زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت سوم)
در مطلب قبلی قسمت اول و قسمت دوم زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس، را خواندیم اکنون قسمت سوم آن را ادامه می دهیم:
خوشترین روزهای خانم کلارا با زنان ارمنی اصفهان
«…هنگامی که دختران بسیار کوچک یعنی هشت یا نه سالهاند، نامزد میشوند، اما تا سن شانزده سالگی زناشویی نمیکنند و اصولاً تفاوت سنی زیادی میان زن و شوهر وجود ندارد. اکثر نامهای یهودی اسامی آشنایی است که در کتاب مقدس دیده میشود. اسمهایی چون عذرا، اسحاق، منسی و نظایر آن؛ و زنان بسیاری به اسامی استر، ساره(سارا) و بتیاس نامگذاری میشوند. هرچند نامهایی چون طاووس، مروارید، شوشنا، علاوه بر سلطنت، کشور، نصرت و کافی که میتوان آنها را فارسی انگاشت نیز در میان آنان رواج دارد. نام اخیر یعنی «کافی» زمانی بر دختری نهاده میشود که انتظار دارند فرزند بعدی پسر باشد…». این بار «کلارا کولیور رایس»، نویسنده انگلیسی در کتاب خود، درباره زنان یهودی و ارمنی که در ایران در زمان احمدشاه قاجار زندگی میکردند نیز نوشته است و به توصیف زندگی و آداب و رسوم و حتی پوشش آن زنان پرداخته است.
زنان اقلیتهای مذهبی در ایران
حضور اقلیتهای مذهبی در کنار مسلمانان در ایران ریشهای تاریخی دارد که معروفترین آنان زردشتی، ارمنی و یهودی هستند. خانم رایس که همراه همسر مبلغ خود به ایران سفر کرده بود در کنار نوشتن از وصف حال و شرایط زندگی زنان ایرانی درباره زنان اقلیتهای مذهبی نیز نوشته است. بهگفته این بانوی انگلیسی در بیشتر شهرهای بزرگ ایران از جمله محلهای مشخص برای اسکان یهودیان وجود دارد.
پوشش زنان یهودی در اواخر قاجار
زنان یهود بنا بر نوشتههای خانم رایس در آن زمان روبند بر چهره نمیزدند، اما چادر سیاهی را که همه زنان شهرنشین مسلمان بیرون از خانه به سر میکردند، پذیرفته و صورت خود را کاملاً با آن میپوشاندند. در خانه نیز دامنهای نسبتاً بلند، بلوز آستین کوتاه و کت میپوشیدند و چارقدی به سر کرده و آن را زیر چانه سنجاق میکردند. موها و چشمان اغلب آنان سیاه بوده و گاه افراد مو بوری هم در میان آنها دیده میشد.
آشنایی به زبان فارسی، انگلیسی و فرانسه
با وجود آنکه فرهنگ اقلیت یهودی از جنبههای مختلف با مردم ایران فرق داشته است اما آنان خود را با آن شرایط وفق داده بودند. عبری، زبان عبادت و فارسی، زبان محاورهای آنان با ایرانیان بوده است و جالب است که به دانستن زبان انگلیسی و فرانسه نیز به جهت پیشرفت در امور کاری و اقتصادی خود توجه کرده و حتی بسیاری از آنها در مدارس انگلیسی، فرانسوی و امریکایی تحصیل میکردند.
دختران باسواد یهودی در اندرونی
کلارا رایس رفتن دختران یهودی به اندرونی خانمهای ایرانی برای تدریس زبان فرانسه را امری عادی میداند، چرا که این دختران با داشتن سواد فرانسه میتوانستند آن زبان را به زنان ایرانی آموزش دهند. از جمله هنرهای دیگری که بسیاری از زنان یهودی با آن آشنا بودند «برودری دوزی» بود که به زیبایی آن را انجام میدادند. حتی بعضی از این زنان رویههای کفش کتانی را میبافتند تا جایی که تعدادی از آنها در استخدام بخش صنایع ابریشم در شهر یزد بودند.
