زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت اول)

تنها شرط رفتن شاهزاده خانم به خانه کلارا
«…روزی در حوالی غروب از من دعوت شد تا در یک مراسم عروسی که در همسایگی ما برگزار می‌گردید شرکت کنم. تمام مقدمات بسرعت فراهم آمده، قرار بود روز بعد، عروس به خانه شوهر برود. هنگامی که به مجلس رسیدم، بلافاصله مرا به اتاقی بردند که زنان بسیاری در آن بودند و با شور و هیجان، سر و صدای زیادی به راه انداخته بودند. با صدای بلند می‌خندیدند و حرف می‌زدند.
بسیاری از آنها تنها به عروس، بچه‌ای نه بزرگ‌تر از ۱۰ سال، توجه داشتند، هر چند می‌گفتند دوازده ساله است. عروس فریاد اعتراض برداشته بود که: «نمی‌خواهم عروس شوم، می‌خواهم مدرسه بروم، عروس نمی‌شوم»…». این جملات که به وصف یک مراسم عروسی در حدود صد سال پیش اشاره کرده است، تنها بخش کوچکی از نوشته‌های«کلارا رایس» است، زنی انگلیسی که در زمان حکومت آخرین شاه قاجار به ایران سفر کرده بود.

زنان سفرنامه‌نویس اروپایی
حضور زنان اروپایی در زمان قاجار در ایران به دلایل مختلف پررنگ بوده است. عده‌ای از این زنان بعد از بازگشت به کشور خودشان تمام یادداشت‌ها و خاطرات خود در هنگام سفر را به‌صورت سفرنامه‌ای جمع‌آوری و منتشر کرده‌اند. از میان آنان خانم «کلارا کولیور رایس» از جمله این سفرنامه‌نویسان است که با علاقه بسیار تمام مشاهدات خود از زنان ایرانی در روزگار احمد شاه قاجار را در کتابی تحت عنوان«زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان» به چاپ رسانده است.

«کلارا» همسر یک مبلغ مذهبی
این بانوی انگلیسی همسر یکی از مأموران عضو هیأت مذهبی و تبلیغی مسیحی ساکن جلفای اصفهان بوده است که در فاصله سال‌های پیش و پس از جنگ جهانی اول، چهار بار به ایران سفر کرده است. جالب است که خانم رایس به روشنی از شغل و حرفه رسمی خود در نوشته‌هایش یاد نکرده که البته به احتمال زیاد در بیمارستان مبلغان، مسئولیت‌هایی داشته و در خدمت‌رسانی به مردم کمک می‌کرده است.

روایتی از سیمای زن ایرانی
«اسدالله آزاد» مترجم کتاب خانم رایس هدف این بانو را از نگارش سفرنامه‌اش اینچنین می‌داند: «…او هدف خود از نگارش این اثر را طرح سیمای زن ایرانی و محیط پیرامون آن، ترسیم وضع، شخصیت، قلمرو و قدرت، شیوه‌های انجام امور و نمایاندن غم و شادی‌های زنان آن روزگار برمی‌شمارد و چون زن مسلمان را نمونه کامل زن ایرانی آن دوران می‌داند، بیشتر کنجکاوی‌ها و کندوکاوها را حول این محور انجام می‌دهد…». بر این اساس این نوشته می‌تواند اطلاعات جالب و خواندنی جدای از ارزشمندی تاریخی خود در اختیار خوانندگان بگذارد.

دیدار با همسر یک «ملا»
البته نکته‌ای که باید در نوشته‌های خانم رایس مدنظر داشت دید انگلیسی وی به شرح مشاهدات خود از زنان و جامعه آن روز ایران است. تا جایی که می‌توان رد پای این نگرش فکری را در نوشته‌های وی به روشنی یافت. برای مثال در شرحی که این بانوی انگلیسی در دیدار با همسر یک «ملا» دارد، این نکته قابل درک است: «…روزی به دیدار همسر یک ملا که زنی تحصیلکرده و روشن بین بود رفتم…. صدای پایی شنیدم و پسر دوازده ساله مؤدبی با خورجینی از کتاب بر دوش وارد شد. رفتاری بسیار گرم و دوستانه داشت. از مدرسه‌اش برایم گفت. از کتاب فرانسه‌اش صفحه‌ای خواند و صفحه‌ای دیگر از کتاب انگلیسی…».

