زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت هشتم)
در مطلب قبلی قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم، قسمت چهارم، قسمت پنجم، قسمت ششم و قسمت هفتم زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس، را خواندیم اکنون قسمت هشتم آن را ادامه می دهیم:
پناه بردن به طبیب از درد داشتن«هوو»
«…در نخستین ضیافت نهار ایرانی که از من دعوت به عمل آمد، کنار خانمی که تنها یک روز همسر شاه فعلی(احمد شاه قاجار) بود، نشستم. اهمیتی که این زن از یک روز همسری شاه کسب کرده بود شگفتآور مینمود. زمانی که من او را دیدم همسر یکی از بزرگان ایران، لکن اکنون فردی معمولی بود. با این وصف بهخاطر افتخار و سربلندی آن یک روز، هووهایش با احترام تمام به او مینگریستند و او نیز در زندگی خانوادگی خود، به اعتبار همین امر رفعت و جلال پیشین را حفظ کرده بود…». زندگی زنان اندرونی در روزهایی که شاهان قاجار در ایران حکومتداری میکردند بس عجیب و غریب بوده است چنانکه حتی تصور آن نوع زندگی و پذیرفتن آن شرایط، برای زنان امروز غیرممکن است.
توجه سیاحان به «هوو»ها
یکی از مواردی که سیاحان و مسافران اروپایی در خاطرات و نوشتهها و سفرنامههای خود در میان نوشتن از چگونگی وضعیت زندگی زنان در ایران به آن اشاره کردهاند، نقش و تعریف و جایگاه «هوو» در زندگی زنان آن روزگار بوده است. زنانی که به عقد و نکاح یک مرد به اختیار و به اجبار درآمده و در کنار هم و زیر یک سقف زندگی میکردند که پذیرفتن چنین شرایطی برای اروپاییان بسیار عجیب بوده است.
«کلارا رایس» نیز از جمله زنان فرنگی است که درک چنین شرایطی برایش بسیار عجیب و جالب بوده است تا جایی که بخشی از کتاب خود را با عنوان «هووها» به این موضوع اختصاص داده و درباره آنان مطالبی آورده است. وی در ابتدای این بخش توضیحاتی درباره باور مذهبی و اعتقادی اسلام درباره تعدد زوجات را بیان میکند و سپس به بررسی تاریخی این رسم در ایران میپردازد.
تعداد زنان بیشتر از مردان
جالب است که این زن اروپایی دو دلیل را، علت شایع بودن تعدد زوجات در ایران میداند که بسیار قابل تأمل است. خانم کلارا با اشاره به اینکه در زمان بحرانهایی چون قحطی و… زنان توان بیشتری برای زنده ماندن دارند و مردان بیشتر میمردند و از طرفی فرزندان پسر با اینکه بیشتر از دختران به آنها رسیدگی میشده است دچار مرگ زودرس میشدند در نتیجه تعداد زنان بالغ بیشتر از مردان بوده است.
ضرورت تعدد زوجات
بنا بهنظر خانم رایس با توجه به این شرایط در آن روزگار اگر قرار بود شوهران در گشتوگذار و دور از خانه باشند و زنان، به استثنای تعدادی بسیار معدود ازدواج کنند، تعدد زوجات امری ضروری میگردید و از آن گریزی نبود. البته این مسأله از جهات مختلف باید مورد بررسی قرار بگیرد که خود بحثی جداگانه میطلبد که این بانوی انگلیسی بر چه اساس و چه دلایلی چنین علتی را یکی از عوامل رواج تعدد زوجات در آن زمانها میدانسته است.
جانشینی به جای طلاق
کلارا رایس در کنار این دلیل یکی دیگر از عوامل انجام این رسم را خود مردان و نگرش آنان میداند: «…نگرش مردان هم مسألهای است، بنا بر این طرز فکر، بسیاری از مردان هرگز نمیتوانند از داشتن یک همسر راضی و خشنود باشند و افرادی در نقاط مختلف کشور که در آنجا به داد و ستد میپردازند، همسرانی دارند. بعضی بسرعت از یک زن ملول و دلتنگ میشوند، اما نمیخواهند طلاق دهند، بلکه همسر جوانتر یا زیباتری را جانشین او میسازند…».
توجه شوهر عامل دشمنی
آنچه بیشتر توجه خانم رایس را در مورد هووها جلب میکند توجه بیشتر شوهر به یکی از زنان بیشتر از زنان دیگرش است چرا که از نزدیک این زن شاهد چنین برخوردها و رفتارهایی بوده است. تا جایی که در اینباره مینویسد:«… مسلماً از میان چند همسر یکی بیشتر طرف توجه شوهر قرار میگیرد و خود مایه حسادت و دلسوختگی و دشمنی بیپایان میگردد. اگر یکی از همسران فرزند داشته باشد و دیگری نداشته باشد، باز موجبات حسادت و اغلب نفرت فراهم میشود…».
