زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت پانزدهم)
در مطالب قبلی قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم، قسمت چهارم، قسمت پنجم، قسمت ششم، قسمت هفتم، قسمت هشتم، قسمت نهم، قسمت دهم، قسمت یازدهم، قسمت دوازدهم، قسمت سیزدهم و قسمت چهاردهم زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس، را خواندیم اکنون قسمت پانزدهم آن را ادامه میدهیم:
کسبوکارهای زنانه از نخریسی تا فروش لباس کودک گمشده
چنین تصوری که زنان در آن روزگار به قول امروزیهای در کوچه و خیابان بساط پهن میکردند تا اجناس خود را به فروش برسانند بسیار بعید است در صورتی که اینچنین نیست. «کلارا رایس» در سفرنامه خود به زنانی که در یکی از بازارهای سر باز اصفهان در زمان احمدشاه قاجار مشغول فروش اجناس خود بودند اینچنین اشاره میکند: «… بسیاری از فروشندگان این بازار را زنان تشکیل میدادند. زنانی که با چادرهای سیاه و روبند روی زمین در یک ردیف مینشستند و زیر پاهای اسب و الاغ مردانی که در بازار در رفت و آمد بودند کالاهای خود را که پیش رو پهن کرده بودند، میفروختند…»
«کارهای زیادی وجود دارد که کمتر زنی به آموختن آنها روی میآورد. مثلاً آرایش ناخن و موی سر و نظایر آن. اما مقدار زیادی جورابهای دستباف از نخ خاکی رنگ میبافند که مردان، زنان و کودکان به پا میکنند. عدهای اسباببازیهای عجیب و غریب، بیشتر عروسک و اسب میسازند که توی آنها را پر میکنند. در گرفتن فکر و نقشه کار بسیار سریعاند. میل داشتم نمونههایی از کرسی همراه با لحاف و تشکها و بالشهای آستردار و زنانی که دور آنها مینشینند تهیه کنم و به کشورم(انگلستان) بیاورم. نجاری، میزی کوچک ساخت که آن را به زنان داده، مقدار زیادی تکه پارچههایی که به هم جور میآمد در اختیار آنها قرار دادم و گفتم هر چیز دیگری که برای درست کردن عروسکها و رختخوابها لازم دارند، بردارند. نتیجه کار آنها بیاندازه مطابق با اصل بود…». نویسنده کتاب «زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان» در زمان حضورش در ایران بهدلیل زن بودنش نسبت به مردان اروپایی، اجازه بیشتری داشت که به زندگی زنان ایرانی نزدیک شده و رو در رو با آنان و دنیایشان آشنا شود و نتیجه آن سفرنامهای شد که اطلاعات مهمی را از وضعیت زنان اواخر قاجار در اختیار ما قرار میدهد.
از وظایف زنان در خانه تا فعالیتهای هنری
بیشتر اروپاییانی که از دوره صفویه تا پایان حکومت قاجار به دلایل مختلف به ایران سفر کرده بودند در نوشتهها و سفرنامههای خود در کنار نوشتن از وظایف زنان ایرانی در خانوادههای هر کدام از مناطق مختلف ایران، به فعالیتهای هنری آنان نیز اشاره کردهاند که بخش مهمی از این فعالیتها امروزه در قالب صنایع دستی تعریف میشود. البته در این میان گاهی این مسافران اروپایی از هنرهایی که تنها در بین بعضی از زنان مرسوم بوده، مینویسند که شاید ما کمتر از آن اطلاع داشته باشیم و این خود نکته بسیار مهمی است.
هنرهای دستی برای درآمدزایی
زنان در ایران علاوه بر خانهداری، بچهداری و شوهرداری به طور کاملاً مرسوم به انجام دادن کارهای تولیدی چون قالیبافی، گلیمبافی، پارچهبافی و بافندگی، دوک ریسی و نخریسی و خیاطی اشتغال داشتهاند. پرداختن به این فعالیتها که امروز بهعنوان یک هنر شناخته شده است در روزگار گذشته گرچه در جهت رفع نیازهای خانوادگی بوده اما جنبه اشتغال و تولید درآمد نیز داشته است.