ملاقات زنان در مسیر زیارتگاه
از جمله مکانهایی که خانم رایس برای ملاقات زنان یهودی با یکدیگر اشاره میکند زیارتگاههای متعددی بوده است که این زنان اغلب در طی راه با یکدیگر ملاقات میکردند. درباره یکی از این زیارتگاهها کلارا مینویسد: «…برای نمونه زیارتگاهی در حدود پانزده مایلی اصفهان است که گویند مدفن استربانو-شهبانو استر، ملکه خشایارشا که مقبره او در همدان است- میباشد. در جوار این زیارتگاه گورستانی بزرگ و خازن آب و آب جاری برای شستوشوی مردگان وجود دارد…»
زنان ارمنی ساکن جلفای اصفهان
کلارا رایس در بخشی از کتاب خود بعد از نوشتن از زنان پارسی و یهودی، به زنان ارمنی و وصف حال آنان در ایران زمان احمدشاه قاجار میپردازد. از آنجایی که این بانوی فرنگی همراه همسر مبلغ خود در منطقه جلفای اصفهان بود در نتیجه بیشترین توصیفات خود از زنان ارمنی آن منطقه را در نوشتههای خود دارد. جلفا در آن زمان مکانی کوچک با خیابانهای باریک ودیوارهای بلندی بوده که مردم آن منطقه در پاکیزه نگه داشتن و حفظ ظاهر آن دقت بسیاری داشتند.
کت و دامن با روسری ابریشمی بلند
این خانم انگلیسی درباره پوشش زنان ارمنی در ایرانی اینطور مینویسد: «…این روزها تنها زنان مسن لباس ملی زیبایشان را بر تن میکنند و دختران و زنان جوان در خانه بلوزهای آستین کوتاهی که تقریباً مشابه لباس اروپاییان است و در بیرون خانه همانند زنان مسلمان چادری سیاه روی لباس خانه بدون روبنده میپوشند. دیری نخواهد پایید که چادر از میان خواهد رفت. چه بسیاری از آنان پوشیدن کت و دامن و سر کردن روسری ابریشمی بلندی را که روی شانههای آنان میافتد ترجیح میدهند…»
پیروی دختران ارمنی از آخرین مدها
بنا بهنظر خانم رایس، بعضی از زنان ارمنی در آن روزگار هوس کلاه بر سرکردن نیز داشتند تا آن روسری و لباسها. کلارا مینویسد:«… حتی بعضی از آنان هوس کلاه بر سر کردن دارند. با این وصف ارمنیان بسیار محافظهکارند و مردان سالخورده آنان، با تکان دادن سر میگویند، نمیدانند عاقبت دختران آنها چه خواهد شد و اظهار میدارند، نخواهند گذاشت دخترانشان چنان مدهای پیشرفتهای را اقتباس کنند، اما با وجود این دخترانشان از آخرین مدها پیروی میکنند…»
اهمیت زنان مسن به لباس ملی
اما زنان مسنتر ارمنی هنوز در آن زمان لباسهای قدیمی میپوشیدند که بهترین شکل آن شامل پیراهنهای بلند جورواجور بود و بیرونیترین لباس آنها از پارچههای مخمل با شال کشمیری زیبایی بود که پوشیدن آن با توجه به تزئینات سنگینی که با دکمهها و کمربندی نقرهای انجام شده بود کار راحتی نبود. اما آن زنان مسن با وجود این مسأله در روزهای مهم و تعطیلات آن را میپوشیدند.
سکوت با پوشاندن چانه و دهان
یکی از پوششهای جالب زنان ارمنی، قطعهای پارچه مثلثی شکل سفید رنگ بود که چندبار تا کرده و دور چانه و دهان خود میبستند. خانم رایس در این باره مینویسد: «…. و مهمتر از همه قطعهای قمیص مثلثی شکل سفید را چندبار تا میکنند و دور چانه و دهان میبندند و در گذشته سکوت زن ارمنی در برابر همجنسان برتر و مسنتر خود از اهمیتی برخوردار بوده است که مستوری و پوشیده بودن چشمان نزد زن مسلمان….»
اعتراض زنان به برداشتن شال سر
جالب است که اهمیت دهانبندی که بخصوص زنان روستایی ارمنی استفاده میکردند تا جایی بود که تنها هنگام خوردن پایین میآوردند و بیمار شدن و به بیمارستان رفتن یکی از این زنان روستایی برای پرستاران مشکل بود، چرا که نسبت به بیرون آوردن هر یک از لباسهایی که به تن داشتند بخصوص شال سر، بشدت اعتراض میکردند و مراحل درمان را به تعویق میانداختند.