زنان بعد از نهضت مشروطه
نوشته‌های خانم رایس روایتی جالب و خواندنی از وضعیت زنان در روزگاری است که وی در ایران به سر می‌برد. آن‌طور که در مقدمه کتابش آمده است نوشته‌های این بانوی فرنگی به دوران احمد شاه قاجار برمی‌گردد. روزهایی که زنان اندکی از پیله اندرونی و حرمسرا به جهت نهضت مشروطه و نتایج آن بیرون آمده و فرصتی پیدا کرده بودند تا خودی نشان دهند و برای گرفتن حق و حقوقی که حق آنان بود، تلاش کنند.

شرحی تلخ از زنان ایران
اما با وجود این تغییرات قابل توجه، نسبت به وضعیت زنان در اوایل حکومت قاجار بخصوص دوران ناصرالدین شاه که چندین زن اروپایی به ایران سفر کرده و شرح مشاهدات خود را به‌صورت سفرنامه‌ای زنانه شرح داده‌اند، خانم رایس چندان خوشبینی و نظر مثبتی به این تغییرات ندارد و باز به‌گونه‌ای بسیار تلخ و حتی دردناکی از وضعیت زنان و دختران ایران می‌نویسد، چنانکه در زندانی سرد و خاموش که خود آن را پذیرفته‌اند، به سر می‌برند.

اسارتی زنانه در دنیایی تاریک
خانم رایس در بخش اول کتابش اینچنین وضعیت زن ایرانی را توصیف می‌کند:
«….قرن‌ها زنان ایران سرنوشت سختی داشته‌اند. زن ایرانی در اسارت بوده است. پیشرفت او امکان نداشته ، تمامی طرز نگرش او در قید و بند بوده و در دنیایی تاریک نگاه داشته شده است. حتی شادی مادر بودن پرتو نوری به زندگی او نتابانده است و به‌ندرت در این جا و آن جا زنانی روشنفکر یافت می‌شوند….». اینکه زنان در ایران در طول تاریخ وضعیت خوبی نداشته‌اند حرفی نیست، مسأله در سیاه دیدن کامل این ماجراست که باید با تأمل بیشتری به این موضوع پرداخت.

زنان پارسی، یهودی و ارمنی
البته در میان نوشتن از این تاریکی‌ها، وی گهگاهی به تغییراتی در تفکر و اندیشه زنان که باعث شده بود اندکی نسبت به زنان قبل از خود پیشرفت کنند نیز اشاره کرده است. در بخشی که در کتاب خود به روایت زندگی زنان پارسی، یهودی و ارمنی در ایران می‌پردازد، معتقد است که جهان‌بینی زنان ارمنی ساکن در جلفای اصفهان، نسبت به دیگر زنان ایرانی گسترش یافته است و جالب است که دلیل آن را هم مطالعه کتاب‌ها و رساله‌های ارمنی، فرانسوی و انگلیسی می‌داند.

مطالعه کتاب‌های ارمنی، فرانسه و انگلیسی
کلارا این‌طور نوشته است: «…این روزها شیوه نگرش و جهان‌بینی دختران ارمنی گسترش یافته است. در جلفا کتابخانه‌های خوبی وجود دارد و کتاب‌ها و رساله‌های ارمنی، فرانسه و انگلیسی در سطح گسترده‌ای مورد مطالعه قرار می‌گیرد. آنها به ادبیات ارمنی افتخار می‌کنند. ادبیاتی که بیشترش آثار و دستاوردهای ارمنیان روسی است. در خانه‌های بسیاری از آنها یکی از آلت‌های موسیقی، چون ارگ(ارغنون)، یا تار که شباهت بسیاری به ماندولین دارد، یافت می‌شود…».

احترام به مادر در ایران باستان
این بانوی انگلیسی زمانی که می‌خواهد به توصیف زنان مسلمان شهری در ایران بپردازد، در ابتدا اشاره‌ای به نقش شایسته و والای زنان در ایران باستان می‌کند که احترام آنان نگاه داشته می‌شده و در نتیجه آن با مردان هم‌شأن بودند، حتی پسران هرگز در حضور مادرانشان بر زمین نمی‌نشستند. وی دلیل این نوع نگرش به زن را در دین زردشت می‌داند که شرایط اجتماعی را در آن زمان این‌طور پایه‌گذاری کرده بود.

