زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت پنجم)
در مطلب قبلی قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم و قسمت چهارم زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس، را خواندیم اکنون قسمت پنجم آن را ادامه می دهیم:
پذیرایی اروپایی یک زن روستایی از «کلارا»
«… حضور زنان انگلیسی در روستا، ناگهان همه را به تعجب و کنجکاوی وا میداشت. یکبار، ماجراجویانه با دوچرخهای از میان روستایی گذشتم که اهالی روستا آن تا آن زمان نه دوچرخه دیده بودند و نه زنی انگلیسی. هنوز چند صد متری در روستا پا نزده بودم که جمعیتی نزدیک به چهل پسر بچه، هلهلهکنان به دنبالم روان شدند. آنها بیادب نبودند، بلکه صرفاً کنجکاو و هیجانزده مینمودند….» این زن انگلیسی همان خانم «کلارا رایس» است که به قصد ماجراجویی گهگاهی از دوچرخه در رفت و آمدهای خود استفاده میکرده است و همین مسأله یعنی دوچرخهسواری از یک طرف و یک زن اروپایی بودن از طرف دیگر باعث تعجب و هیجان مردم روستا میشده است. گردشگران و سیاحان اروپایی در تمام سالهایی که به زمان قاجار در ایران آمد و شد داشتند، به غیر از سکونت در شهرهای بزرگ گهگاهی در میان مردم روستاهای مختلف نیز آمده و از نزدیک با آنها آشنا میشدند. خانم رایس نیز از جمله این اروپاییان است که جدای از اقامت خود در منطقه جلفای اصفهان، به روستاهای اطراف نیز رفت و آمد داشته است تا جایی که بخشی از کتاب خود را به معرفی زنان روستایی در ایران اختصاص داده است.
تصویر متفاوت از زنان
تصویری که این زن انگلیسی از زندگی روستاییها در اواخر قاجار در نوشتههای خود ترسیم کرده جالب و خواندنی است؛ بخصوص روایت وی از چگونگی زندگی زنان با توجه به شرایط محیطی و جغرافیایی در روستاها؛ چرا که با توجه به فرهنگ و آداب و رسوم متفاوت در روستاها نسبت به شهرها، زنان آن محیط نیز در سایه آن زندگی متفاوتی داشتند.
آزادتر و سالمتر از شهرها
به نظر خانم رایس زندگی زنان در روستا نسبت به شهرهای آن زمان در ایران آزادتر و سالمتر بوده است. زنان طبقات بالا در روستا که از نظر مالی وضعیت بهتری نسبت به رعیتها داشتهاند بهگونهای بوده است که هر یک از آنان در آن عمارت اشرافی شوهران خود، اتاقها و خدمتکاران جداگانهای داشتهاند و حتی لباسهای آنان از زنان معمولی روستا فاخرتر و بهتر و خوراکشان پرمایهتر و بیشتر بوده است.
پیدا بودن یک چشم از میان چادر
اما جالب است که این زنان طبقات ثروتمند در روستاها نسبت به زنان رعیت از آزادی چندانی برخوردار نبودند. زنان روستا به گفته کلارا بیرون از خانه فقط چادری از جنس کرباس به سر میکردند و روبندی مانند زنان شهری نمیزدند. اما صورت خود را کاملاً میپوشاندند، بهطوری که تنها یک چشم آنان از میان چادر پیدا بوده است. درون خانه هم پوشیدن لباسهای نخی پنبهای با طرحهایی قرمز رنگ رایج بوده است.
مشاهدات بانوی انگلیسی
البته با توجه به اینکه خانم رایس در زمان حضورش در ایران بیشتر در اصفهان اقامت داشته است این توصیفات از چگونگی زندگی زنان در روستاهای ایران که بهصورت کلی در نوشتههای خود آورده است به احتمال قوی بیشتر مربوط به مشاهدات وی از روستاهای اطراف اصفهان بوده است و نمیتوان این روایت را برای تمام روستاهای ایران در اواخر قاجار تعمیم داد چرا که هر منطقه از ایران خود فرهنگ و آداب و رسومی متفاوت دارد.
سر کردن چادر نماز در خانه
این مسأله در بخشی از نوشتههای کلارا که به نوع پوشش زنان روستایی اشاره میکند قابل درک است: «…درون خانه پوشیدن لباسهای نخی پنبهای رایج است که بیشتر دارای نقشهای قرمز میباشد. دامنهای آنان بلندتر از دامنهایی است که در شهرها میپوشند. در خانه چادر نمازی به رنگهای شاد یا از چیت موصلی بر سر میکنند. دست کم تا زمانی که پارچه آن نو است و پر زرق و برق و خوش نماست….»
نشاندن نشا تا پختن نان
البته در قسمتی از این بخش، خانم رایس از کار کردن زنان روستایی در مزارع و کشتزارهای مناطق گیلان، جنوب دریای خزر مینویسد که نشاندن نشاهای برنج در برنجزارها به دست زنان انجام میگرفته و حتی آنان در وجین و درو هم مشارکت داشتند. همچنین آماده کردن تنور و خمیر برای پخت نان تا نگهداری از رمه و گلهها نیز به دست زنان و دختربچههای انجام میگرفته است.
