زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت هفدهم)
در مطالب قبلی قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم، قسمت چهارم، قسمت پنجم، قسمت ششم، قسمت هفتم، قسمت هشتم، قسمت نهم، قسمت دهم، قسمت یازدهم، قسمت دوازدهم، قسمت سیزدهم، قسمت چهاردهم، قسمت پانزدهم و قسمت شانزدهم زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس، را خواندیم اکنون قسمت هفدهم آن را ادامه میدهیم:
«آذر» زنی نقاش در تاریخ هیچکس
«…پیشگویی این مسأله که در آینده در مورد پیشرفت فکری دختران چه پیش خواهد آمد، کار مشکلی است. لکن بیگمان بهندرت میتواند حرکتی واپسگرا داشته باشد و هزاران دختری که اکنون مدرسه میروند چون مادران خویش در سن هشت یا نه سالگی ازدواج خواهند کرد و زمانی که تن به زناشویی دهند برای مقابله با مسائل زندگی و انجام مسئولیتهای ناشی از آن آمادگی بیشتری خواهند داشت. به علاوه آرزو خواهند داشت که دخترانشان تحصیل کنند و پسرانشان، همسران تحصیلکرده بگیرند…». خانم «کلارا کولیور رایس» نیز مانند بیشتر اروپاییانی که از روزگار صفویه تا به قاجار به ایران سفر کرده بودند نسبت به اینکه آیا زنان ایرانی آینده روشنی در پیش روی خود دارند، با دیده تردید مینگریستند. اما به این نکته اذعان میکردند که دریچههایی از تحول و تغییراتی بزرگ درون زنان، برای شوق به آموختن سواد و ادامه تحصیل نسبت به شوهر کردن باز شده است.
زنان ایرانی در روایتها و اسناد و منابع تاریخی نسبت به مردان به دلایل مختلفی همیشه در حاشیه بودهاند و توجه چندانی به آنان نمیشده است. اما این مسأله دلیلی بر این نیست که آنان هیچ نقشی در تحولات و تغییرات تاریخی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و…نداشتهاند و همیشه در چهاردیواری خانه و حرمسراها پنهان بوده و کاری از آنان برنمیآمده و تأثیری بر جامعه ایران نداشتهاند.
تأثیری پر رنگ حتی در حاشیه
در واقع میتوان به جرأت گفت، گاهی در مواردی تأثیر زنان در تحولات و تغییراتی که در جامعه ایران رخ داده است، بسیار بیشتر از مردان آن روزگار بوده است، تا جایی که میتوان رد پای پر رنگ آنان را در برگهای تاریخ یافت، آنهم تاریخی که همیشه زنان را در حاشیه دیده و حتی به طور کلی ندیده است و این نشان میدهد با چه قدرتی آن زنان توانستهاند حضور خود را پر رنگ کنند.
آینده زنان ایرانی در سفرنامههای اروپاییان
همانطور که بارها اشاره شده است انقلاب مشروطه و اتفاقات پی آن دریچههای روشنی به روی زنان باز کرد و البته بهتر است گفته شود زنان خود این دریچهها را به سختی برای خود گشودند. اما نکته جالب در این است که در میان آثار سیاحان و مسافران اروپایی کمتر به وجود چنین زنانی اشاره شده است و اگر هم صحبتی از پیشرفت دنیای زنان آوردهاند بیشتر مانند خانم کلارا رایس به آغاز یک تحول و تغییراتی درون زنان اشاره شده و سعی کردند اندکی امیدوار باشند که شاید آینده زنان در ایران روشن باشد.
نگاهی بدبینانه و ناامیدکننده به ایران
در صورتی که در مقایسه با همان منابع و اسناد و نوشتههای تاریخی خودمان که وجود زنان در بیشتر مواقع نادیده گرفته شده است، از زنان موفق ادیب و شاعر و حتی سیاستمدار در همان روزگاری که این سیاحان در ایران بوده، روایت کردهاند. به هر حال قابل تأمل است این نگاه کلی و بدبینانه اروپاییان به دنیای زنان در روزگاری که آن مسافران به دلایل مختلف به ایران سفر کردهاند و البته قابل تأمل است چرا که با کمی مطالعه میتوان یافت بیشتر آنان در این سفرها دنبال منافع کشورشان بودهاند.
تحمل هر گونه تحقیر و سرزنش
اما در این میان میتوان گاهی جملاتی مثبت نسبت به دنیای زن حداقل در روزگار قاجار در نوشتههای این سیاحان یافت که البته به دور از تحقیر هم نیست. برای مثال خانم «ماری شیل» همسر وزیر مختار انگلیس در زمان ناصرالدین شاه اینچنین نوشته است: «…زنان ایرانی مهارت فراوانی در تحمل هرگونه تحقیر و سرزنش دارند. زنان طبقه مرفه معمولاً باسوادند و با شعر و ادب مملکت خویش آشنایی دارند. اغلب آنان قرائت قرآن – نه معنی آن را – میدانند. در میان زنهای ایل قاجار و بخصوص خانواده سلطنتی، تعداد افراد باسواد خیلی زیاد است و اکثر آنها مکاتبات خود را شخصاً و بدون کمک میرزاها مینویسند…».