روایتی از زندگی دو هوو
در بخشهای قابل توجهی از کتابش خانم رایس به چنین اتفاقات دردناکی اشاره کرده است برای مثال تعریف میکند: «…روزی در اندرونی کسی بودم و در میان میهمانان چشمم به دو زن جوان زیر بیست سال افتاد که هوو بودند. یکی از آنها را هنگامی که همسر یک مرد ثروتمند بود دیده بودم. این مرد ثروتمند دور از خانه و کاشانه درگذشته بود و این زن در به دست آوردن سهم خود از میراث با مشکلاتی روبهرو شده بود…».
دلسرد شدن مردان از زنان
کلارا در ادامه مینویسد:«…چند ماهی گذشت و او مجدداً ازدواج کرد. لباس اعیانی و با شکوه بر تن داشت و جواهرات زیبایی داشت. به جز زیورآلات، دستبندی از لیره زر انگلیسی هم به دست داشت. زن دیگر لباسی بسیار محقر و فقیرانه به تن داشت. چهرهاش بسیار دوست داشتنی بود، اما غمگین مینمود. آنها از سخن گفتن با همدیگر ابا داشتند و میگفتند که زود شوهر آنها از همسرانش دلسرد میشود و احتمال میرفت آن زن دلتنگ که فرزندی نمیآورد طلاق داده شود و دوست قدیمی من (همان زن اعیانی)جای او را بگیرد…».
رقابت تا حد مرگ
متأسفانه با توجه به وجود چنین شرایطی رقابت و دشمنی و حسادت بین این زنان بسیار شایع بود و برای از میدان به در کردن هم دست بههر کاری میزدند که گاه جان یکدیگر را نیز بهخطر انداخته و به مرگ میرسیدند، تا جایی که هیچ زنی نه برای خود و نه برای فرزندش هرگز از غذا و دستپخت هوویش استفاده نمیکرده زیرا همواره از سوء نیت آنها در ترس بوده است. حتی یکی از راههایی که هووها به آن پناه میآوردند کمک گرفتن از طلسم و جادو بوده است.
ساحرهها و سرکیسه کردن زنان
داستان سحر و جادو و طلسم در تاریخ قاجار بسیار جالب و تأسفبرانگیز است. «مونسالدوله» ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه در خاطرات خود درباره این ساحرهها و زنانی که برای گرفتن سحر و جادو پیش آنها میرفتند، نوشته است. ساحرهها در آن روزگار کار و بارشان به خاطر بیسوادی مردم بد نبود و به قولی رگ خواب مردم دستشان بود و با هزار جور دوز و کلک و صحنهسازی سر مردم بیچاره کلاه میگذاشتند و آنها را سرکیسه میکردند.
استخوان پوسیده تا خاک قبرستان
بر اساس آنچه مونسالدوله نوشته است در خانه آن ساحرهها همیشه چند منقل پر آتش درون اتاقها بود. زیر آتش نعل جادو میگذاشتند، یا اینکه کتری مسی با قلیاب و سرکه کنار آن قرار میدادند. استخوان پوسیده مرده، پیه گرگ، دندان کفتار، مهره مار، آب مرده شوی خانه، آب چاه دباغخانه، خاک قبرستان کهنه، چشم گربه سیاه و هزار جور چیزهای عجیب و غریب دیگر درون کیسه سیاه و سفید ریخته بودند و دم دستشان گذاشته بودند.
کیسههای سفید بختی و سیاه بختی
کنار این همه وسیلههای ترسناک، کیسههای سفید و سیاهی بودند که سفید مخصوص کارهای سفید بختی و مهر و محبت و کیسههای سیاه برای سیاه بختی و جدایی و مرگ به کار میرفت. این ساحرهها با کاغذ و پارچه، آدمکهایی به شکل شیطان میساختند و درون صندوقخانهها و پستو میگذاشتند و میگفتند اینها «منتر» هستند. مثلاً اگر میخواستند مردی یا زنی را آواره کنند، یکی از این آدمکها را به شکل آن زن یا مرد درست میکردند، پیه گرگ به آن میمالیدند و شب چهارشنبه از دروازه شهر بیرون میبردند و درون قبرستان کهنه چال میکردند.
پناه به طبیب از درد هوو
از میان نوشتههای سیاحان و نویسندگان اروپایی درباره زنان ایرانی نوشته کوتاهی که پزشک دربار ناصرالدین شاه معروف به «دکتر پولاک» در خاطرات خود آورده است عمق فاجعه تعدد زوجات و وجود هووها کنار هم را شرح میدهد:«… سوزندهترین دردی که آتش به جان زن ایرانی میزند، زن جدید گرفتن شوهرش یا مهر ورزیدن بیشتر به هووی دیگری است. در چنین موردی دیگر تسلی نمیپذیرد. بسیاری در چنین وضع و حالی نزد من میآمدند و برای دفع ناراحتی خود چارهای طبی میجستند و هر گاه میپرسیدم چه ناراحتی دارند، در جواب میگفتند: باد عرض دارم…».
