زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت هفتم)
در مطلب قبلی قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم، قسمت چهارم، قسمت پنجم و قسمت ششم زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس، را خواندیم اکنون قسمت هفتم آن را ادامه می دهیم:
وضعیت زنان باردار قالیباف کرمان در اواخر قاجار
«…روزی زنی به بیمارستان متعلق به مبلغان مذهبی مراجعه کرد و تقاضای درمان چشمهایش را داشت. هنگامی که دکتر مشغول معاینه او بود، مدام میپرسید: آیا چشمهایم در عرض یک ماه بهتر خواهد شد؟ دکتر علت اضطراب و میل او به دانستن پاسخ را جویا شد. زن جواب داد: چه کنم شوهرم یک ماه برای بهبود چشمانم فرصت داده است و اگر بهتر نشوم و نتوانم ببینم، او زن دیگری خواهد گرفت. با وضعی که من دارم فایدهای برای او نخواهم داشت….» خانم «کلارا رایس» از جمله زنانی فرنگی است که در میان نوشتههای خود درباره ایران و بخصوص زنان، از این نوع اتفاقات دردناک که روشنکننده بخشی از واقعیت زندگی زنان در روزگار قاجار را دارد، روایت کرده است.
حضور مبلغان مذهبی در ایران
حضور مبلغان مذهبی و چگونگی فعالیت آنان در ایران تاریخی دارد که پرداختن به آن بحثی جداگانه میطلبد. اما در این میان یکی از اقدامات اساسی و قابل تأمل این مبلغان و همراهانشان در زمان حضور خود در ایران، برپایی و تأسیس مراکز درمانی و بیمارستانهایی بود که به ارائه خدمات پزشکی، درمانی و بهداشتی به مردم از تمام اقشار جامعه میپرداختند.
تبلیغ تا ارائه خدمات پزشکی
در واقع ارتباط نزدیک با اقشار گوناگون مردم جزو اهداف اصلی این مبلغان مذهبی بود تا از این طریق آنان را با دین مسیحیت آشنا کنند. در روزگار قاجار نیز با توجه به شرایط سیاسی پیش آمده، حضور این مبلغان در ایران پررنگ بود و این فضای مناسب برای تبلیغ هیأت های مذهبی و همچنین نیاز به اقدامات فرهنگی و پزشکی در ایران دوره قاجار، زمینه را برای ورود این مبلغان به ایران فراهم کرد.
نیاز شاه و مردم به پزشکی مدرن
از طرفی با توجه به اینکه علم پزشکی در دوره قاجار پیشرفت چندانی نداشت و طب قدیم نیز جوابگوی نیازهای پزشکی نه تنها مردم عادی، بلکه خود شاه و اطرافیانش نبود، ناخودآگاه این گروه از مبلغین مذهبی که به ارائه خدمات پزشکی میپرداختند در میان مردم از اهمیت بسیاری برخوردار شدند، تا جایی که حتی بعضی از ثروتمندان ایران نیز برای تأسیس مراکز درمان به آنان کمک میکردند و این شرایط فرصت طلایی شد برای مبلغین که به اهداف خود در ایران دست یابند.
رسمیت یافتن انجمن تبلیغی کلیسا
در مقالهای تحت عنوان« نقش مبلغان مذهبی در گسترش پزشکی در دوره قاجار» درباره حضور مبلغان مذهبی در ایران، به روزگار ناصرالدین شاه قاجار آمده است: «…با رسمیت یافتن فعالیت انجمن تبلیغی کلیسا در ایران به سال ۱۸۷۴ م./ ۱۲۹۱ ق. مقارن با بیست و هفتمین سال حکمرانی ناصرالدین شاه قاجار، رابرت بروس و همسرش با همکاری کاراپت هوانس و برخی ارامنه جلفا که به پذیرش آیین پروتستان تمایل داشتند، درصدد توسعه فعالیت هیأت تبلیغ مسیحیت برآمدند….»