خشکبار روی بامها و گوشه حیاط
کلارا رایس درباره تهیه خشکبار در روستاها توسط زنان به مسأله جالبی اشاره کرده است که قابل تأمل است: «… هنگام تهیه خشکبار بههیچ وجه مسائل بهداشتی رعایت نمیشود و کسانی که از خشکبار مشرق زمین استفاده میکنند باید توجه کنند که پیش از مصرف کاملاً آنها را بشویند. انواع آلو، زرد آلو، هلو و انجیر روی بام خانهها یا در گوشه حیاط خشک میشود. مدام باید آنها را پشت و رو کرد و اغلب کودکان خانه به آنها دست میزنند یا آنها را میچشند. گرد و غبار و مگس نیز نشانی از خود بر آنها باقی میگذارند….»
یافتن زنی باسواد در روستا
در واقع توصیفی که این بانوی انگلیسی از زنان روستایی در اواخر قاجار در نوشتههای خود دارد، چندان با زندگی امروز زنان روستایی تفاوتی ندارد. البته به جهت بالا رفتن سطح آگاهی و سواد زنان روستایی تحولات و تغییرات عظیمی صورت گرفته است چرا که به گفته خانم رایس یافتن زنی روستایی که توان خواندن داشته باشد امری استثنایی در آن روزگار بوده در صورتی که امروز اینطور نیست.
بیخبری از دنیای خارج روستا
تصویری که کلارا رایس از زنان روستایی در زمان احمد شاه قاجار دارد اینچنین است: «…زنان روستا با دنیای خارج از موطن مألوف تماسی برقرار نمیسازند و بیاندازه از آن بیخبر و غافلند، اطلاع آنان از مذهبشان بسیار ناچیز است. تنها از رویدادهای روزمره کنج کوچکشان از جهان باخبرند. بسیاری از آنان سن و سال خود و فرزندانشان را نمیدانند. برای آنان زندگی خانوادگی در یک منزل، به مفهومی که ما میشناسیم کمیتی ناشناخته است….»
مقایسه زنان روستایی با شهری
در ادامه با مقایسه زنان روستایی در ایران با زنان شهری مینویسد: «… وضعشان از زنان شهری بهتر است، چرا که کار بیشتری برای انجام دادن دارند و سرگرمی و کشش بیشتری نظیر تاکستان، محصول و رمه اطراف آنها هست. باید غلات را پاک و آسیاب کنند و نان بپزند و شیر گاو و گوسفندان را بدوشند، باید کرباس ببافند و با آن برای خود و افراد خانواده پیراهن بدوزند….»
میهماننوازی بیاندازه روستاییان
یکی از نکاتی که خانم رایس درباره روستاییان مینویسد، بیاندازه میهماننوازی بعضی از آنان است که به اصرار وی را دعوت به میهمانی میکردند و بعد از حضور در خانه خودشان، خانم رایس را بالای اتاق آنهم با احترام بسیار زیاد نشانده و با انواع خوراکی از وی پذیرایی میکردند. حتی مقدار زیادی مواد غذایی چون گوشت، میوه، سبزی، نان، قند، برنج و…را به محل اقامت این خانم انگلیسی در آن روستا میفرستادند.
زنان خانه پشت پرده آویخته
در شرح یکی از این میهمانیها کلارا به چگونگی حضور زنان در آن اشاره میکند که قابل تأمل است:«…ما را در بالای اتاق با احترام تمام بر مخدههایی نشاندند و با گفتوگو و پاسخ به پرسشها و بحث در باب شیوه رفتار و کردار و آداب و رسوم و مذهب، بسیار به ما خوش گذشت. تأثرآور اینکه زنان خانه پشت پرده آویخته بر دری، در یک جانب اتاق به سخنان ما گوش فرا میدادند. روز بعد برای دیدن زنان به اندرون رفتیم و آنان نیز به بازدیدمان آمدند….»
روایتی از «حاجیه» زنی روستایی
خانم رایس در میان توصیفهای کلی خود از زنان روستایی به زنی به نام «حاجیه» اشاره میکند که در روستایی در دوازده مایلی اصفهان زندگی میکرده است. زنی صاحب اقتدار و هوشمند که به گفته کلارا نهایت تلاش خود را به عمل میآورده تا شیوههای زندگی اروپایی را یاد بگیرد که البته این گفته قابل تأمل است. شوهر این زن کشاورز بوده و پس از مرگ وی حاجیه توانسته مزرعه را با مدیریت خود و اجیر کردن افرادی متعدد، اداره کند.
آشنایی با خانم انگلیسی
حاجیه خانم به جهت امور مربوط به کسب و کار گهگاهی مجبور میشده است به شهر آمده و زمانهایی که بیمار میشده است به بیمارستان انگلیسی اصفهان مراجعه میکرده است و همین مسأله باعث آشنایی آن شده بود. خانم رایس نیز چند روزی در روستای این زن اقامت میکند و همین امر باعث رفت و آمدهای حاجیه به نزد کلارا میشود که در نهایت وی را دعوت به شام میکند.