آموزش قرآن، تدریس کتاب تا جاسوسی
به گفته «بنفشه حجازی» محقق و پژوهشگر تاریخ زنان:«… تفسیر و آموزش قرآن و تدریس اصول دینی و سایر کتابها به دیگران نیز متضمن درآمدی برای زنان بوده است. زنان منجم و شاعرانی نیز که به دربارها وابسته بودهاند به طور قطع و یقین مستمری میگرفتهاند. بعضی نیز چون «بانو باغبان اردبیلی» از شاعران عارف نیمه اول قرن هشتم کشاورزی نیز میکردهاند…». جالب است که این پژوهشگر به نمونههایی از کار پیرزنانی نیز اشاره میکند که به دستور سلطان محمود غزنوی مراقب پسرش مسعود بودند و برای وی خبر میبردند.
زنان گیلان دوش به دوش مردان
«آدام اولئاریوس» از جمله سفرنامهنویسان آلمانی است که در زمان شاه صفی صفوی به ایران و منطقه گیلان سفر کرده است و از نزدیک شاهد این بوده که زنان گیلانی دوش به دوش مردان و حتی بیشتر از آنها برای گذراندن زندگی کار میکردند:«…کارهای زنان عبارت است از بافندگی پارچههای نخی، پشمی و ابریشمی، درست کردن دوشاب (نوعی شیره انگور) یا شربت که آنها را در کوزه ریخته و میفروشند. از همه مهمتر کار در مزارع و بخصوص در شالیزارهای برنج…».
بیکاری زنان روستایی و چرخ ریسی
زنان روستایی در بیشتر مناطق ایران در کنار خانهداری و رسیدگی به کودکان و حتی نگهداری از دام و درست کردن محصولات دامی در اوقات بیکاری به نخ ریسی میپرداختند که در این زمان هم هنوز بعضی از زنان روستایی این کار را انجام میدهند. «اولیویه» از دیگر سیاحان اروپایی در زمان حضورش در ایران که همزمان با روزگار آغا محمدخان قاجار بوده به این مسأله اشاره میکند:«…تمامی کار خانه خود را خود انجام میدهند…هنگام بیکاری چرخ ریسی کنند …».
زنان بلوچستان و وظایف خانه داری
زنان منطقه بلوچستان هم از دید مسافران اروپایی پنهان نمانده، چنانکه که «هنری پاتینجر» درباره آنان نوشته است: «…بیشتر وظایف زنان شامل خانهداری و اعمالی نظیر شیر دوشیدن، کرهسازی، پنیرسازی، روغنسازی و همچنین نمد میشده است. قالیچه و پارچههای سفید زیر میبافند…زنان از اجتماع مردان جدا نیستند و همه با هم زندگی میکنند و بر سر یک سفره غذا میخورند…».
چرخ نخ ریسی بر شانه و طفل دور گردن
در این میان روایت فعالیتهای زنان ایلیاتی زیبایی خاصی دارد در کنار سختی کاری که آنان باید انجام میدادند. «بارون دوبد» سیاح روسی در زمان محمدشاه قاجار به شرح بخشی از فعالیت این زنان غیور اینچنین میپردازد: «…زنان در حال حمل چرخهای نخریسی بر شانه و یا در حال رشتن نخ پشم، راه میسپرند. و برخی نیز شانهها را به جلو میدهند و در همان حالی که اطفال خود را بر گردن بستهاند و آنان نیز دستهای کوچک خود را دور گردن مادر و پاهای ظریفشان را بر گرد کمر او حلقه زدهاند، به آرامی پیش میروند…».
نگاهی زنانه به صنایع ایران
«کلارا رایس» با توجه به اینکه در سفرنامه خود کاملاً به روایت زندگی زنان در ایران پرداخته است، بخشی را نیز بهعنوان صنایع اختصاص داده است که در آن درباره صنایع و هنرهایی که زنان ایرانی به آن مشغول بودهاند، پرداخته است. البته نکتهای که باید در نظر داشت این است که خانم کلارا این مسأله را در مقایسه با زنان در کشورهای غربی مقایسه کرده است و همین مسأله باعث شده است اندکی به دیدی منفی به آینده حرفهای زنان در ایران نگاه کند.