ماندگاری بیمارستانهای انگلیسی
همانطور که اشاره شد فعالیت هیأت مبلغان مسیحی انگلیسی در جنوب ایران علاوه بر امور مذهبی شامل تأمین خدمات پزشکی نیز بود. با توجه به نیاز مردم از تمام اقشار به خدمات درمانی، بهداشتی و پزشکی که در آن روزها در ایران در حد صفر بود بسیار مورد توجه قرار گرفت و دولت نیز تلاشی برای برپایی چنین مراکزی نداشت در نتیجه بیمارستانهای انگلیسی برای مردان و زنان تا سالها نخستین بیمارستان هایی بود که در اصفهان، یزد و کرمان گشوده و فعالیت داشتند.
تأسیس بیمارستانی برای زنان
جالب است بدانیم بنا بر مقاله فوق در حدود سالهای ۱۲۷۵ ه. شمسی دکتری به نام «امیلیا استوارت» بیمارستانی برای زنان در جلفای اصفهان احداث کرد، اما هیأت انجمن تبلیغی کلیسا همواره درصدد بود شعبههایی از مراکز پزشکی هیأت مبلغان را در اصفهان دایر کند. به همین دلیل یکی دیگر از پزشکان به قصد احداث بیمارستان در اصفهان خانههایی در این شهر اجاره کرد و در ضمن، درمان بیماران را نیز بر عهده گرفت. این پزشک یک سال بعد موفق شد در محله عباس آباد، زمین مناسبی از یکی از متمولین اصفهان خریداری و محلی برای هیأت انجمن تبلیغی کلیسا در اصفهان ایجاد کند.
دو بیمارستان برای زنان و مردان
بنابراین آن پزشک بخش عمدهای از این زمین را به ساختمانی با دو بیمارستان برای زنان و مردان و محلی برای سکونت پزشکان و پرستاران اختصاص داد. از این پس بیمارستانهای هیأت مبلغان انجمن تبلیغی کلیسا تا پایان دوره قاجاریه و حتی پس از آن به فعالیت خود در این شهر ادامه دادند و مبلغان، پزشکان و پرستاران شاغل در این بیمارستانها، درمان و مراقبت گروهها و طبقات مختلف جامعه اصفهان را برعهده گرفتند.
فعالیت «کلارا» در جلفای اصفهان
«کلارا رایس» نیز از جمله کسانی بود که همراه همسر خود که از مبلغین مذهبی بود به ایران آمده بود و با اینکه این زن درباره کار و حرفه اصلی خود در ایران چیزی نگفته است اما با بررسی شواهد و خواندن خاطراتش میتوان حدس زد که وی نیز در بیمارستان مبلغان مذهبی در جلفای اصفهان مشغول به خدمترسانی بوده است که در قسمتهایی از کتاب خود به خاطراتش از برخورد با بیماران اشاره کرده است.
روایتی از زنی سوخته در درمانگاه
البته اهمیت بیشتر نوشتههای کلارا در این میان مربوط به زنان است، یعنی به مواردی که زنان به دلایل مختلف به بیمارستان یا مراکز درمانی انگلیسیها مراجعه کردهاند، اشاره کرده است. برای مثال وی از زنی مینویسد که شوهرش آن را به خاطر اینکه مورد پسند و باب طبع آن مرد نبوده، بعد از تنبیههای مکرر روزی با ریختن شیشه پارافین روی زن و کبریت کشیدن و بستن قفل اتاقی که زن در آن بوده است وی را به آتش میکشاند، تا جایی که در نهایت همسایهها با شنیدن جیغ و داد به فریاد زن میرسند.
حمل بیمار با سبدی روی الاغ
خانم رایس در ادامه تعریف این ماجرا که البته صحت و سقم آن هم جای سؤال دارد، مینویسد: «… او را بیرون کشیدند و در نهری انداختند تا شعلهها را خاموش سازد. سوختگی وحشتناک بود… مقداری دوا و مرهم محلی بر جراحتها نهادند. چند روز آن بچه با تحمل رنج و عذاب با مرگ دست و پنجه نرم کرد تا آنکه کسی پیشنهاد کرد بهتر است او را به درمانگاه انگلیسیها در چهل میلی آن ناحیه ببرند. دختر سوخته را در سبد کم عمق بزرگی که کف آن را با لحافی پوشانده بودند، قرار دادند و سبد را بر پشت الاغی نهادند و کسی برای آنکه سبد را که بالا و پایین میرفت بر زمین نیفتد آن را با دست نگاه میداشت….»
میگفتند همسر خودش بوده!