آشنایی با ادبیات و روخوانی قرآن
یکی دیگر از سیاحان و خاورشناسان آلمانی به نام«هیزیش بروگش» در مقایسه زنان ایرانی با زنان عثمانی در روزگار ناصرالدین شاه نوشته است:«…زنان ایرانی توانایی خواندن و نوشتن و روخوانی از قرآن را داشتند و حتی زنانی بودند که با ادبیات کشور خود آشنا بودند و شعر هم میگفتند اما در میان زنان عثمانی چنین افرادی دیده نمیشد…» البته منظور از این زنان باسواد بیشتر مربوط به طبقه مرفه و درباری بودهاند، چرا که بواقع زنان طبقات پایین سواد خواندن و نوشتن نداشتهاند.
جمعیتی نه چندان قابل توجه و چشمگیر
به گفته «بنفشه حجازی» پژوهشگر تاریخ:«در این عصر زنان با توجه به وضعیت اقتصادی و پایگاه فرهنگی اجتماعی خانوادههایشان…در مسیر سوادآموزی قرار داشتند. ولی این مسأله با توجه به جمعیت زنان چندان قابل توجه و چشمگیر نبوده و در واقع همگانی نبوده است. در همین گروه نیز زنان که بیشتر صبغه مذهبی داشته و گاه تنها شامل خواندن بوده و نه نوشتن که توسط پدران، برادران، عموها و اعضای خانواده صورت میگرفته است…».
تنها اثر باقی مانده از «آذر»
حتی در اواخر صفویه نیز با توجه به وجود نشانهها و اسنادی میتوان پی برد که امکان تحصیل برای زنان وجود داشته و در حال پیشرفت بوده که البته باز دایره آموختن آنان در حوزه علوم دینی و قرآن بوده است. در روزگار افشاریه و زندیه نیز ما شاهد وجود زنانی باسواد، عالم و عابد و حتی هنرمند نقاش بودهایم که از جمله آنها میتوان به زنی به نام «آذر» اشاره کرد که به گفته بنفشه حجازی نویسنده کتاب «تاریخ هیچکس»درباره این زن در تاریخ آمده است: «… وی در نقاشی منظره و چهرهپردازی مهارت فراوان داشته. تنها اثر رقم این هنرمند قلمدان مصوری است که روی آن تصویر حضرت عیسی و زن و مردی به حال احترام در برابر ایشان ایستادهاند نقاشی شده و…».
آینده مدارس زیر نفوذ اندیشههای غربی
خوشبختانه در روزگار قاجار به دلایلی شاهد نمونههای زیادی از این زنان هستیم که در منابع و اسناد تاریخی از آن روایت شده است، در صورتی که توضیح داده شد در بیشتر آثار سیاحان و اروپاییان اشارهای به وجود چنین زنانی نشده و بیشتر به صورت کلی درباره وضعیت زنان نوشته شده است و البته گاهی نیز همراه با اغماضگویی و بدبینیهایی است، تا جایی که حتی بخش امیدوار این گروه از اروپاییان هم معتقد بودند که مدارس ایرانی در سالهای آینده زیر نفوذ اندیشههای غربی قرار خواهد گرفت.
تحصیل در مدرسه غربی تدریس در مدرسه ایرانی
این نظر مربوط به خانم رایس است که موقعیت مدارس ایران بعد از روزگار احمد شاه قاجار را اینطور پیشبینی میکند:«…کتابهای درسی در حال افزایش است و گرچه به نظر ما با مهارت تمام آماده نشدهاند، معلمان و شاگردان بومی آنها را دلپسند میشمارند. بسیاری از معلمان مدارس دولتی دختران بزرگتری هستند که خود در مدارس مبلغان مذهبی به تحصیل اشتغال دارند و بالطبع روح کلاس را به کلاسهای دیگر منتقل میکنند. مدارس غربی راه را گشودهاند و آموزش و پرورش ایران در سالهای آینده زیر نفوذ اندیشهها و شیوههای غربی خواهد بود…».
باسواد شدن در همان اندرونیها
اگرچه نمیتوان منکر این واقعیت شد که راهاندازی مدارس و مراکزی توسط اروپاییان در ایران نقش تأثیرگذاری در آگاهی زنان و گرایش آنان به آموختن سواد نوشتن و خواندن داشته است، اما زنان بسیاری داریم که به دور از تمام این آموزشها حتی در همان محیط بسته اندرونی و حرمسرا سواد خواندن و نوشتن آموخته و هنرمندان قابلی شدهاند که آثار بعضی از آنان خوشبختانه به دست نسل امروز رسیده است.