ساختههای زنان هیچ طالبی ندارد
این زن فرنگی در ابتدای این بخش مینویسد:«…هنگامی که از صنایع و زنان ایرانی سخن میگوییم باید بسیاری از اموری را که در غرب طبیعی و عادی به نظر میرسند از این مقوله جدا سازیم. نخست آنکه بسیاری از ساختههای زنان هیچ طالبی ندارد. مثلاً ایران کلاهدوز ندارد، چرا که زنان ایرانی کلاه به سر نمیکنند. به همین دلیل خز دوز یا کت دوز هم یافت نمیشود. مد لباس بهندرت عوض میگردد و در مقام مقایسه زنان کمتر از آنچه ما ضروری میشماریم لباس دارند و بیشتر آنها را نیز خود میدوزند…».
توانمندی زنان بیسواد در هنرهای دستی
خانم رایس با توجه به دور بودن زنان ایرانی از سواد و تحصیلات معتقد بوده است که در عمل راه هیچ حرفهای برای زنان باز نیست. در صورتی که در ادامه این بحث اذعان میکند با وجود بیسوادی اکثریت زنان در ایران و اینکه در هنرهایی چون موسیقی و ادبیات توانایی و جایگاهی ندارند، اما در هنرهای دستی بسیار توانمندند و بیشترین حرفهای که به آن مشغول هستند هنر سوزندوزی و در پی آن خیاطی است.
دوختن لباسها در خانه و فروش در سرگذرها
در واقع آنچه که بیشتر از حرفههای دیگر زنان در ایران، مورد توجه کلارا قرار گرفته است سوزندوزی و قلابدوزی است: «…بیش از هر حرفه دیگر زنان و دختران ایرانی در پیشه سوزندوزی به کار گماشته میشوند. شمار زیادی از آنان خیاطند. پیراهن، شلوار گشاد مردانه و لباس زنانه میدوزند و هیچ یک به اندازه یک زنانه دوز احساس نیاز به کسب مهارت نمیکنند. بسیاری از جامهها را در خانه میدوزند و آنگاه سر گذرهای بازار مینشینند و آنها را به فروش میرسانند…».
زنان اصفهانی و پهن کردن بساط در بازار
چنین تصوری که زنان در آن روزگار به قول امروزیهای در کوچه و خیابان بساط پهن میکردند تا اجناس خود را به فروش برسانند بسیار بعید است در صورتی که اینچنین نیست. «کلارا رایس» در سفرنامه خود به زنانی که در یکی از بازارهای سر باز اصفهان در زمان احمدشاه قاجار مشغول فروش اجناس خود بودند اینچنین اشاره میکند:«… بسیاری از فروشندگان این بازار را زنان تشکیل میدادند. زنانی که با چادرهای سیاه و روبند روی زمین در یک ردیف مینشستند و زیر پاهای اسب و الاغ مردانی که در بازار در رفت و آمد بودند کالاهای خود را که پیش رو پهن کرده بودند، میفروختند…».
فروش لباس کودک گم شده تا استکان و روبنده
در ادامه این بانوی فرنگی مینویسد:«…کسی که به احتمال فرزندش به تازگی گم شده بود جامههای او را به فروش میرساند. دیگری دو سه استکان و نعلبکی کهنه، یک قوری یا یک سماور را که میخواست آب کند به هر قیمتی که شده میفروخت. زنی دیگر چند روبند قمیص سفید را که در قسمت چشمهای آن برودوزی زیبایی انجام داده بود و با رشتههای نخ، حاشیهای زینتی در آنها به وجود آورده بود در بساط عرضه میداشت…».
رواج هنر «روبنده دوزی» در میان زنان در کنار روایت چنین نکات جالبی در میان نوشتههای سیاحان اروپایی در اواخر قاجار، آنان به هنر و حرفههای دیگری که نزد زنان جان میگرفت اشاره کردهاند که از جمله آن هنر «روبنده دوزی» است که نوع دیگری از برودری دوزی محسوب میشود. در وهله اول برای شبکههای روبندهای سفید و بلند که زنان شهری بر چهره میزدند، به کار برده میشده است. البته این هنر را برای تزئین رومیزیهای سفید، دستمال سفرههای کتانی خوشرنگ یا دستمالها یا نظایر آن نیز استفاده میکردند.
