زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت چهاردهم)
در مطلب قبلی قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم، قسمت چهارم، قسمت پنجم، قسمت ششم، قسمت هفتم، قسمت هشتم، قسمت نهم، قسمت دهم، قسمت یازدهم، قسمت دوازدهم و قسمت سیزدهم زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس، را خواندیم اکنون قسمت چهاردهم آن را ادامه میدهیم:
آرایش مو و صورت زنان از صفویه تا قاجار
«….در سالهای اخیر در آرایش سر، نیز مدلهای بسیار ابتکاری به وجود آمده است. این ابتکارها بیشتر در مورد جلوی موها اعمال میشود و آنها را استادانه چین و شکن میدهند. در اندرون اغلب انبرک فر مو، به چشم میخورد و مدام برای مرتب نگاه داشتن و آرایش رشتههای گیسو، مورد استفاده قرار میگیرد. بیشتر زنان ایرانی به طور طبیعی دارای موهای مشکیاند، اما اگر طبیعت، موهایی به رنگ دیگر به آنها بدهد، رنگ کردن گیسوان برای آنها بسیار ساده است…». این تغییرات و ابتکارات در آرایش مو مربوط به آخرین روزهای حکومت قاجار است، زمانی که «کلارا کولیور رایس» در زمان احمد شاه قاجار به ایران سفر کرده و شرح حال زنان را از ابعاد مختلف در کتاب سفرنامه خود روایت کرده است.
آرایش سر و صورت زنان
آرایش زنان از جمله موضوعات بسیار جذابی است که همیشه مورد توجه اروپاییانی که به ایران سفر کردهاند، قرار گرفته است و در نوشتههای خود نیز از آن نوشتهاند. البته علت آرایش کردن زنان در گذشته مانند امروز که بیشتر برای زیباتر شدن است، نبوده است چرا که در بیشتر موارد بر پایه آداب و رسوم خاصی بوده است که زنان در کنار پوشش خاص فرهنگی که در آن پرورش یافته بودند به شیوههای مختلف موها و صورت خود را آراسته میکردند.
بزک زنان دوره صفویه
این آراستگی و آرایش کردن که در هر قوم و فرهنگی در ایران متفاوت بوده است، از نگاه سیاحان اروپایی جا نمانده و حتی با دقت بسیاری مورد توجه قرار میگرفته است. چنانکه از همان روزگاری که رفت و آمد اروپاییها به ایران آغاز شد آنان در نوشتههای خود به این موضوع اشاره کردهاند و به توصیف چگونگی آرایش و بزک کردن زنان پرداختهاند که از جمله این توصیفات را میتوان در سفرنامههای دوره صفویه به روشنی یافت.
سیاهی زلف و مژگان و ابرو
«ژان شاردن» از جمله این سیاحانی است که در زمان شاه سلیمان صفوی به ایران سفر کرده و درباره آرایش مو و صورت اینطور نوشته است: «…سیاهی موی نزد ایرانیان اعم از زلف و مژگان و ابرو و ریش بسیار مستحسن است. انبوهترین و پرپشتترین ابروان بهویژه اگر با هم در افتاده باشند، زیباتر شمرده میشوند. نسوان عرب دارای بهترین قسمت از اینگونه ابروان هستند. زنان ایرانی که مطلقاً فاقد چنین ابروی سیاهی میباشند، برای درشت و رنگین کردن ابروان متوسل به سیاهی میشوند…».
زنان صفویه و خالهایی از «تتو»
جالب است که این سیاح فرانسوی به نوعی «تتو» در آن زمان در صورت زنان اشاره کرده و مینویسد:«… همچنین در قسمت پیشانی، اندکی بالاتر از ابرو مابین دو ابرو لکه سیاه یا لوزی(خالی) میگذارند که کوچکتر از ناخن انگشت است و در چاه زنخدان(چانه) نیز یک علامت بنفشی(خالی) مینهند. اما این هرگز نمیرود چون با نوک نیشتر آن را نقش میکنند…». همچنین به گفته شاردن زنان برای حفاظت پوست در مقابل حرارت هوا دست و پای خود را نیز حنا میزدند.