متأسفانه این زن بعد از چند روز بستری و با وجود رسیدگی به وضعیتش در آن درمانگاه، زنده نمیماند. خانم رایس در این میان به برخورد مردم با این اتفاق اشاره کرده و مینویسد: «شوهر این دخترک بینوا به بهای یک شیشه روغن پارافین از شر همسرش راحت شده بود و مردم در پاسخ اینکه چرا شوهر میبایست به چنین عملی دست زند، میگفتند همسر خودش بوده، اختیارش را داشته و میتوانسته برابر میلش با او رفتار کند….»
وضعیت زنان در اواخر قاجار نوشتههای کلارا رایس از ابعاد مختلف بسیار قابل تأمل است، گرچه لازم است هنگام استفاده علمی از نوشتههای وی دقت بیشتری کرده و با منابع معتبر و اسناد تاریخی تطبیق داده شود، اما بهصورت کلی دارای موضوعاتی که با بررسی و مطالعه هر بخش آن میتوان اطلاعات مهمی را درباره وضعیت زنان و چگونگی زندگی آنان در اواخر قاجار به دست آورد.
دویست تخت در اختیار بیماران
خانم رایس در بخشی از کتاب خود شرحی از چگونگی ساختار بیمارستانهای هیأتهای مبلغان آورده است که بسیار جالب و خواندنی است: «… در بیمارستانهای ویژه مردان و زنان اصفهان… بیش از دویست تخت، اتاقهای خصوصی برای بیماران طبقه فرادست، اتاقهای مجزا برای مبتلایان به بیماریهای واگیردار، پناهگاههای خشک و آفتابگیر بر پشت بام برای بیماران مسلول و اتاقهای عمل کاملاً مجهز وجود دارد….»
بیماران مرده در راه بیمارستان
این توصیفات از یک بیمارستان که توسط مبلغان مسیحی در اصفهان اداره میشده است مربوط به اواخر روزگار قاجار است. زمانی که مردم به جهت شرایط بهداشتی و درمانی و پزشکی در وضعیت بسیار بدی قرار داشتند و متأسفانه حکومت و امکانات آن زمان جوابگوی رفع نیازهای بیماران نبود که به قول خانم رایس: «…بیشتر بیمارانی را که در سبدی بر پشت الاغ سوار کرده و پس از چهار یا پنج روز راهپیمایی به بیمارستان میرسانند، اغلب مرده میمانند تا زنده….»
بخشهای پرتونگاری، عکسبرداری و آزمایشگاه
خانم رایس در ادامه معرفی فضای بیمارستان به وجود بخشهای پرتونگاری و عکسبرداری با اشعه ایکس و آزمایشگاهی برای انجام آزمایشهای کلی و آسیبشناسی اشاره میکند و از انجام انواع آزمایشهای تشخیص میکروب سفلیس و حصبه و تبهای بیعلت در آن بیمارستان مینویسد و با افتخار معتقد است که تمام این امکانات در جهت درمان و رسیدگی به حال بیماران در ایران بوده است.
تجسمی از شور و شوق
این حساسیت و توجه کلارا به فلسفه تأسیس این بیمارستانها و حضور مبلغان در ایران تا جایی است که در بخشی از کتاب خود آورده است:«…بیمارستانهای هیأتهای تبلیغی مذهبی، تجسمی از شور و شوق و فعالیتند و هزاران نفری که از کمکهای آنان برخوردار شدهاند درک میکنند که آنچه برای آنان انجام شده است برای به دست آوردن پول نبوده، بلکه از عشق و غمخواری برمیخاسته است.»
مبلغان زن دندانپزشک و ماما
آنچه که در این میان نکتهای قابل اهمیتتری است نقش و تأثیر زنان مبلغ در برخورد با مردم و بخصوص زنان در ایران بوده است. بنا به نظر نویسندگان مقاله: «نقش مبلغان مذهبی در گسترش پزشکی در دوره قاجار» مبلغان مذهبی به دو گروه مردان مبلغ و زنان مبلغ تقسیم میشدند. زنان مبلغ تخصصهای گوناگونی داشتند از جمله شامل اقدامات مذهبی، ایجاد مدارس و تعلیم و تربیت و طبابت میشد. تخصصهای آن زنان مبلغ نیز در زمینه پزشکی عبارت از دندانپزشکی و مامایی بود.