رفتن به میهمانی یک زن روستایی
شرح این میهمانی بسیار خواندنی و جالب است، زنی در یک روستا در اطراف اصفهان به شیوهای مدرن و اروپایی از یک میهمان انگلیسی پذیرایی میکند: «…او ما را شام به خانهاش دعوت کرد و با کمال تعجب مشاهده کردیم که اتاق او با نوع چراغهایی که ما داشتیم روشن میشد. شام را در دیسهایی کشیدند و بشقاب، قاشق، چنگال، کارد و دستمال سفرههایی نظیر آنچه ما داشتیم، سر سفره آوردند. از آنجا که تعداد زیادی از این اسباب و ابزارها را نداشت کمبود آنها را امانت گرفته بود تا رفع نیاز شود….»
روایتهایی ارزشمند از اندرونیها
تلاش این زن روستایی برای انجام یک پذیرایی اروپایی از خانمی انگلیسی در آن روزگار بسیار جالب و قابل تأمل است، خوشبختانه کلارا رایس در بخشهای بسیار قابل توجهی از کتاب خود از چنین ملاقاتها و میهمانیها نوشته است که هر کدام از آنها بخشی از اندرونی خانههای ایرانی به همراه رفتار و منش زنان را در اواخر دوره قاجار برای امروز ما روشن میکند که بسیار ارزشمند است.
گرد آمدن جماعتی از زنان
خانم رایس در ادامه به علاقه زنان روستایی به بردن وی به خانههایشان اشاره میکند:: «… به محض اینکه تازه واردان به یک روستا، از خانه خارج شوند آنها را به خانهها تعارف میکنند و جماعتی از زنان نیز بسرعت گرد میآیند. اینکه این جمعیت از کجا میجوشد و چگونه خبردار میشود و به راه میافتد، خود مسألهای است که کسی سر در نمیآورد. به محض نشستن تازه واردان پرسشها آغاز میشود و تا پاسخ داده نشود دست بردار نیستند….»
پرسشهای زنان روستایی از «کلارا»
محتوای پرسشهای زنان از کلارا بسیار قابل تأمل و جالب است، چرا اینجا آمدهاید؟ آیا متأهلید؟ آیا شما دو نفر هوو هستید؟ خواهرید؟ چند بچه دارید؟ چند تا پسر دارید؟ چند سالهاید؟ جنس لباسهای شما از چیست؟ قیمتشان چقدر است؟ آیا موهایتان را رنگ میکنید؟ این سؤالات تا جایی ادامه داشت که پاسخ تمام آنها را دانسته و دست از سر آن بانوی انگلیسی بردارند.
پاسخ دادن با حوصله و صبر
جالب است که خانم رایس با حوصله به سؤالات آنان پاسخ میداده است چرا که به گفته خودش:«…کاملاً میارزد که نخست کنجکاوی آنها را ارضا کنید، چه بعد از آن با شادمانی به آنچه در باب خانههایشان، فرزندانشان، یا مذهبشان بناست به آنها بگویید گوش فرا میدهند. مانند همه مسلمانان همواره آمادهاند در مورد دین و مذهب گفتوگو کنند و خودشان با پرسش از اعتقادات شما سر رشته موضوع سخن را به دست میگیرند….»
نشاندن بیمار بر سبد بار الاغ
از آنجایی که این زن انگلیسی همراه شوهر مبلغ خود در بیمارستان مبلغان مسیحی اصفهان مشغول به خدمترسانی بود فرصتی داشت که از تعداد حضور زنان روستایی در آنجا باخبر باشد. اغلب بیماران روستایی تا آمدن به شهر و بیمارستان یک هفتهای در راه بودند که اگر بیمار در شرایط خوبی نبود و نمیتوانست راه برود و سوار بر قاطر شود، وی را بر سبدی بزرگ و کم عمق بار الاغ میکردند. در آن روزگار کمتر روستایی بوده است که در نزدیکی آن بیمارستانی انگلیسی یا امریکایی بوده باشد با اینکه باز برای درمان به همان حکیم و طبیب محلی بسنده میکردند.
تصوری سخت از زنان روستایی
در قسمتی از همین بخش کلارا رایس به زندگی سخت زنان روستایی نسبت به شوهرانشان اشاره کرده و مینویسد:«…تصور زندگی پارهای از زنان روستایی بسیار مشکل است. اغلب مردان برای کار یا تفریح به نزدیکترین شهرها میروند و همراه بردن زن، کار چندان سادهای نیست، مگر آنکه خانواده زن ثروتمند باشد که در آن صورت تنها میتواند بر الاغی سوار شود و اگر تهیدست باشد باید پیاده برود و هر چه لازم دارد با خود حمل کند….»
ادامه دارد…
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت ششم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت هفتم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت هشتم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت نهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت دهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت یازدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت دوازدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت سیزدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت چهاردهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت پانزدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت شانزدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت هفدهم)
منبع: مجله ایران بانو