رفتن کارگزاران تجار به خانه زنان گیوه دوز
در کنار این هنرها که برای خود حرفهای محسوب میشد، هنر گیوهدوزی نیز بوده است. یعنی ساخت رویه کفشهای کتانی را که مردها به پا میکردند. درباره چگونگی کار کردن زنان گیوه دوز در اواخر قاجار خانم رایس اینطور نوشته است:«…رویه گیوه را زنان و تخت آن را مردان میسازند. بعضی از زنان مستقل کار میکنند و سفارش جفت رویههای آماده گیوه را میگیرند. زنان زیادی هم هستند که نمیتوانند سرمایه کم مورد نیاز را تهیه کنند. در این موارد کارگزاران تاجر به خانههای آنان سر میزنند و مواد مورد نیاز را در اختیار آنان قرار میدهند. مزدی که به کارگران پرداخت میشود بسیار ناچیز است…».
سفارش بافت فرش به زنان با دستمزد کم
اما در میان تمام این هنرها حرف اول را قالیبافی میزند که به قول کلارا رایس: «اگر بنا باشد ایران به خاطر تولیدی مشهور شود آن تولید قالی است…». هنری که با دستان توانمند و هنرمند زن ایرانی مسیر تاریخی خود را با شکوفایی تا به امروز پیش برده است. اما نکتهای که این بانوی فرنگی درباره این هنر و زنان ایرانی اشاره میکند این است که با توجه به پایین بودن دستمزد زنان و کودکان نسبت به مردان، زنان بیشتر به این حرفه روی آورده و البته سرمایهگذاران فرش هم بیشتر به سراغ زنان رفته و به آنان سفارش کار میدادند.
خواندن نقشه قالی با کودکان و زنان
قالیبافی و این هنر دست زنان نیز همیشه مورد توجه مسافران و سیاحان اروپایی بوده است. برای مثال «پرسی سایکس» درباره قالیبافی در کرمان اینطور مینویسد:«… در حدود یک هزار دستگاه قالی بافی دایر است که روی هر فردی یک استاد و دو تا سه طفل کارگر از روی نقشهای که برای آنها خوانده میشود کار میکنند. پشت بعضی دستگاهها جسته جسته زن و دختر هم دیده میشوند…».
وجود هزار دستگاه ابریشم بافی در یزد
خانم کلارا از دیگر صنایعی که در کنار حرفههای دیگر ـ که البته مجال گفتن آن در اینجا نیست – در آخرین روزهای حکومت قاجار را عنوان کرده است رشتن و بافتن ابریشم، پشم و نخ است. به گفته این بانوی انگلیسی در آن زمان صنعت ابریشم یعنی پرورش کرم ابریشم تا تابیدن نخ آن یکی از صنایع بزرگ مناطق نزدیک دریای خزر بوده است و در یزد نیز هزار دستگاه ابریشم بافی وجود داشته که زنان با آنها کار میکردند و این صنعت را میچرخاندند.
گذراندن زندگی با درآمد مادر خانواده آنچه که از لابلای تمام این نوشتهها و سفرنامهها و یادداشتهای این مسافران و سیاحان اروپایی میتوان فهمید نقش زنان در صنعت ایران حال به صورت برجستهتر صنایع دستی است که نه تنها کم رنگ نبوده بلکه به صورت پنهانی پررنگ و تأثیرگذار بوده است تا جایی که از بعضی اسناد میتوان به این مسأله هم پی برد که زنان نیز از این راه یعنی پرداختن به حرفه و صنعت خاصی برای خود درآمدی داشتهاند و با آن زندگی خود و حتی خانوادهشان را میگذراندند.
بفرمایید تمام ما را بکشند
بد نیست با خواندن تلگرافی از پیر زنان و بیوه زنان همدان که به سیدمحمد طباطبایی از کار و نحوه معیشتی خود در روزگار ناصرالدین شاه نوشتهاند، از وضعیت زنان در عرصه اقتصادی باخبر شویم: «خدمت آیتالله فیالارض و مجتهدالزمان آقای میرزاسیدمحمد طباطبایی، عریضه پیر زنان و بیوه زنان همدان. از قول ما بیوه زنان به قبله عالم عرض کن، ماها از گرسنگی دیگر راضی به زندگی نیستیم. شبها مشغول قیطانبافی به امید آنکه فردا یک لقمه نانی بر سر بخوریم. خوانین ظالم همدان گندم را نگاه داشته به ما نمیدهند. حال که قبله عالم راضی نیست به رعیتی و دعاگویی ما، بفرمایید تمام ما را بکشند خلاص شوند. الحکمالله اواحد القهار انشاءالله زود انتقام بکشد تا عبرت شود…».
منبع: مجله ایران بانو
ادامه دارد…
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت شانزدهم)