باسواد بودن زنان اطراف ناصرالدین شاه
شاید بهترین دوران که چنین زنانی را در خود داشته است و برای امروز آشنا است روزگار ناصرالدین شاه است. در واقع اکثر زنانی که در اطراف این مرد بودهاند حتی همسر و دخترانش سواد خواندن و نوشتن داشته و حتی آثاری از خود بر جای گذاشتهاند. یکی از زنان همان «تاجالسلطنه» دختر شاه ناصری است که به دختر شورشی در تاریخ مشهور است. زنی که حتی در برابر ظلمهای پدر و برادرش مظفرالدین شاه اعتراضهایی داشته و آنها را مکتوب کرده است.
نامهای به خط مادر امیرکبیر ایران
جالب است بدانیم از جمله این زنان که کمتر در تاریخ به آن توجه شده است و سواد خواندن و نوشتن داشته است، مادر پسری معروف به امیر کبیر ایران است. با مطالعه نامهای از «فاطمه سلطان» که بعد از مرگ پسرش نوشته و برجای مانده است، میتوان با مطالعه به سطح سواد و آگاهی این بانوی بزرگ پی برد:«…همه رفتند. باز هم من ماندم. گرفتارم. کسی به دادم نمیرسد. اکبربیک که آمده آنجا زود روانه کنید بیاید. یک آدم خودتان بفرستید. دستورالعمل بفرستید مرا از تهران بیرون کنند. شب و روز به گریهزاری گرفتارم. زود زود هر کس آمدنی است، بفرستید…».
مکتوب کردن قرآن به دست«ضیاءالسلطنه»
دختران فتحعلیشاه نیز که نسل آنان تا زمان شاه ناصری هم حضور داشتند به جهت سواد و شاعر و هنرمند بودن، معروف هستند. یکی از آنان «ضیاءالسلطنه» بود که به گفته ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه شاعرهای بوده و خط زیبایی داشته، تا جایی که قرآن را با آن خط زیبای خود مکتوب کرده است. در این میان بد نیست چند بیت از این زن که همسر وزیر امور خارجه آن زمان هم بوده بخوانیم:
اگر به باد دهم زلف عنبر آسا را
به دام خویش کشم آهوان صحرا را
وگر ز لطف نظر افکنم بع عظم رمیم
دوباره زنده کنم نفخه مسیحا را
علت بیاهمیتی سیاحان به زنان باسواد
بردن از نام این زنان و شرح زندگی آنان خود کتابی است که مجال آن در این چند سطر نمیگنجد. نکته قابل تأمل در این میان این است که چرا در بیشتر آثار سیاحان و مسافران اروپایی این زنان حضور نداشته و به روایت زندگی آنان حتی در حد چند جمله نپرداختهاند، چرا که وقتی آنان به جزئیترین اتفاقات و آداب و رسوم مردم ایران و حتی زنان به طور جداگانه پرداختهاند، معرفی این زنان با توجه به آمار بیسوادی در آن روزگار برایشان کم اهمیت بوده است؟
نفوذ قدرتمند «مهدعلیا» در سفرنامهها
البته در این میان زنی هست که در سفرنامههای سیاحان اروپایی بخصوص آنانی که مانند «مری شیل» فرصت حضور در حرمسرا را داشته و از نزدیک با وی در ارتباط بودند نتوانستهاند از ویژگیهای این زن چیزی ننویسند. زنی مقتدر و سیاستمدار و البته با سواد و اهل کتاب و شعر، زنی که چهل روز بر ایران بعد از مرگ همسر حکومت کرد تا تاج سلطنت را بر سر پسرش ناصرالدین میراز بگذارد.
زنی باسواد، شاعر، هنرمند و سیاستمدار
«مهدعلیا» زنی باسواد که به زبان فارسی و صرف و نحو عربی تسلط داشت. شعر نیز میسرود و حتی برخی از شاعران و ادیبان معاصرش وی را ستودهاند. فهرست کتابخانه خصوصی او گواه علاقه این زن به کتاب، بویژه کتابهای تاریخی و دینی است. مهدعلیا را در خوشنویسی، بویژه در خط شکسته و نستعلیق و چلیپانویسی، صاحب جایگاه شمردهاند. وی در هنرهای گلدوزی و نقاشی نیز مهارت داشته است.
زنان ایرانی هوشمند و هوشیارند
البته ناگفته نماند «کلارا رایس» با آنکه نسبت به وضعیت آن روز زنان که هم دوره با آخرین روزهای سلطنت قاجار بوده است، خوشبین نبوده اما در بخشی از سفرنامه خود از زنان ایران بهعنوان زنانی باهوش و هوشیار یاد کرده است. زنانی که میتوانند با تلاش خود راه ناهموار را هموار کرده و برای خود آیندهای روشن بسازند:«…زنان ایرانی هوشمند و هوشیارند، کار مایه آنان در طی نسلها ذخیره گشته است. صاحب نفوذند. تنها چیزی که لازم دارند این است که بیاموزند چگونه نیروهای خود را در راه تعالی جماعت زنان مورد استفاده قرار دهند…».
منبع: مجله ایران بانو
عالی عالی بینظیر… ممنون