عروسانی شانزده یا هجده ساله
کلارا رایس در ادامه نوشتن از زنان ارمنی به موضوع ازدواج و چگونگی زندگی زناشویی آنان پرداخته است: «… ازدواجها را تا حد زیادی خانوادهها ترتیب میدهند، لکن باز هم امروز جوانان فرصتهای بیشتری برای ملاقات با یکدیگر دارند… عروسان ارمنی به احتمال شانزده یا هیجده سال یا مسنترند و نامزدی آنان که در آن میهمانان زیادی دعوت میشوند و شیرینیخوران مفصلی صورت میگیرد، در خانه عروس و بهصورت یک جشن برگزار میشود…»
اشکریزان پشت پرده مراسم عروسی
بنا به گفته خانم رایس، دختران ارمنی نیز به ازدواج بهعنوان اتفاقی خوشایند و دلخواه نمینگرند، تا جایی که پشت صحنه اغلب جشنها و مراسم پایکوبی عروسی، برنامه اشکریزان و حتی اظهار همدردی و دلسوزی فراوانی از سوی دوستان عروس وجود دارد. در واقع عدم توجه بزرگترها به خواستههای دختر در امر ازدواج بر اینکه در اصل میخواهند ازدواج کنند یا نه، یا آنکه آن مرد را بهعنوان شوهر میپسندند، بزرگترین مشکلی بود که قابل مشاهده در دنیای دختران است.
ازدواج دختران ارمنی در دوره صفویه
در این مورد «ژان تاورنیه» یکی از جهانگردان فرانسوی معروف دوره صفوی، که در فاصله زمان شاه صفی تا شاه سلیمان صفوی به ایران و اصفهان سفر کرده بود درباره امر ازدواج میان اقلیت ارمنی مینویسد:«…ارامنه معمولاً اطفال خود را زن یا شوهر میدهند، بدون اینکه عروس و داماد یکدیگر را دیده باشند یا پدران و برادران خبری داشته باشند. کسی که میخواهد زن بگیرد باید به قول و سلیقه مادر و اقوام زنانه و امر پدر تسلیم شود…»
توافق مادرها برای ازدواج دختر و پسر
به گفته این جهانگرد پس از اینکه مادرهای طرفین، قرار و مدار کار را داده، موافقت حاصل کردند، شرح ماجرا را به شوهرهای خود اطلاع میدادند و در پی آن، آنها نیز قرارداد را تأیید میکردند. بعد از آن مادر داماد با دو سه نفر از پیرزنهای دیگر به خانه عروس رفته و یک انگشتر از طرف پسر خود به دختر میدهند. پس از آن هم داماد حاضر میشود و کشیش از روی کتاب انجیل چیزی میخواند که طرفین را تقدیس کرده و با خوردن شربت و شیرینی این دختر و پسر بدون اینکه خود نقشی داشته باشند نامزد میشدند.
نامزد کردن اطفال نزاییده
یکی از نکتههای جالبی که «تاورنیه» در سفرنامه خود به آن اشاره میکند، نامزد کردن اطفال در هنگام جنینی در میان ارامنه است: «…گاهی اطفال را در سن دو سه سالگی نامزد میکنند و اغلب اتفاق میافتد دو زن آبستن که با یکدیگر دوست هستند، اطفال نزاییده را نامزد میکنند. در صورتی که یکی پسر و دیگری دختر بزایند، بعد از این نامزدکنان اگر تا بیست سال هم عروسی نکنند در هر عید پاک، باید پسر برای دختر یک دست لباس با تمام لوازم ضروری به اندازه قوه و بضاعت خود بفرستند…»
توجه سیاحان به زنان و دختران ارمنی
داستان دختران ارامنه در طول تاریخ ایران از آن زمانی که این مردم در این سرزمین مستقر شدهاند مورد توجه تاریخنویسان و از جمله سیاحان و جهانگردان اروپایی بوده است و این توجه معطوف به سیاحانی چون «کلارا رایس» یا «الیزابت بیشوپ» نمیشده است. دخترانی که مانند دیگر دختران ایران اسیر جهل و نادانی و باورهای غلطی بودند که تصمیمات دیگران خوشی و لذت زندگی را با تحمیل از آنان گرفته بودند.