کشیدن سرمه برای درشتی چشمها
«گاسپار دروویل» که در زمان فتحعلیشاه قاجار به ایران سفر کرده بود درباره کاربرد سرمه در میان زنان اشاره میکند:«… برخی از بانوان ایرانی که تصور میکنند چشمانشان به قدر کافی درشت نیست برای تکمیل زیبایی خود روزی چند بار با میل عاج بر چشم خود سرمه میکشند. آنها از این آرایش بسیار لذت میبرند…». در ادامه این سیاح به پریدگی رنگ صورت زنان ایران بهعنوان یک عیب اشاره کرده و علت آن را نتیجه انزوا و خلوتنشینی آنان میداند که البته زنان با مهارت خاصی این عیب را برطرف میکردند.
رفع رنگ پریدگی با صابون مخصوص
آن طور که این افسر فرانسوی تعریف میکند زنان پس از شستن صورت، آن را با حوله نرمی خشک کرده و با قطعه شالی پوست صورت را تحریک میکردند تا برای جذب صابون مخصوصی که به درد این کار میخورد، آماده گردد. بعد از آن دو تا سه بار صابون خشک را برگونه مالیده و با همان شال خشک میکردند و به این ترتیب آب و رنگ دلفریبی به صورتشان داده و چنان این کار را با مهارت انجام میدادند که هر بینندهای رنگ رخسار آنان را طبیعی فرض میکرده است.
زیبایی چشمان زنان ایرانی
از جمله دیگر سیاحان اروپایی «اوژن فلاندن» است که در زمان محمد شاه قاجار به ایران آمده بود. این هنرمند فرانسوی در خاطرات خود درباره وسمه کشیدن زنان و سرخ کردن گونههایشان نوشته است و بعد از تعاریف زیاد از چشمان زنان ایرانی و صورت آنان از نقش زدن خالهای مصنوعی شبیه به خال ابرو که شکل ستاره داشته، مینویسد. در این میان حرمسرای ناصرالدین شاه نیز با وجود آن همه زن خالی از این رنگ و لعابها نبوده و چه بسا بتوان بهترین و به روزترین نمونههای آرایش مو و صورت را در میان آن زنان، در تاریخ یافت.
آرایش تند برای رفتن به میهمانی
«دکتر ویلز» نیز از سیاحانی است که در زمان ناصرالدین شاه به ایران سفر کرده و درباره چگونگی آرایش مو صورت زنان اعیان و طبقه بالا نوشته است:«…زنان اعیان و طبقه بالا اغلب چهره خود را به کمک وسایل آرایش محلی آرایش میکنند و یک خال درشت مشکی هم به وسط ابروان خود میکشند که در طبقه کم بضاعت گاه این خال تبدیل به پولکی رنگی میگردد…».وی درباره تفاوت آرایش کردن زنان هنگامی که در خانه هستند و زمانی که به میهمانی میخواهند بروند نیز نوشته که این نوع تفاوت، شباهت زیادی به بعضی از آرایشهای زنان امروز در ایران دارد.
مقایسه نوشتههای اروپاییان با «مونسالدوله»
اگر بخواهیم نوشتههای این سیاحان درباره چگونگی آرایش صورت و مو زنان در روزگار قاجار بخصوص دوره ناصرالدین شاه را با نوشتهای که از آن دوران باقی مانده مقایسه کرده و به صحت و سقم آن پی ببریم بهترین نمونه خاطرات «مونسالدوله» ندیمه شاه ناصری است که به زیبایی و ظرافت خاصی جزء به جزء چگونگی آرایش کردن زنان در آن دوران به شیرینی پرداخته است که البته گزارش کامل کتاب خاطرات این بانو در شمارههای گذشته این صفحه منتشر شده است.