پس روبند و پس پرده
جالب است که کلارا رایس در ادامه این بحث زمانی که می‌خواهد درباره وضعیت زنان آن روز ایران بنویسد، این‌طور روایت می‌کند:«… امروزه در باب مقام و موقعیت زن ایرانی چه مغایرتی به چشم می‌خورد! زن ایرانی برون خانه، پس روبند و درون خانه پس پرده است و از هرگونه فعالیت اجتماعی عام یا خاص که مردان انجام می‌دهند، محروم گشته است. به‌ندرت به‌دنبال آموزش و تحصیل می‌رود و کمتر به وی اعتماد می‌شود و برای او ارزش و احترام قائل‌اند…».

زنان ایرانی زنده‌دل و خونسرد
به نظر این زن انگلیسی به ظاهر بسیاری از زنان ایرانی زنده‌دل و بی‌غم و خونسردند، به سرنوشت خود خو گرفته‌اند و نصیب و قسمت بهتری نمی‌شناسند. خوردن، آشامیدن، تدخین(کشیدن قلیان) خوابیدن و غیبت کردن تا حد زیادی افق زندگی اغنیا(ثروتمندان) را می‌پوشاند. ازدواج امری الزامی به حساب می‌آید و اگر بخواهند علاقه شوهر را برای خود حفظ کنند باید فرزند بیاورند.

شرحی از زنان نهفته در اندرونی
نکته قابل تأملی که نوشته‌های خانم رایس دارد در این است که برای بیشتر موضوعاتی که بیان می‌کند مثال یا به قولی شاهدی آورده است تا به خواننده ثابت کند که نظراتش بر اساس شواهدی است که از نزدیک با آن روبه‌رو شده است. برای نمونه زمانی که از طرف یکی از شاهزاده خانم‌ها در اصفهان دعوت به یک میهمانی می‌شود به شرح وضعیت این زن که چقدر در محاصره پدر و همسرش بوده است پرداخته و در نهایت به وضعیت سخت زندگی زنان در ایران اشاره می‌کند.

علاقه شاهزاده خانم به اروپایی‌ها
کلارا رایس، بعد از اظهار تمایل این شاهزاده به ملاقات با وی، به دیدارش می‌رود:«…در ایوان نشستیم، چای خوردیم و آنگاه در اطراف باغ به قدم زدن پرداختیم…در مورد همه چیز داد سخن دادیم و شاهزاده خانم بویژه به راه و رسم‌های اروپایی علاقه بسیار نشان می‌داد. او زنی تحصیلکرده به شمار می‌آمد و کتاب‌های فرانسه بسیاری خوانده بود. تقاضا کردم به بازدیدم بیاید، اظهار داشت زمانی که در خانه شهر به سر می‌برد، پدرش شاهزاده‌ای مقتدر است، اجازه نمی‌دهد جزء به خانه‌های خویشاوندانش به جای دیگری برود. اما اکنون که دور از شهر است می‌تواند خوش بگذراند…».

رفتن به خانه«کلارا» به یک شرط
نکته جالب زمانی است که خانم رایس از این شاهزاده خانم دعوت می‌کند به خانه‌اش برود که وی قبول می‌کند اما به یک شرط:«… یک روز پیش از بازدید پیامی فرستاد و خواسته بود همه مردان، اعم از خدمتکاران و باغبان را در بعدازظهر روز بعد مرخص کنم و ترتیبی بدهم که پذیرایی از آنها در طبقه پایین انجام گیرد…». علت این درخواست این بوده است که شوهر این شاهزاده خانم گفته بوده که احتمال دارد مردی که از گذری در صحرا بیش از چند کیلومتر دورتر عبور کند، چشمش به وی بیفتد و به این دلیل نباید به طبقه بالای خانه خانم رایس برود.

زنان در آخرین روزهای قاجار
خانم رایس در بخش‌های قابل توجهی از کتاب خود درباره چنین ملاقات‌هایی با زنان طبقات مختلف آن زمان نوشته است که گاهی در میان شرح این ملاقات‌ها به نکاتی اشاره و از چیزهایی روایت می‌کند که بسیار جالب و باارزش است. روزگاری که این بانوی انگلیسی در ایران بوده است همزمان با آخرین نفس‌های حکومت قاجار بود و در پیش و پس جنگ جهانی اول، که نه تنها ایران بلکه تمام جهان در حال تغییرات بزرگی بود.

ادامه دارد…

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت دوم)

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت سوم)

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت چهارم)

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت پنجم)

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت ششم)

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت هفتم)

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت هشتم)

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت نهم)

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت دهم)

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت یازدهم)

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت دوازدهم)

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت سیزدهم)

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت چهاردهم)

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت پانزدهم)

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت شانزدهم)

زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت هفدهم)

منبع: مجله ایران بانو

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.