ترس از ربودن دختران برای حرم شاه
از همان دوره صفویه و به زمان شاه سلطان حسین، آخرین پادشاه این حکومت که به حدود ۳۰۰ سال پیش برمیگردد. «کارری» یکی دیگر از سفرنامهنویسان اروپایی درباره ازدواج دختران ارمنی باز به نکته قابل تأملی اشاره میکند:
«… ارامنه گاهی دختران صغیر خود را از ترس اینکه مبادا کسان شاه، آنها را برای حرم بربایند، به شوهر میدهند. در این موارد، مادرهای پسر و دختر به عقد عروسی رضا میدهند و مراسمی برگزار میکنند…»
گفتن«بله»، تنها وظیفه دختران
البته از آن سالها تا زمانی که خانم رایس به ایران مسافرت میکند زمان زیادی گذشته است و در این مدت تغییرات قابل توجهی برای زنان خصوصاً با توجه به نهضت مشروطه پیش آمده است اما باز میبینیم همچنان زنان و دختران ایران از هر اقلیتی بخصوص در امر ازدواج و انتخاب همسر اختیاری نداشته و تنها وظیفه گفتن بله را داشتند و پذیرفتن زندگی جدیدی که دیگران برای او انتخاب کرده بودند.
اهمیت دادن به اوقات فراغت
خانم رایس در ادامه نوشتههای خود درباره زنان ارمنی در کنار روایتی مفصل از یک مراسم عروسی به چگونگی وضعیت زندگی این زنان میپردازد: «… زنها بهندرت به خرید میروند و این کار برعهده مردان است. خدمتکاران ارمنی خانههای اروپاییان همواره انتظار دارند دو یا سه ساعت در بعدازظهرها به آنها مرخصی داده شود تا به امور خانه و زندگی خود برسند. همه این موارد میرساند که زنان مقدار قابل توجهی اوقات فراغت دارند اما آن را به بطالت نمیگذرانند…»
ایستاده و نشسته در حال بافندگی
یکی از مسائل جالبی که کلارا درباره زنان ارمنی در کتاب خود آورده است، هنر بافندگی آنان است که به شکل ماهرانهای ابریشم، جوراب، کلاه و کیف میبافند. تعداد زیادی از آنان به بافتن جورابهای نخی سفید و ضخیمی مشغول بودند. خانم رایس مینویسد: «…اغلب، زنانی از سه نسل پیش را میتوان نشسته یا ایستاده بر در خانههایشان در حال بافندگی مشاهده کرد. آنها جوراب را از پنجه به سمت ساق میبافند و همواره مانند آلمانیها پنج میل به کار میبرند و نخ را در دست چپ نگاه میدارند…»
خوشترین خاطرات با زنان جلفا
در نهایت این بخش، خانم رایس به چگونگی میهمانداری و میهماننوازی اقلیت مذهبی در ایران به زمان عید میلاد مسیح اشاره میکند که در عرض چهار روز به خانه یکصد و دوازده نفر سر زده و با میهمان نوازی آنان مواجه شده است. کلارا که از زمان حضورش در ایران در کنار همسر مبلغش در منطقه جلفای اصفهان مستقر میشود، بخوبی و خوشی از زنان و دختران ارمنی یاد میکند و مینویسد: «… من همواره خوشترین خاطرات خود را از ارتباط دوستانه با ارمنیان جلفا بویژه زنان و دختران آنها که در میانشان دوستان بسیاری دارم، به یاد خواهم داشت…»
ادامه دارد…
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت چهارم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت پنجم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت ششم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت هفتم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت هشتم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت نهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت دهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت یازدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت دوازدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت سیزدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت چهاردهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت پانزدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت شانزدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت هفدهم)
منبع: مجله ایران بانو
« دخترانی که مانند دیگر دختران ایران اسیر جهل و نادانی و باورهای غلطی بودند که تصمیمات دیگران خوشی و لذت زندگی را با تحمیل از آنان گرفته بودند.»
این جمله نشان دهندهی حماقت نویسندهاش است. چراکه به عقلش این نرسیده که همان مادرانی که دخترانشان را با تصمیمات خود به ازدواج وادار کردهاند، زمانی خودشان همانطور ازدواج کرده اند که اگر آن را نادرست میپنداشتند هرگز برای فرزندانشان تجویز نمیکردند، مگر اینکه به آنها اثبات شده باشد که این کار درست و مخالفت با آن از روی کم عقلی و خامی بوده.
قرن چند زندگی می کنی داداش ؟ یعنی اینقدر غیر قابل تحملی که هیچ خانمی به خواستگاریت جواب مثبت نمیده و شما می خوای به زور مادرش، باهات عروسی کنه؟ حالا مادرش قبولت می کنه واسه دختر ناراضیش؟
ها ها ها ها … خوب گفتی