زمان رفتن به سراغ مشاطهها و بنداندازها
در بخشی از خاطرات خود این زن که به توصیف آرایش زنان میپردازد، اینچنین نوشته است: «…خانمهای آن روزگار اول هر ماه – البته ماههای قمری- غیر از ماه محرم و صفر رسم داشتند به سراغ مشاطهها و بنداندازها بروند و صورت خود را بند بیندازند چون میگفتند در صورت خانمها موی نحسی میروید که باید آن را برطرف کرد. متخصص بنداندازی پیرزنی بود که او را «ملاباجی بندانداز» مینامیدند. آن وقتها که کالسکه و درشکه خیلی معمول نبود ملاباجی بندانداز سوار بر الاغ از این خانه به آن خانه میرفت که خانمها را بند بیندازد و حق الزحمه ملاباجی هم دو قران بود. اما یک سکه نقره نیم قرانی هم به جلودار ملاباجی انعام میدادند. کسانی که کم بضاعت بودند خودشان به خانه ملاباجی بندانداز میرفتند…».
استفاده از صابون هفت گیاه و سفیداب
به گفته مونسالدوله آن روزها که خبری از «پودر» و «روژ» و «ماتیک» نبوده است برای سرخ و سفید کردن صورت، «سفیداب» و «سرخاب پنبهای» به کار میبردند. بهترین سفیداب را از تبریز میآوردند. طرز مالیدن سفیداب این طور بوده است که به دستمال نازک سفیدی کمی روغن بادام میزدند و آن دستمال را توی جعبه سفیداب فرو میکردند و به صورت میمالیدند و برای از بین بردن همان رنگ پریدگی که آن سیاح اروپایی اشاره کرده بود و البته بعد از عمل وسمه کشیدن، از صابون هفت گیاه استفاده میکردند.
نقش خال موقت و دائمی
جالب است که این ندیمه از انجام خالکوبی و به قول امروز «تتو» نیز نوشته است که به شیوه آن زمان در نقاط مختلف صورت و حتی بدن زنان انجام میشد چنانکه خالگذاری به دو صورت بود یکی خال همیشگی، یکی خال موقت، یک گروه زنهایی بودند که به کار خالکوبی اشتغال داشتند. زنهای خالکوب چند سوزن نوک تیز را با نخ محکم به هم میبستند و مطابق نقشهای که داشتند، صورت و شکم زنها را خال میکوبیدند.
پنهان کردن «سالک» با «خطاط»
اما خالهای موقت را با «خطاط» میکشیدند. خطاط یک تکه چوب باریکی بود که سر آن مقداری سرمه کوبیده خشک شده گذارده بودند و هر نوع خالی که میخواستند، گوشه لب یا دو طرف صورت میان دو ابرو میکشیدند. این خال موقت بود. بعضی خانمها به جای خطاط یک گل یا پرنده کوچکی از زرورق میچیدند و با لعاب بهدانه یا «اسفرزه» آن را به صورت میچسباندند و این روش مخصوص بود برای زنهایی که صورتشان سالک داشت.
استفاده از کلاه گیس اصفهانیها
در این میان مونسالدوله به نکته بسیار جالبی اشاره میکند و آن استفاده زنان بدون مو از کلاه گیس بود:«…در آن روزها، نزدیک بازار چهارسو کوچک تهران، کاروانسرایی بود که آن را «کاروانسرای گیسفروشها» میگفتند. تمام گیسفروشهای آن روز، تجار اصفهانی بودند؛ چون بهترین گیسهای عاریه و کلاه گیسها را در اصفهان میساختند. البته زنها اجازه نداشتند بازار بروند و از تاجر، گیس بخرند. برای این کار دلالههای مخصوصی بودند…زنهایی که گیس عاریه و کلاه گیس داشتند، برای اینکه رسوا نشوند، هیچ وقت روز به حمام نمیرفتند و حمام رفتن آنها اذان صبح، پیش از طلوع آفتاب بود که حمام خلوت و تاریک باشد».
زدن روغن معطر برای آراستگی
تصور اینکه زنی در آن روزگار با توجه به اهمیت داشتن گیسوانی بلند، مویی نداشته است، بسیار دردناک است. اهمیت آرایش مو برای زنان نیز به گفته «هانری دالمانی» بسیار اهمیت داشته است: «…زنان عموماً گیسوان را برای آراستگی گاهی از وسط سر دو قسمت کرده قسمتی را به طرف راست و قسمت دیگر را به چپ میاندازند و روغن معطری به آنها میزنند…بعضی هم موهای جلو سر را روی پیشانی انداخته و آنها را با مقراض(قیچی) در بالای ابروان به خط مستقیم میپینند و موهای پشت سر را چندین رشته کرده مانند حصیر میبافند…».