نزدیک شدن به اندرونی زنان
در ادامه آن مقاله آمده است: «…ایران دوره قاجار که علم پزشکی به صورتی عجیب به کار گرفته میشد، این خواهران پزشکانی چابک و مجرب به حساب میآیند، گاه جراحند، گاه دندانپزشک و هنگام لزوم ماما، چون تعداد این خواهران شجاع و خستگیناپذیر محدود بود، هیچ گاه بیکار نمیماندند و همواره در منتهای شور و شوق به کار خویش سرگرم بودند….» بر این اساس هم این زنان مبلغ میتوانستند به خانهها و اندرونیها راه یافته و با زنان معاشرت کنند و از نزدیک با دنیای آنها آشنا شوند.
فعالیت چهل مبلغ زن در اواخر قاجار
براساس تحقیقاتی که نویسندگان مقاله فوق انجام دادهاند در سالهای پایانی دوره قاجاریه نزدیک به چهل مبلغ زن اعم از همسران اعضای هیأت، پزشک، پرستار و معلم در مراکز انجمن تبلیغی کلیسا در ایران، فعالیت میکردند که شمار آنها پس از دوره قاجار
تا حدودی افزایش یافت، البته فعالیتهای زنان مبلغ پزشک در دورههای متعدد قاجار از نظر کمّی یکسان نبوده است، به طوری که در دوره مظفرالدین شاه بیش از دو برابر دوره ناصرالدین شاه بوده است.
زنی راهبه اولین کاشف بیماران جذامی
جالب است بدانیم اولین ارتباط مبلغان مذهبی مسیحی با جذامیان ایران در دوره قاجار توسط یک زن راهبه روی داد. یکی از زنان راهبه که در دوره قاجار به مسائل پزشکی ایران میپرداخت «ماری برادفورد» بود که در سال ۱۸۸۸ م./ ۱۳۲۶ ق. از روستای «آرپاسی» در میان راه تبریز و اهر از این مکان دیدن کرده و گزارشی از وضعیت بیماران جذامی به تبریز میدهد که در نتیجه بهدنبال آن دکتری معروف به «دکتر استد» و همسرش، کار سرکشی به جذامیان را برعهده میگیرند.
آماری از وضعیت زنان قالیباف باردار
کلارا رایس در بخشی از کتاب خود که به موضوع بیماری و مرگ در ایران میپردازد به آماری از وضعیت زنان قالیباف که در کرمان تحت نظر بیمارستان هیأت مذهبی آن شهر بودند اشاره میکند که بسیار قابل تأمل و با اهمیت است: «…در طی یک سال، چهل و هفت مورد زنان قالیباف حامله و تحت نظر و معالجه در بیمارستان هیأت مذهبی کرمان مشاهد شده بودند که بدنشان از شکل طبیعی خارج شده بود. در بیست و هشت مورد زنان چندین روز با مرگ دست و پنجه نرم کرده بودند و زمانی که کاملاً از پا افتاده بودند به بیمارستان آورده شده بودند….»
زنده ماندن نوزده نوزاد در بیمارستان
این بانوی انگلیسی در ادامه به اقدامات بیمارستان و پزشکان برای نجات آن مادران و فرزندانشان اشاره کرده و مینویسد:«… نوزادان هر بیست و هشت نفر مردند، لکن مادرانی که احتمال داشت زیر دست قابلههای بومی بمیرند با کمک جراحیهایی که در بیمارستان روی بدن آنها انجام گرفت بهبود یافتند و سلامت آنان بازگردانده شد و نوزده نوزاد دیگر زنده به دنیا آمدند.» در واقع چنین فضای نابسامان، در کنار نبود امکانات پزشکی و درمانی عاملی شد که مبلغین مذهبی برای جلب توجه مردم به آیین مسیحیت به تأسیس مراکز درمانی و حتی تربیت کادر پزشکی در ایران بپردازند که زنان مبلغ نیز در این میان نقش بسیار تأثیرگذاری داشتند.
ادامه دارد…
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت هشتم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت نهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت دهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت یازدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت دوازدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت سیزدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت چهاردهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت پانزدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت شانزدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت هفدهم)
منبع: مجله ایران بانو