انتقام از شوهر با سازش و رقابت
در بخشی دیگر از نوشتههایش دکتر پولاک به چگونگی برخورد زنان در این مواقع اشاره کرده و مینویسد: «هرگاه زنی دریابد که شوهرش خیال گرفتن زن جدیدی دارد، دیگر میکوشد با تهدیدها، التماسها و گریهها وی را از آن باز دارد و اگر در چنین کاری توفیق نیابد، آن وقت میکوشد زن مورد نظر او را از چشم بیندازد و متهم کند. اما سرانجام رضایت داده میشود و با هووی خود آشتی میکند و نوعی سازش و حتی رقابت بین آنها برقرار میگردد و هر دو با توسل به خیانت، از شوهر خود انتقام میکشند…».
رفتار دوستانه هووها در اندرونی
کلارا رایس نیز به چنین نوع رفتارهای دوستانه هووها البته در ظاهر با هم، اشاره میکند:«… نمونههایی سراغ داشتم که دست کم به ظاهر در آنها هووها رفتاری دوستانه با یکدیگر داشتند. در چنین مواردی هر زن امتیازی خاص داشته است. یکی همسر اصلی و دارای پسرانی بالغ بوده و از موقع و مقامی محکم و استوار برخوردار بوده است. دیگری جوان و احتمالاً دارای یکی دو پسر بوده که در نتیجه منزلتش در خانه حفظ و تثبیت شده است….».
سرنوشت مصیبتبار با آمدن زن جدید
«لیدی شل» نیز از جمله سفرنامه نویسان زنی اروپایی است که به موضوع تعدد زوجات و چگونگی زندگی هووها با هم در روزگار ناصرالدین شاه اشاره کرده است: «…موقعی که زن تازهای وارد خانه مرد میشود معمولاً پول تو جیبی و عیدی زنان سابق کم میشود و هزینه خرید لباس و وسایل او نیز کاهش مییابد. اگر بچهای داشته باشد، غالباً علاقه شوهر از او هم بریده میشود و اگر بیفرزند باشد و رقیب تازهاش برای شوهر او نوزادی بیاورد، سرنوشت مصیبتباری در انتظار او خواهد بود…».
خانه گربهها تا اندرونی یک خانه
به اعتقاد کلارا رایس بدترین شرایط برای زنان در برخی از اندرونیهای سلطنتی قاجار بوده است: «…یکی از دوستان که سرپرستی و مواظبت از دختران دوازده و چهارده ساله یک اندرون بزرگ را که در آن همسران متعدد پدران این دختران زندگی میکنند به عهده دارد میگفت که جو اجتماعی آن جا بیشتر به خانه گربهها شباهت دارد تا خانه آدم. خانمهای بزرگ و عالی مقام، ساختمانهای جداگانه و خاص خود دارند، اما اغلب اوقات خوش را با یکدیگر سپری میکنند…».
خوردن، خوابیدن و حرف زدن
جالب است خانم رایس در ادامه توضیح میدهد:«…بیشتر بگومگوها و سخنان مؤدبانه به بچهها، مقامهایی که بناست آنها اشغال کنند، ازدواجهایی که قرار است انجام دهند و نظایر آنها، مربوط است. آزادی محدود این زنان هرگز زبان آنها را کوتاه نمیکند و هنگامی که خوردن، خوابیدن و گفتوگو کردن بخش اعظم زندگی را پر کند، عضو کوچکتر و کم اهمیتتر بهتر میتواند کارها را از پیش ببرد…».
ندادن اجازه ملاقات با هووها به شوهر
البته در این میان زنان قدرتمندی هم بودند که از حق خود چنان دفاع میکردند که به شوهرشان اجازه نمیدادند با هووهای دیگر ملاقات داشته باشد. کلارا رایس به وجود چنین زنی در اصفهان اشاره میکند:«…او زنی بیست و چهار ساله بود که چهار شوهر کرده و هفت بچه داشته و از اینکه به شوهر فعلی اجازه ملاقات با سه زن دیگرش را نمیداد، به خود میبالید. احساس او نسبت به هووهایش چنان شدید و خصمانه بود که آنها را از بهترین اتاقهای منزل رانده، شوهرش را قانع کرده بود که مهریههای آنان را کاهش دهد.».
اواخر قاجار و کم رنگی تعدد زوجات
البته رسم تعدد زوجات به آن شدتی که در زمان ناصرالدین شاه بوده است بعد از آن در میان شاهان و شاهزادگان قاجار کم رنگتر میشود تا جایی که بعضی از شاهزادگان تنها به داشتن یک زن بسنده میکنند. بهگفته یکی از سیاحان اروپایی بهنام «ویشارد» که در زمان مظفرالدین شاه در ایران بوده است: «تعداد زوجات که قبلاً امری عادی و عمومی بود، تا حد قابل ملاحظهای در میان طبقات مرفه منسوخ شده است و زنها و دختران از حرمت و آزادی بیشتری برخوردار هستند…».
ادامه دارد…
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت نهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت دهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت یازدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت دوازدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت سیزدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت چهاردهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت پانزدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت شانزدهم)
زنان روزگار قاجار به روایت کلارا کولیور رایس (قسمت هفدهم)
منبع: مجله ایران بانو