بانوی فرنگی را دارد.
حضور در جمع زنان دهکده «مهراب خان»
اما این ملاقات محدود به این دیدار نمیشود و ایزابلا قبل از ترک این منطقه باز به ملاقات خانمها در محوطه دهکده و قلعه آمده طوری که یک طرف این محوطه خانواده خان و قسمت دیگر سایر زنهای دهکده اجتماع کرده بودند که کمی بعد به خاطر سر و صدای زیاد این زن فرنگی آنجا را ترک میکند، اما قبل از ترک آن محل و خداحافظی همسران خان به سراغ وی آمده که شرح این خداحافظی بسیار جالب است.
خواستن معجون محبت و قیچی و سوزن
ایزابلا بیشوپ اینطور تعریف میکند:«…قبل از آنکه با همسران خان خداحافظی کنم آنان از من خواستند مقداری معجون محبت و چند قیچی و چند بسته سوزن به آنها بدهم. قانون چند همسرگزینی همیشه بیرحمی و ستمگریها را بهدنبال دارد. من برای چهار همسر خان هدایایی آورده بودم در صورتی که کلیه زنها چیزهایی مطالبه میکردند. هر زنی میخواست هدیهای بگیرد بدون اینکه دیگران اطلاعی داشته باشند. کمی بعد همسران خان به ملاقات من آمدند و هر کدام تقاضای مهمتری داشتند…».
خداحافظی از «خان» وقت نماز
در نهایت ایزابلا بعد از جدا شدن از آن زنان برای خداحافظی به دیدن خان میرود که در حال نماز بوده و توجهی تا پایان نمازش به این زن نمیکند:«… وقتی که برای خداحافظی به دیدن خان رفتم دیدم که روی سجاده نماز سر روی مهر نهاده و با خداوند خویش مشغول راز و نیاز است. خان بدون توجه به حضور من فریضهاش را به پایان رسانید و آنگاه با وی خداحافظی کردم…».
زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی (قسمت هفتم)
زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی (قسمت هشتم)
زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی (قسمت نهم)
زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی (قسمت دهم)
زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی (قسمت یازدهم)
منبع: مجله ایران بانو