غیرممکن بودن انواع آرایش مو
«کلارا رایس» نیز بهعنوان زنی تیزبین که فرصت بیشتری نسبت به سیاحان اروپایی در نزدیک شدن به زندگی زنان ایرانی داشته است درباره آرایش و رنگ کردن موی زنان نوشته است:«…رنگ کردن گیسوان برای آنها (زنان) بسیار ساده است. به طور معمول گیسوان را به یک سو شانه میکنند و زنان شوهردار رشتهای از کنار مو را روی گوش میاندازند. موهای پشت سر به رشتههای متعددی بافته و فروهشته میشود و اغلب تا زیر کمر آنها میرسد. با وجود پارچههایی که مجبورند به سر کنند، انواع دیگر آرایش مو غیرممکن است…».
توجه به نظافت و نگهداری گیسوان
به گفته «دکتر ویلز»: «زنان ایرانی توجه زیادی به نظافت و نگهداری گیسوان خود نشان میدهند و هرگز آن را کوتاه نمیکنند. اغلب قریب به اتفاق آنها در هر بار حمام رفتن رنگ و حنا به موهای خود میگذارند…». جالب است بدانیم حمام رفتن زنان نیز در آن روزگار، هم تفریح بوده است و هم به صورتی سالن آرایشگاه چرا که وقت زیادی را در حمام، صرف حنا بستن به شیوههای مختلف و آراستن خود میکردند.
حمام رفتن هیجانانگیزترین رویداد
خانم «کلارا رایس» در بخشی از کتاب خود درباره حمام رفتن زنان و گذران وقت در آن محیط، که بخشی از آن هم به آراستن مربوط میشد را بسیار جالب و خواندنی تعریف کرده است:«…حمام یا گرمابه عمومی رفتن یکی از جالبترین و هیجانانگیزترین رویدادهای زندگی همه طبقات زنان ایرانی است. علاوه بر حمام رفتن هفتگی یا ماهانه که مرتب انجام میشود به مناسبتهای خاصی نیز حمام میروند که عمدهترین آنها مراسم نامزدی یا عروسی یا مهیا شدن برای جشنهای نوروزی و سال نو است…».
خوردن ناهار و عصرانه تا اصلاح مو
جالب است بدانیم رفتن به حمام برای زنان، یک ساعت یا دو ساعت نبوده است بلکه همراه با صرف ناهار و حتی خوردن عصرانه بوده تا جایی که میهمانی در آن محیط برپا میشده است و خانم «رایس» نیز در وصف گذران وقت در حمام اینطور مینویسد:«…حال ناهار میخورید، چای مینوشید و قلیان میکشید. سپس کسانی را میبینید که آمادهاند خدماتی چون آرایش دست و ناخن، درمان امراض پا، رنگ و اصلاح مو را انجام دهند…زمانی که(زنان) از حمام بازمیگردند رنگ و روی زیبا، موهای سیاه و براق و اگر لازم باشد رنگ شده و مواج و با گیسهای بافته، دست و پا و ناخنهای حنا شده از سر تا پا لباسهای تمیز و روی هم رفته چهره بسیار بشاش و زیبایی دارند…».
حنا زدن گیسوان و ابروان و کف پا
اما بخشی از این گذراندن وقت در حمامهای عمومی که سرگرمی هیجانانگیزی برای زنان بوده است به آرایش دست و ناخن مربوط میشده است. در این باره «هانری دالمانی» نیز در سفرنامه خود اینچنین نوشته است: «… زنان در حمام قسمت زیادی از وقت خود را صرف رنگ کردن گیسوان و ابروان و کف پا و سرانگشتان میکنند و با حنا آنها را به رنگ نارنجی درمیآورند. گاهی هم با حنا اشکال غریبی مانند درختان و حیوانات و ستارهها روی بدن خود نقاشی میکنند…».
منبع: مجله ایران بانو
ادامه دارد…
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت پانزدهم)